ادامه
گذشت تا ساعت 6 دارو دوباره عوض شد و من شدم 4 سانت برام توپ اوردن و ورزش بیشتر ومن همچنان رحمی ک میکشه بالا شدم 4 .60 ماما خوشحال ک وو بشی 5 سانت تمومه و ماهم خوشحالتر ک کم مونده بچمو بغل کنم
تا ساعت 8 ک دیگ تحملم تموم شد با همسرم تماس گرفتم ک نمیتونم درد بکشم بیا بگو عملم کنن دکتر معاینم کرد و شده بودم 4 سانت و گفت نمیتونه میبرم عمل اما ماما اصرار ک دهانه رحم کاغذیه کاغذیه ولی همسرم قبول نکرد و دکترم گفت 20 ساعته بچه بدون آبه
ساعت 10 من سزارین شدم و حین عمل حرف دکترو شنیدم ک ببین چه بند نافی پیچیده
خدا اونجا بهم رحم کرد ک منو بچم سالم از اون بیمارستان اومدیم بیرون و دخترم ب دنیا اومدنی دست و پاش کامل کبود بود
نه از بلوک زایمان رازی بودم نه از پرسنل نه خوده بیمارستان و نه خانوم کریمی ک نام دکتر رو فقط یدک میکشن
بیمارستان پارسا تهران ک بجز تولد دخترم یه خاطره تلخ برام ساخت و هر رمانی ک همسرم یاد میکنه میگ خدا شمارو دوباره ب من داد و من میگم خدا بهمون رحم کرد ک سالم اومدیم بیرون

۳ پاسخ

آره کلا کار اموزن خیر نبینن

منراضی نبو دم از بیمارستان موسوی زنجان خدا ازشون نگزره مخصوصا دکتری که بالا سرم بود منم دهانه رحمم باز نمشد هر چه گفتیم عمل قبول نکرد دکتر خیر نبینه حرفاش از دنیا نامیدم کرد آخرش بچم با الیوم در آورد به خاطر اون بچم نگه داشتن بیمارستان گفت یه هفته بمونه ۵ روزه به همسرم گفتم بچه من حالش خوبه رضایت دادیم آمدیم خونه خیر نبینه دکترم کار آموزا انشاالله اون دکترم از دستش کارش بیافته دیگه نتونه دکتری کنه خیلی ازیت شدم

عزیرم

سوال های مرتبط

مامان دلوین🌸🐣 مامان دلوین🌸🐣 ۷ ماهگی
تجربه من از زایمان تو بیمارستان پارسا
37 هفته و 5 روز بودم ک رفتم پیش دکتر کریمی که خیلی تعریفشو میکردن و گفتم زایمان طبیعی میخوام ولی یه درصد سزارین بشم میخوام شما عملم کنید گفتن بله حتما یه شماره تماس دادن ک دردگرفت پیام بدم بهشون معاینه کردن سربچه پایین بود و دهانه رحم بسته و بهشون گفتم من فقط بهاطر شما اومدم این بیمارستان و تاکید کردن هر زمان باشه زایمانم خودشون میان
12 شب همون روزی و معاینه شدم کیسه آبم پاره شد و رفتم بیمارستان هیچ دردی نداشتم فقط آب ازم میرفت تا 6 صبح امپول فشار نزدن ک دکتر کریمی گفته شیفت صب امپولو بزنن همون تایم امپول زده شد ولی بازم درد نداشتم ورزش انحام دادم و کمی دردم شزوع شد و میگفتم بکید دکتر خودشون بیان گفتن دکتر کریمی برای همچین مواقعی دکتر مقیم داره خودش نمیاد تا 12 ظهر درد کشیدم ولی بیشتر از 2 سانت نشدم دکتر مقیم معاینم کرد گفت رحمتو نده بالا چرا رحمت کشیده بالا گفتم من فشار میارم ولی هیچی
همچنان اصرار ک ورزش کن دوز سرمو بیشتر کردن دارو عوض کزدن تا ساعت 3 ک شدم 3 سانت و ب قول ماما دهانه رحمم کاغذی و اصرار ک طبیعی میتونی و منو همسرمم امیدوار ک میتونم تنها کسی ک میگفت تورو باید عمل کنن بجه چند ساعته بدون آبه طبیعی نمیتونی و چقدر سر این جریان مادرم حرف شنید و برخورد پرسنل افتضاح
مامان موچولو🤤😍 مامان موچولو🤤😍 ۷ ماهگی
خدایا شکرت ولی خستم از زندگی از اینهمه امتحانی ک منو میکنی از جوونیم از نفس کشیدنم تموم وجودم خستس نمیتونم نمیدونم چجوری بگم فقط خستم هیچی جز سلامتی خودم و خانوادم نمیخام پول ب درک نداری ب درک فقط سلامتیمو بده الان سه ماهو نیمه کیست دارم هر دوا درمانی میرم. فایده نداره دیشب دکتر قرص داد ب خونریزی افتادم سنو دادم گف هنو سرجاشه بس نیس خدا اینهمه خرج. شوهرم خونه افتاده لنگ ی لقمه نون ک از کار بیاد بخوره پسرم پیش مادرشوهرم رفته ک پیش مادرمم خوشش نمیاد. دخترم لجبازی میکنه بریم خونه نی نی کوچولوم بی قراره دندون در میاره نمیخام ناله کنم خسته نیستم از بچه هام من رازیم ک دارمشون از خودم خستم ک بدنم هر دارویی استفادع میکنم پس میده اثر ندارن از خودم خستم ک مثل قبل قوی نیستم فقط بخاطر سلامتی ولی من هیچ وقت ناشکریت نکردم خدااااا. هیچ وقت ننالیدم ک ندارم و ندارم همیشه خوش بین بودم رازی بودم خدا جون سلامتیمو بده برم خونم. خونه ای ک پنج سال خون دل خوردم تهمت شنیدم تا رسیدم بهش برم پیش شوهرم ک بعد چهار سال ب هم رسیدیم برم مادری کنم برا بچه هام بهشون برسم. جوری شدم ک از خونم فراریم منی ک ماه ب ماه از خونم بیرون نمیرفتم ک خوش بودم تو خونم. بهم بگین رحمم رو چجوری باز کنم بهم قرص واژینال داد کیست رحمم تخلیه شه ولی دهانه رحمم باز نمیشه ورزش نمیتونم بکنم ک قرص تو واژنمه😭😭😭😭😭
مامان کــایـرا🎀 مامان کــایـرا🎀 ۱۱ ماهگی
#پارت_سوم
خب منم بردن تو یکی از اتاق ها و نوار قلب رو وصل کردن بهم و زیرانداز یکبار مصرف رو انداختن زیرم و دوباره اومدن معاینه کردن و من چون مدفوع نکرده بودم بهم گفتن تا دستشویی نکنی بچه نمیاد دنیا . بعد چند دقیقه یه لوله باریک آوردن و کیسه آبمو پاره کردن و از اون موقع دردام شروع شد ولی فعلا قابل تحمل بود و بهم گفتن هروقت کاری داشتی این زنگ بزن و منم بعد چند دقیقه دستشویی داشتم و بهشون گفتم و اومدن گفتن که برو اشکال نداره . منم رفتم دستشویی و دردام یکمی آروم شد و اومدم رو تخت دراز کشیدم
ماما شیفت شب اومد خودشو معرفی کرد و گفت هرچی خاستی به خودم بگو و تا آخر اون معاینه م کرد . و معاینه م کرد شده بود ۴ سانت تو ۲ ساعت پیشرفت خوبی داشتم و رفت دوباره و بعد نیم ساعت دکتر دارایی نیا اومد معاینه م کرد ۵ سانت بود و بهم گفت اگه ماما همراه نگیری تا دو روز دیگ بچت نمیاد دنیا😂🥲
زنگ زدن به همسرم باهاش حرف زدن و خودمم باهاش حرف زدم که واقعا سخته و اصلا نمیتونم از جام بلند شم از شدت درد چون دردام بیشتر شده بود .
ساعت ۱۰ شب بود فسقلی فعلا نیومده بود دنیا که یه خانوم اومد و خودشو معرفی کرد و گفت من ماما همراهتم خیلی خانوم خوبی بود اسمش خانوم کرمی بود خیلی بهم کمک کرد و روحیه بهم میداد و کلی میخندوندم
بهم آبمیوه و آب میداد ولی بعد چند دقیقه همشو بالا میاوردم🥲🙂
باهام ورزش کرد و حالت سجده وایسادم و اون خیلی بهم کمک کرد البته من کلاسای بارداری رو میرفتم و اون بیشتر از همه بهم کمک کرد
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱۰ ماهگی
دارم از غصه دق میکنم بخدا
توی این نزدیک پنج ماه یه روز آروم و خوش نداشتم، ب همین شب میلاد قسم ناشکر نیستم، خود خدا میدونه همیشه شاکرش بودم و هستم
ولی آخه مگه صبر من چقده منم آدمم، از همون روز زایمان تا الان کارم شده نگرانی و غصه و ماتم، نه دلم میخاد کسی خونم بیاد نه من جایی برم
توی همون اتاق عمل دکتر گفت پاهای بچت مشکل دارن، بچم کم وزن دنیا اومد، دو ماه و چند روزش بود ک پاهاش عمل کردیم، الانم شبانه روز کفش بریس میپوشه، نگم براتون ک بغل کردن و کارای روزمرش چقد با این شرایطش سخته، بازم امید دارم ک خوب میشه دکتر هم اطمینان داده، هنوز پاهاش عمل نکرده بودیم ک بردیم دکتر اطفال معاینه کرد گفتش فتق داره، اینو کجای دلم بزارم، عید هیجا نرفتم، ناراحتم نبودم فقط میخاستم بچم راحت باشه و من دور از مردم و نگاهاشون و سوالاتشون
فتق گاهی خیلی بزرگ میشه و وحشتناک
شاید هیجکدوم از اینا اینقد ناراحت وداغونم نکرده ک درست نگاه کردن ک گردن نگرفتنش باهام کردن
پسرم خوب خوب بهم نگاه نمیکنه، واکنش داره نسبت ب نور و آفتاب، اشیا خیلی کم دنبال میکنه ولی زود حالتشو بهم میزنه
خیییلی کم بهم نگاه میکنه، گردنشم هنوز آنچنان نگرفته
بنظرتون من با این شرایطی ک گفتم، چقد میتونم صبر و طاقت داشته باشم، چقد
بخدا تمام عمرم شده صبر و صبر و صبر
راضیم ب رضاش
ببخشید خواهرا ک سرتون درد آوردم، دلم داره میترکه