دلم می‌خواد یه اتفاق قشنگ و باحال از بارداریم براتون تعریف کنم 😊
از همون اول که عضو گروه "گهواره" شدم، یه مامان دقیقا هم‌هفته خودم همیشه جواب سوالامو می‌داد. فقط هیچ‌وقت عکسی از هم ندیده بودیم و همدیگه رو نمی‌شناختیم.

رسید به روز زایمان… من بیمارستان بستری شدم، اونم تو گروه نوشت دو روزه داره درد می‌کشه. خلاصه من شب سزارین شدم، وقتی بردنم اتاق ریکاوری دیدم کنارم یه مامانه که تازه زایمان کرده. شروع کردیم حرف زدن و یهو فهمیدم همون مامانه‌ست که از اول بارداری باهم تو گروه چت می‌کردیم! 😅

جالب‌تر اینکه بچه‌هامون هر دو تو یه روز و تو یه بیمارستان دنیا اومدن، فقط با نیم ساعت اختلاف 😍 و هر دوتامونم پسر داریم 💙و مامان اولیم، اسم پسر اون مامان تارازه و اسم پسر من کایا.

از اون روز به بعد انگار سرنوشت ما رو به هم گره زده، چون هم خونه‌هامون نزدیکه، هم هی تو بازار و بیرون می‌بینیم همو. واقعا حس خاصیه وقتی می‌بینی یکی دقیقا هم‌قدم با تو مامان شده.

۹ پاسخ

تازه مارو تو بخش یه اتاق دادن تختامون کنار هم بود من تاپیک گذاشتم که شکمم کار نمیکنه راهکار بدین این زیرش نوشته بود زایمان کردی 😂😂 یعنی جفت هم داشتیم بهم پیام میدادیم ولی همو نمیشناختیم

عزیزم قربونت قلبم ♥️خداروشکر بچه هامون سالم بدنیا اومدن و باهم دارن بزرگ میشن

اخی واقعا جالب بود عزیزم😍🥰🥹🥹

من دارم اینجا دنبال کامنتش میگردم🤣

چه باحال😍😍

چه جالب

چه حس خوبیه

جالب بود عزیزم خیلی خوبه🤌🏻😍

اخییییی عزیزمم😂

سوال های مرتبط

مامان حُـسـیـن‌جانم🤎 مامان حُـسـیـن‌جانم🤎 ۹ ماهگی
از وقتی که حسینِ نازنینم به دنیا اومده،
دنیام زیر و رو شده😍
یه موجود کوچولو، با اون دستای ریز و اون نفسای نرم و آروم،
شده تمام قلبم 💜💛
فقط کافیه نگاش کنم، یا دستم رو بگیره
با اون انگشتای کوچیکش، که دلم از جا کنده بشه. 🫀
انگار تموم خستگی‌های دنیا با یه لبخند کوچیکش
دود می‌شن و می‌رن هوا 🥺

حسین هنوز خیلی کوچیکه،
حتی نمی‌تونه چیزی بگه،
ولی با همون نگاهش،
با اون بوی شیرین و آرامش‌بخشش،
هزار تا حرف قشنگ بهم می‌زنه.
شب‌هایی که بیدار می‌مونم کنارش
با اینکه خستم،
اما دلم نمی‌خواد این لحظه‌ها تموم بشه.
وجودش واقعا یه معجزه‌ست؛
یه دلیل جدید برای نفس کشیدن،
برای قوی بودن، برای عاشق بودن.

مامان بودن برای من یه افتخاره،
یه نعمت...
که هر روز برای داشتنش خدا رو شکر می‌کنم. 😍💜
بهش قول دادم که همیشه پناهش باشم؛
تو بیداری، تو خواب، تو خنده، تو گریه و...
حسین جانم، مامانت تا آخر دنیا عاشقته. 💛✨

#سه ماهگی قلبِ خونمون به ساده ترین شکل ممکن 🤭💚❤️
مامان آراز مامان آراز ۴ ماهگی
سلام دوستان راستیتش برای من یه اتفاقی افتاد خواستم اینجا بهتون بگم من سه بار سنوگرافی رفتم اون یه بار اول که جنسیت بچه مشخص نبود هیچ دوبار دیگه رفتم اونم بهترین سنوگرافی ها و غلبارگری ها همشون هم گفتن بچه دختره سنوی اخرم و که رفتم اومدم سه بار پرسیدم جنسیت بچه گفتن دختره نه این که دختر پسر فرقی کنه ها نه اونقدر گفتن تو شبی مادر دختر دار نیستی به خاطر اون پرسیدم رفتیم با مامان و بابام و عمم سیسمونی بخریم عمم همش میگفت داداش صبر کن بچه پسر صبر کن بابامم میگفت هی ابجی ول کن دختر پسر که فرقی نمیکنه بچه هم که عوض نمیشه اقا من بعد از چند روز دردم رفت رفتم بیمارستان چون جایی که ما زندگی میکنی شهرستانه بیمارستان شلوغ نبود یا بهتر بگم فقط من بودم 24 ساعت درد کشیدم تا اینکه صب ساعت 6 و نیم بچم به دنیا اومد اقا ماما بچه رو که گذاشت روی سینم دیدم یا خدا بچه پسره اصلا پشمام ریخته بود اگه تو بیمارستان به غیر از من کسی دیگه بود یا اصلا زایمانم طبیعی نبود و سزارین بود میگفتم بچه رو عوض کردن ولی خدا شاهده تو بیمارستان به غیر از من هیچ بیمار دیگه ای نبود معجزه های خدا😂😘
مامان شکوفه ی گیلاس مامان شکوفه ی گیلاس ۷ ماهگی
یه تجربه از زایمان تو بیمارستان خصوصی صارم یادم اومد الان بگم واسه مامانایی که سزارین هستن…
وقتی بچم به دنیا اومد و آوردنش تو اتاق گفتن ۱۵ میل شیر خشک خورده و تغذیه شده از اینجا به بعد فقط بزار سینتو بمکه و شیر خودتو بخوره و نگرانم نباش چون بچه سیره فقط بزار بمکه…
خلاصه که منم تجربه ی اولم بود و اینکارو کردم و برای مادرای سزارینی طبیعی طبیعیه که تا ۲-۳ روز شیرشون نیاد!
دیگه همون شب اول بچه کلی گریه کرد چون شیر نداشتم و پرستارا میومدن و میگفتن نگران نباش سیره و دلش درد میکنه طبیعیه تو نوزادا!
فرداش دکتر خودم اومد گفت چرا کمکی ندادی به بچه گرسنه مونده …
خلاصه بچه تغذیه نشد تا زردیش رسید به ۱۰!
با اینکه گروه خونی من و بچم یکی بود زردی بخاطر اینکه شیر نخورده بود رفت بالا!
فرداش اومدن گفتن بچه زردی داره و کلی آسمون ریسمون بافتن که خطرناکه و باید حتما بستری بشه و اینطوری ما مرخص نمیکنیم و این حرفا صرفا بخاطر اینکه ۳۰ میلیون هزینه ی بیشتری دریافت کنن!!!
خلاصه با مشقت فراوون رفتیم و با رضایت شخصی خودمون مرخص شدیم
و بچمو خوب طی دو سه روز تغذیه کردم و بچه خوب شد خداروشکر😊
اینارو گفتم که گول بیمارستانا و بعضی پرستارای بی وجدان رو نخورید مامان اولی ها👌🏻