سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۴ ماهگی
مامان آوا و آیهان مامان آوا و آیهان روزهای ابتدایی تولد
پارت سه🍃🌱
دیگ دردام خیلی زیاد شده بود کیسه اب اومد پاره کرد که یهو ماما همکارش صدا زد دکتر خبر کن بچه مدفوع کرده وای از ترس داشتم میمردم دیگه که نکنه سزارینی شم وای خدا
دکتر اومد و از روی دستگاه همش فاصله دردا و چک میکرد دکتر هچی نمگف و همش باهام صحبت میکرد و نفس عمیق بکش و اینا میگف باز ماماعه هی میگف وای دردات چرازود ول میکنه یه دقیقه درد هم نمیگیرتت و ناراضی بود کلا دکتر گف بزار خودم معاینه کنم خودش معاینه کرد یهو از جاش پرید این که نه سانت بازه الان بچه میاد لباسم بیار و وای ماماها همچین شل شل که خود دکترع دوید یه چی تنش کرد و وایستاد و تشویق به زور زدن کرد و بچه دنیا اومد دیگ و بعدش صدا گریش نشنیدم منم ت  عالم خودم گفتم دور از جونش بچم طوریش شده چون موقع زور زدنا بدنم ضعف کرده بود و بچه تو لگن گیر کرده بود
وای دنیا اومدنش یه طرف بعدش دکتر و ماماهمه هی شکمم فشار بده و رحمم تمیز میکردن که یه دردهه خیلیییی بد بود اون اینقدر که سر این کارا حیغ زدم و ناله کردم برا زایمان بنظرم نکردم
بلخره باهمه خوب و بدی های زایشگاه آیهان رو ساعت
۰۰:۲۰دقیقه پنجم شریور خدا تو بغلم گزاشت
مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۵ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇