ن عزیزم اینجوری نیست احتمالا اون مثلا هواشو داره بهش محبت میکنه بیرون میبرش ازاداش میزاره برا همون هی میخاد بره پیشش
اخه حتمابهش زیاد محبت میکنه اخه منم بامامانم زندگی میکنم مامانم جونش به جون بچم وصله ولی دخترم جفتمونو دوست داره برا هردومون گریه میکنه منو نبینه برامن مامانمو نبینه براون ولی مامانمم شاید بیشترازمن براش وقت میزاره و نازش میکنه
دختر منم ایمجوری من اصلا برام مهم نیست تازه بازی میکنه باهاش بغلش میکنه منم راحت استراحت میکنم
البته از طرفی هم خوبه میتونی ب کارهات برسی آرایشگاه بری خرید بری.من که بچم ب کسی عادت نداره نمیتونم بزارم پیش کسی
نیاز به قفل کردن در نیست هروقت اومد بش بگو میخوام حمامش بدم، یا میخوام غذاشو بدم،یامیخوام بخوابونمش
یا باش بازی کنم.
زیاد نزار ببرتش. البته هنوز کوچکه چون میره بیرون با مادر بزرگش ذوق داره. بعد بزرگتر بشه به تو هم عادت میکنه. تو خونه سرگرمش کن
پسر منم بچگیش همینطور بود همش تو اتاق مادربزرگش بود. ولی بهش وابسته نشده در حدی که بخواد منو دوست نداشته باشه. مگه میشه بچه ای خوصوصا پسرها که مامانی ام هستن، مادرشو دوست نداشته باشه.هر وقت مادر شوهرت خواست ببرتش بگو میخوام ببرمش بیرون.
من ک اصلا به مادر شوهرم رو نمیدم حتی بچمو بغل کنه آخه دو سه بار بدون اجازه من به دخترم هندونه داد حتی مخصوصا میداد ک منو اذیت کنه منم کلا کم کردم رفت و آمدو اونجا هم میریم اصلا نمیزارم دخترم بره بغل کسی
عزیزم. دختره منم اینطور بود بزرگ شد فهمیده کی مامانشه چسبیده بهم منم اینطور بودم ناراحت میشدم گریه میکنه منو نمیخواد ولی الان حتا دستشوی نمیتونم برم ازش
منم خونمون کناره مادر شوهرمه ولی بچمو هر چند روز یکبار میبرم خودشمجونشواسه بچمدر میره ولی آنقدر غرور داره منتظره خودت ببری😒
مگه خونت جدا نیست
خوش بحالت واقعا
خب گذاشتی بهش عادت کنه
مادر شوهرت چطوری باهاش رفتار میکنه،
گ؟
چکار براش میکنه؟
رقیه من جات بودم کمتر میزاشتم ببرتش پایین ی مدت نزار ببره
بچه اس عزیزم
دختر منم خیلی میپره با عمش
ک من خشمنمیاد اصن
عزیزم این چ حرفیه
شاید اون میبرمش بیرون هوایی شده
عزیزم منم همسایه ام با مادرشوهرم و هر روز میاد به دخترم سر میزنه، بعضی اوقات هم خودم میبرمش میذارمش اونجا که بهشون عادت کنه چون شاغلم
اما اینی که شما میگید بغل خودتون گریه میکنه خیلی بده
یه مدت به بهونه های مختلف نذار پسرت ببینه مثلا یه هفته یا نذار بره بغلش حتی اگه گریه کرد، درست میشه
البته پسر من شیرخودمم میخوره شاید براهمونه وابسته مه
پسر من از بغل من نه بغل مامانم میره نه بغل مادرشوهرم ب زور میدم بغلشون.فقط ب باباش وابسته س
منم بدتر تو حساسم الان پسرم میترسم وابسته خودش کنه بخاطر این نگذاشتم بزرکش کنه
نباید عادت میدادی بهش ی مدت نبینه فکر کنمیادش بره.یااینکه شماهم بیشتر بازی بدید
عزیزم بچه اش دیگه؛ دخترم ۵سالشه همیشه خدا به جاریم و عموش چسبیده پسرمم یه سالشه به خالش ؛ اما بدون من جایی نمیمونن و وقت خواب میان پیشم؛ هیچ اشکالی نداره
با همسرت صحبت کن بگو مامانت به خودش عادت بده دیگه فردا روز واسه ما تره هم خورد نمیکنه بترسونه از آینده بچه تا با مادرش حرف بزنه دیگه دخالت نکنه
خواهر من بچه رو زیاد نزار پیشش عادت کرده به مادربزرگش دوروز نزار ببیندش بزار گریه کنه سرگرمش کن یادش میره اونو خودت زیاد دورو ورش باش
دقیقا منم با مادرشوعرم زندگی میکردم دخترم اول گریه میکرد براش اما اینطور نبود که منو نخواد مثلا میرفت بیرون میرفت باش من ناراحت میشدم اما الان خونم جدا اون طبقه پایین وابسته من بدون من گریه میکنه
شیرخشک میخوره؟
چرا عادت کرده ب اون؟ با اون بزرگ شده؟
خوب چرا میدیش دست اون
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.