۲۰ پاسخ

بفکرتم خاهر حتما الان تو دردای زایمانی خیلی درد داری صلوات واست میفرستم خدا کمکت کنه

مارو بی خبر نزار‌عزیزم

نمیترسی. ایشالا به سلامتی

انشالله که زایمان راحتی داشته باشی
برا منم دعا کن
اسممو بگو، بگو زایمانم راحت باشه

واااااییییییی ان شاالله بسلامت. راحت زایمان کنیییی الان چند سانتی میدونی؟ دردش چطوره؟ غیرقابل تحمله یا هنوز اوکیه؟ میشه خبر بدی هی ازخودت

دعا کن واسه منم عزیزم دعا میکنم زایمان خوبی باشه برات و نینی رو سالم بغل بگیری منتظرم تاپیک بزنی زایمان کردی به امید خدا🥰

ماشاالله عزیزم خدا به همراهت ان شاالله که یه زایمان راحت و سبک داشته باشی

چه ریلکس 😌 من بودم بدنم لمس میشد از ترس و استرس🤣عزیزم امیدوارم عالی زایمان کنی

ای جانم🤩ب سلامتی زایمان کنی

ان شاالله به سلامتی😍

تورو خدا برامنم دعا کن بسلامتی زایمان کنم

انشالله زایمان راحتی داشته باشی گلم

غذاکم بخور عزیزم خرما هم برای بعد زایمانت حتما ببر به سلامتی نی‌نی رو بغل کنی

زیاد خودتو سنگین نکن با غذا
وسط زایمان حالت بد میشه من سه بار حالم بد شد

بسلامتی

چ زود هم هنوز ۳۸ هفته هم نشدی😀😐 وزنش چقدره ینی؟؟

سزارینی؟

بسلامتی ایشالله راحت زایمان کنی عزیزم

ایشالا زایمان راحتی باشی به سلامتی🙏🌹

بسلامتی ان شاالله زایمان کنی
شام سبک بخور اذیت نشی
برای ماهم دعا کن

سوال های مرتبط

مامان دلانا 🩷 مامان دلانا 🩷 ۲ ماهگی
مامان محمدعلی مامان محمدعلی ۲ ماهگی
سلام مامانا
تجربه من از زایمان (سزارین-زایمان دوم)
زایمان اولم طبیعی بود

من پنجشنبه ظهر خیلی یهویی تونستم پیش دکتر طیبه قاسمی معاینه بشم و ازش نامه بستری بگیرم. (قبل از اون دکترم یکی دیگه بود که فقط برای بیمارستان ولی‌عصر نامه میداد و منم نمی‌خواستم برم اونجا) همون روز دکتر قاسمی برام معاینه تحریکی هم انجام داد و گفت هر موقع درد داشتی یا کیسه آب پاره شد برو بیمارستان و تاکید کرد زیاد ورزش کن که اگه کیسه آب پاره شد مشکلی پیش نیاد
خلاصه منم رفتم خونه دوش گرفتم ورزش کردم کارهامو انجام دادم بعدشم دو سه ساعتی خوابیدم تا غروب😁 دوباره غروب بلند شدم، داشتم شام درست میکردم دیدم دخترم نیاز فوری به حموم رفتن داره😵‍💫 برداشتم بردمش حموم از همون موقع دردم شروع شد
فکر کنم ساعت ۷ و نیم یا ۸ بود
خلاصه تا جایی که میتونستم درد ها رو تحمل کردم بعدش زنگ زدم به ماماهمراهم. شرح حال دادم اونم گفت هر موقع انقباض هات تند تر و شدید تر شد برو بیمارستان.
دیگه کم کم ساعت ۱۲ بود که انقباض های کوتاه ولی فوق‌العاده دردناک و تندی داشتم با فاصله منظم. ساعت ۱ رسیدیم بیمارستان و معاینه کردن ۴ سانت بودم. بستری شدم و ماماهمراهم ساعت ۲ رسید بالا سرم
ادامه دارد...