۲۱ پاسخ

هم‌بهترين روز زندگیم بود روز زایمان هم بدترین روز
اصلا دوست ندارم برگردم به اون روزا الانو بهتر دوست دارم

مامان رسا کجایی عزیزم خوبی انشالله ...؟ خیلی وقته نیستی رسا جون خوبه ..🥰

زهراجان ازحکیم بانوچیاگرفتی راضی بودی

عزیزم درخاستمو قبول کن

خیلی لحظه قشنگیه،حیف من دکتر خوب نداشتم،زایمانم یهویی شد .

من طبیعی بودم از زمانی که اپیدورال زدم همه چی قشنگ شد قبلش نه🥲 هیچ دردی نداشتم و دخترم به دنیا اومد دادن بغلم عالی بود

منم روز زایمان بچه اولم رو خیلی دوست دارم. اما از روز زایمان بچه دومم خاطره خوبی ندارم چون همزمان کرونا گرفته بودم و با اون بخیه ها سرفه های شدید میکردم و می مردمو زنده میشدم

وای دقیقا منم عاشق روز زایمانممممم😍🥺

آره منم همینطور 🥺
بیمارستان پیامبران بودی؟ 😍

منم خیلیییی دوست دارم دوباره برگردم به اون روز و حتی روزهای بارداری،چون هیچی به اندازه ی انتظار شیرین و قشنگ نیست🥰😍🫶

طبیعی بودی یا سزاریان

ای جانم عزیزم واقعا واسه منم خیلی عالی بود خداروشکر حس،مادر شدنمو خیلی دوس دارم و هر لحظه از خدا ممنونم که ی فرشته به تمام معنا بهمون داده ایشالا خدا واسه همه ببخشه فرشته هاشونو

بهترین اتفاق زندگیم بود

عزیزم چه صحنه ی قشنگی منم اون روز رو خیلی دوست دارم با اینکههههه خیلی درد بعد عمل داشتم ولی می ارزید
به دکترم گفتم منم عکس می‌خوام بگیرم بهم اجازه نداد گفت باید از قبل هماهنگ میکردی 😑🥹💔

ولی دکتر عباسلو این حس قشنگ رو از من دریغ کرد و انداخت تقصیر کادر درمان ولی خودش عجله داشت ک بره
باید پوست ب پوست میشدیم اون لحظه
بدترین حسرت رو برام بوجود آورد
حتی حین عمل حالم بد بود هیچی آرومم نکرد
منم شیرینیش رو ندادم حالش جا بیاد 😌
ویزیت بعدشم انداخت گردن همکارش چون خودش نبود
کاش کلا زایمانم رو میداد ب همکارش تا اونجوری با عجله ساعت ده شب سزارین نمی‌کردم
نمیدونم چرا نتونسم تصمیم بگیرم ک دکترمو عوض کنم خیلی پشیمونم میتونست قشنگ تر باشه اون روز
خیلی خوبه ک حس قشنگی داری ک حاضری برگردی ب اون دردا 🫂🥰

من از اون روز ب بعد کمر درد شدید گرفتم

من که هییییچی نفهمیدم
وسط سز حالم بد شد
داشتم می‌مردم یه آمپول زدن تو شونه ام و هیچی نمیفهمیدم
تا رفتم تو ریکاوری 🤦‍♀️🤦‍♀️

بنظرمنم روز زایمانم یکیییی از قشنگترییییین روزای زندگیم بود، با اینکه رفته بودم دکترم تاریخ زایمان برام مشخص کنه و چون سه ساعت دکترم با شهر خودم فاصله داشت منو همسرم هتل بودیم و سه روز زودتر از تاریخ دکتر کیسه ابم پاره شد نصفه شب سزارین شدم تا مامانم اینا برسن منو دخترمو دادن بخش😍😍😍مامانم میگه تو راه عکسشو دیدم باورم نمیشد اخهه😍😍

عزیززززم دقیقاااا منم همینطوریم روز زایمانم خیلییییی روز خوبی بود هیچوقت شیرینیه‌اون‌روزو یادم نمیشه

منم اتفاقن اون روز یاد زایمانم افتادم طبیعی بودم من بعد اون همه درد بعدش تولد نوزادت واقعا شیرینه

منم اون روز و خیلی دوست داشتم کلا بارداریم هم خیلی دوست داشتم...اون گرمای پوستش تو لحظه🥺

سوال های مرتبط

مامان هومان مامان هومان ۷ ماهگی
تجربه سفر پنج روزه من و نی نی به اصفهان زیبا❤️
از اونجایی که دوران بارداری پرخطری داشتم و استراحت مطلق بودم بعدشم که هومان به شدت از ماشین سواری بیزاره و جرات جایی رفتن نداشتم ریسک سفر رو به جون خریدیم.دخترجانمم دو روز اول مدرسه رو تعطیلش کردیم و زدیم به جاده.
من همیشه برای روز اول سفر ناهار وشام رو آماده میکنن میبرم بقیه هم مهمون جیب همسر هستیم😂
چثن مسافت کوتاه بود ویخچال کیفی دارم.ناهار و شام دو روز هم برای گل پسر بردم همرام.
صبحونه هم از صبحونه هتل نصف زرده تخم مرغ یا دو سه تا قاشق چایخوری حلیم یا سه چهار تا تکه کوچیک نون پنیر دادمش.
ناهار وشام روز اول پسرگلیم:
سینه مرغ،برنج،کدو حلوایی،کدوسبز
ناهار وشام روز دومش:
سینه بوقلمون،عدس،هویج،برنج
[ ] از اینجا به بعد رو یه گاز کپسولی مسافرتی خیلی کوچیک داشتم که براش غذا پختم.
ناهار روز سوم
برنج،سیب زمینی،هویج،جعفری با ماست
ناهار روز چهارم:
جو،هویج،عدس و جعفری
شام روز سوم وچهارم
حریره بادام با سیب و خرما
روز پنجم هم ناهارش تو راه بودیم و سرلاک دادم بهش.که اصلا دوست نداشت.
در کل سفر خوبی بود برام.
پسرم خیلی بد ماشین هست ولی کالسکه و بیرون رفتم رو دوست داره.
اصفهانی های عزیز شهرتون زیباست و بهمون بسیار خوش گذشت.
بریونی و خورشت ماست فوق العاده ای دارین🤤