۷ پاسخ

عزیزم خیلی متاسفم که تجربه ی سختی داشتی وبهت کاملا حق میدم
میتونی به برادرت بگی
«من به احترام خونه بابام میام، توقع دارم بچه‌هام هم اینجا احترام ببینن. بیرون کردن یا ترسوندن‌شون اصلاً درست نیست.»

«غرور بچه‌هام برای من خیلی مهمه. وقتی پسرم رو از خونه بیرون می‌کنید، یعنی به من بی‌احترامی میشه.»

«سگتون برای خودتونه، ولی وقتی بچه من می‌ترسه یا لیسش می‌زنه، طبیعی‌ـه که ناراحت بشم. شما هم باید بفهمید.»

«من دنبال دعوا نیستم، ولی انتظار دارم حداقل به بچه‌های من احترام بذارید.»
اما با لحن خیلی خوب و آروم که تشنج و ناراحتی ایجاد نشه..ولی از حق پسرات دفاع کن ،👈چون سکوتت منجر به تکرار میشه👉

اون ک ازسگ ترسیده همیشه میترسه احتمالا روش کارکن .بزرگه هم بهش بگو ک زنگ زدم ب باباش گفتم و کلی باهاش دعواکردن بچشون بذار از اروم شه .

خدا بهت ارامش بده گلم اره واقعا بده

الهی عزیزم میفهمم چی میگی واسه منم پیش اومده از یه طرف بچه هات از یه طرف برادرت و بچه هاش نمیتونی هم چیزی بگی آدم ناراحت میشه ولی بدیش اینجاست که نمیشه حرفی زد آدم دلش واسه بچه هاش کباب میشه ولی چاره ای نیست جز سکوت دیگه خودتو ناراحت نکن کاری که شده و تموم شده ناراحتی و غصه خوردن چیزی رو حل نمیکنه قشنگم ولی اگه تونستی غیر مستقیم یا با شوخی بهشون یه جوری بگو بفهمن سری بعد اینجوری نشه

عزیزم من جا تو بودم میگفتم . حالا اشکال نداره این بچها بزرگ میشن اثلا یادشون نیست حرصو غصه هاش ب ما میمونه ... بعدا سر ی فرصت مناسب بهشون بگو

وجدانن یه سوال
چرا من اینجور مسائل رو میخونم
بیشتر از مادر خوده بچه ناراحت میشم؟؟
آیا طبیعیه؟؟؟
مثلا الان حس بیشتر ازشما نباشه کمترم نیس
خیلی واسه غرور بچه ها ناراحت میشم

ولی خودت کاری نکردی ک ازخودت ناراحت باشی من جات باشم جدی هم زنگ میرنم ب داداشم میگم ک پسرم خیلی ناراحت شده

سوال های مرتبط