خانوما بیایین اینجا بازم من اومدم🤦🏻‍♀️
هفته قبل من جواب آزمایشم رو از آزمایشگاه گرفتم چند روز بعدش به دکتر نشون دادم گفت غلظت خون دارم نامه داد بیمارستان امام خمینی درمانگاه پره ناتال رفتم اونجا نامه و آزمایش رو دادم بهشون برسی لازمه رو کردن چون من به آمپول انکساپارین حساسیت داشتم گفتن هپارین بزنم اما گفت یه مشکلی توی خونم هستش که پیش پزشک خون هم برم، بلا فاصله از اونجا رفتم پیش دکتر خون چون نامه داده بودن کارم سریع پیش رفت، توی درمانگاه خون گفتن مشکلت هموفیلی هستش برو پیش فلان دکتر رفتم دکتر نگاه کرد گفت فاکتور ۵ خونم کمه و فاکتور A کمه، برام کلی آزمایش خون نوشت که همشون فوق تخصصی بودن، خلاصه چون قرص آسپرین خورده بودم گفتن که هیچ دارویی نباید مصرف میکردم و آزمایش انجام نشد موند برای شنبه، تو راه برگشت من یکم تو گوگل گشتم حس کردم این مریضی اصلا به من نمیخوره ینی ریشه این بیماری ژنتیکی هستش که سمت ما اصلا همچین بیماری وجود نداره، دوباره رفتم مطب پیش دکتر زنان خودم بهش گفتم شما این نامه رو دادی رفتم اونجا این نامه رو دادن اون دکتر این حرفا رو زد دکتر دوباره چک کرد همه چیو گفت من یه ارجاع داده بودم بهت این داستانا رو نپذیرفت گفتش که تشخیص همونجا هستش سوالی داری برو از خودشون بپرس و از این حرفا شد،

کسی براش همچین مشکلی پیش اومده بهم یکم راهنمایی بده؟
غلظت خونم بالا هستش خب مگه دارو مصرف کنم درست نمیشه؟ این همه آزمایش برای چیه؟
اگه واقعا مشکل من همین باشه کل خوانوادم باید این مشکل رو داشته باشن که ندارن هیچ کدومشون

۲ پاسخ

فک نکنم ارثی باش
اگ باشه هم قرار نیس حتما پدر مادر یا خواهر برادر داشته باش
شاید از مادربزرگت رسیده
ب نظرم ی دکتر خون عالی پیدا کن خودت
برو پیشش قضیه رو بهش بگو
اینجور مثل توپ پرتت میکنن اینور اونور

عزیزم بروپیش دکترخلیلی شکوفه خلیلی کارش فوق العادس منم زنداییم مثل توبودهزارجورمریضی چسبونذن بهش اخررفت پیش خلیلی

سوال های مرتبط

مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱ سالگی
امروز رفتیم برای محمد مهدی آزمایش خون بدیم بعد یکی از فاکتورهایی که دکتر براش نوشته بود رو هر آزمایشگاهی نداشت و با کلی سوال بالاخره یکی رو توی کرج پیدا کردیم. ۴ ساعت ناشتایی احتیاج بود. از گرسنگی بچه که بگذریم این بچه متاسفانه مثل خودم تقریبا بد رگه بعد چون به خاطر جراحی هاش برای قبلا آنژوکت زدن متوجه شد که قراره چکار کنند و کل اونجا رو گرفت روی سرش...🫠
بعد نمیدونم واقعا بلد نبودن یا بچه من بد رگ بود حدود پنج تا نقطه رو سوراخ کردن تا بالاخره تونستن ظرف ها رو پر کنند🤦 همسر من خیلی صبوره و کلا دیر عصبانی میشه ولی امروز یه جوری بهم ریخته بود که برگشت به ظرف گفت ما قبلا مجبور شدیم برای یه آزمایش پسرمون رو بردیم بیمارستان ازش آزمایش گرفتن و طرف هم به دختر جوون تازه کار بوده، اینقدر اذیت نشد که شما اذیتش کردید
بعد جالبه نمیزاشتن ماهم بریم جلو حتما خودشون باید دستشو میگرفتن😑
بعد از آزمایش که گفتن بیا بغلش کن به جوری بچم پرید بغلم و آروم شد که دلم ریش شد🥲
پ.ن: این عکس هم از آزمایشگاه کوفتیشون گرفتم فقط چون رنگ صندلی هاشون با لباس محمد مهدی ست بود😂