۶ پاسخ

وای خدا
منم یه پاکوتا دارم خیلی نازه شوهرم انداخه باغ مونده اونجا رفتنی عکس می‌فرستم انقد دوسش دارم

وقتی عروسی کردم من پیش خانواده این خجالت می‌کشیدم اول بجز شوهرم .با هیچکس راحت نبودم .بعد شوهرم اونو ۶ملیون میدادن گرفت بهم تا سرگرم بشم اولا تو پشت بوم نگهمیداشتم بهش خونه ساخته بود .بااون سرگرم میشدم جیگر میپختم بهش میدادم پارسال یه بچه. اورد بچش نمدونم چرا مرد انقد گریه میکرد منم بااون گریه میکردم شوهرم دید ناراحتم برد گذاشت باغ

وقتی دسشوییش میخواد. بخدا جلو آدم بدکاری نمیکنه می‌ره از باغ بیرون بعد میاد .بهش مربی گرفتیم یاد داد .کفشم میبرم می‌زارم دور میگم برو بیار میاره بجز من بحرف کسی گوش نمیده

روزیتا ک ب دنیا اومد .میرفتیم باغ می‌شنید نگا میکرد بهم با روزیتا حرف میزدم ب اون گوش نمیدادم میومد طرف اعصبی میشدم می‌رفت .رضا اومد گفت بیتا چرا سر اون داد زدی چشاش اشک جمع شد داره مظلوم نگا می‌کنه .الان بام قهره اصلا به طرفم نمیاد دیگ .باید یروز جیگر بپزم ببرم آشتی کنه .همه چی بش میدادم پفک لواشک شکلات اجیل همه چی دا

واسه ه میگن سگ وفا داره اما مردم نه

اخه اون سگا ارومن حرف گوش کنن اذیت ندازن

دیگ بمن عادت کرده بود .بجز خودم با دست هیچکس غذا نمی‌خورد
من وقتی بیمارستان بستری شدم .شوهرم می‌گفت وقتی ماشینو میدید خوشحال میشد میومد طرف ماشین می‌چرخید
می‌گفت من پیاده میشدم .هی ب در نگا میکرد تو هم پیاده بشی .هرچقدر صداش می‌کرده اصلا نمیرفته تا من پیاده شم نشسته بود جلو ماشین من پیاده شم

ارزش اون برام‌از خیلی هاس برام بخدا

براتون داستان نوشتم 😅

ای وای خدای من تورابه خدا به جای من ببوسش جون دلم

ای جانم

سوال های مرتبط