۵ پاسخ

بچه وقتی گشنشه میاد میگه شیر ، همون موقع غذا و اب بش بده

قمقمه نی دار یا لیوان نی دار بگیر اب یا شیر بزار توش هی دم دستش باشه خودش میخوره
یا وقتی میاد سمتت برا شیر بگو اب میخوای؟ و اب بش بده

عزیزم یه سوال الان که دیگه میبینه تلخه بازم شب میخوره ؟ یعنی بدش نمیاد تست میکنه بازم؟

عزیزم اول اشتباه کردی با تلخک شیر رو قطع کردی اون بچه الان شیر رو برای احساست و نزدیکی بهت میخوره نه سیر بشه باید به مرور یک وعده قطع کنی عزیزم از همین ماه باید یه وعد ندی و سرگرمش کنی تا دوسالگی کامل قطع بشه خود به خود


برای غذا خوردنش هم نده بهش تا گشنه بشه حتس شده یک روز هیچ غذایی نخوره بعدم بزار روی صندلیش خودش غذا بخوره با قاشق خودش خیلی تاثییر داره
اول هم شیر شب رو قطع کن عزیزم به مرور بعد شیر روز رو خیلی دیر شده برای شیر شب
چ

با حالت بازی بهش غذا بده یا پای برنامه مورد علاقش
ما مثلا شعر میخونیم یا میگم هواپیما اومد موتور عمو و دایی و ماشینای عمو دایی باباجون و... این حرکتا میزنیم تا میخورد
الان هم دیگه سه هفتس از شیر گرفتمش کلا

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد