خانما امشب حدود نیم ساعت رفتیم خونه خپاهرشوهرم بخاطر بچه ها هنسایه ایم ها اما ماه تا ماه رنگ‌خونشو نمیبینیم برادرشوهرم اومده بود اینجا ماهم رفتیم ببینیمشون چون خونشون دوره تا اینجا .بعد هم بیشتر بهاطر بچه ها رفتیم رادمهر میگفت بریم پیش کیانا کلن نیم ساعت نشستیم رادمهر اونجا هیلی جیغ میزد فکر گن توی خونه سرمون رفت منم چندبار گفتم حرف گوش نکرد رادوین هم از صدای جیغاشچن گریه میکرد تو‌خونه اینجوری نبود اما توی جمع اینجوری میکرد بدجور جیغ میرد منم گفتم شوهرخواهر همسرم یعنی آقا سید دعوات میکنه اگه جیغ بزنی دیگه نزنی ها میگه از خونمون برو اومدی کنار بچه ها نباید جیغ بزنی همه ناراحتن وگرنه میریم خونه .بعد دیگه جیغ نزد ولی خپب شیطنت و فضولی داشت حالا ما این حرفو زدیم طرف فکر کرد پخیه برا خودش همین شوهر خواهر همسرم چندبار اجازه داد به خودش بچمو دعوا کرد البته رادمهر هم داشت اذیت میمرد کارش به همه چی بود میخواست کنترل رو خراب کنه جوری بچمو دعوا کرد که راذمهر ترسید انقدر گریه کرد دیگه همون لخطه برادرشوهرم رفتن ماهم رفتیم خونه .حالا به جان بچم من یک ماهه اینا رو ندیدم دوماه پیش ده دقیقه بچه هاهمو دیدن توی حیاطشون نشستیمبا لینکه همسایه ایم سال به سال نمیریم خونشون کلن هم اینجا غریبم کنار اقوام شوهر اما رفتوامد نداریم البته خواهرشوهرم زن خوبیه بچه هامو اصلا دعوا نمیکنه .انقدر شبی بابت این رفتار این مرد احمق ناراحتم که نگو حالا استرس دارم که باز بچمو‌جایی دید دعوا کنه گفتم کاش لال شده بودم نمیگفتم که اقا دعوات میکنه .خالا از ناراحتی این موضوع و بچم خواب نمیرم من خیلی مادر احمقیم خیلی ی ذره سیاست ندارم توی این زندگی حالم از خودم بهم میخوره که اجازه دادم دیگران اینجوری با بچم رفتار کنن

۸ پاسخ

همیشه مشاوره ها میگن بچتون تو جمع تحقیر نکنید ببرینشون بالا توجمع
البته اونم چون شما گفتین بهش آقا دعوات میکنه روش باز شد
واقعا بعضی وقتا آدم دست خودش نیست شما هم زیاد بهش فکر نکنید گلم دیگ گذشته سری بعدی دیگ جلو هیشکی اینکار و نکنید هرچند ماها بعضی وقتا ناخواسته از روی عصبانیت اینجوری برخورد می‌کنیم حق هم دارین

بچه ات بدترین کارا هم بکنه به بقیه اجازه تنببه و دعوا نده

دیدی اذیت میکنن برمیداشتی میومدی خونت هیجوقت اجازه نده کسی بچت دعواکنه چون تربیت بچت ب خودت ربط داره

عزیزم درسته نباید دعوا میکرده شماهم نباید میگفتی فلانی دعوات میکنه .
ولی واقعا بعضی وقتا بچه ها اذیت میکنن من از جیغ بچه متنفرم اگر بچه ایی جیغ بزنه دیونه میشم.
من خودم شخصا اعصاب بچه اذیت کن رو ندارم بچه هامم جایی میریم میشینن دست به چیزی نمیزنن

عزیزم هر کسی بچش اگه اذیت میکنه میکنه زیادی ی جا اگه میره مهمونی اولش با بچش حرف میزنه بعدم کم میشه زود میره این به کنار باید کنترول کنه بچه رو بله اشتباه کردی که گفتی خودت باید آرومش میکردی بهدشم برادر شوهرت که هار نیست که دفع دیگه بچتو ببینه دعواش کنه

خیلی اشتباه کردی نباید میگفتی😑هرچندمنم این اشتباه رو میکنم گاهی اوقات

حالا یبار اشکال نداره چون بعضی وقت ها بچه ها یکم باید رعایت مهمونی رفتن‌بکنن‌ک‌نخوان اذیت کنن شاید ما هم خودمون بودیم دعوا میکردیم
اما اگه دیدی هر سری بخاطر بهونه های الکی بچتو دعوا. کرد بهش بگو

کلن خانواده شوهرم نوه دختری دوست دارن چیزی نمیگن اما نوه پسری مثل پسر منو دعوا میکنن عادتشونه .اما این مرتیکه شبی خیلی پاشو از گلیمش درازتر کرده بود .چون سید بود و روی فرششون بودم چیزی نگفتم وگرنه میگفتم بچمو دعوا نکن .

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
الان که تاپیکا رو میخوندم دلم خواست یه چیز از تجربه خودم بگم به مامانایی که دارن بچشون رو از پوشک میگیرن.
من خیلی خوب دخترم رو از پوشک گرفتم در کمتر از یک هفته کاملا همکاری کرد. اما نکته اش این بود که اصلا دعواش نکردم. اصلا استرس بهش ندادم. حتی وقتی خونه رو چند بار کثیف کرد و می‌خواست گریه کنه آرومش کردم گفتم اشکال نداره عزیزم الان تمیزش میکنیم و با ارامش بهش گفتم خونه جای جیش نیست جیش باید بره توی دسشویی.
آنقدر خوب یاد گرفت که حتی شبا هم خودش بیدارم میکنه میگه خیلی جیش دارم مامان.
اما.... چند روز پیش که قرص اورژانسی خورده بودم و خیلی عصبی بودم و غذام هم رو گاز بود وقتی هانا رو بردم دسشویی و هی بازی گوشی کرد و من با حرص گفتم نمیخواد دسشویی کنی بیا بریم و گریه کرد و محلش نذاشتم. و چون هورمونهام به ام ریخته بود چند روز بی حوصله بودم. بخاطر این قضیه دوبار پشت سر هم تو خونه جیش کرد. چون دیگه دلش نمی‌خواست بره دسشویی و نمی‌گفت. فقط بخاطر یه بار دعوا کردن و بی‌حوصلگیم بعد از اینکه کامل یاد گرفته بود.
اینهمه تایپ کردم که فقط بهتون برسونم که چقدر بچه حساسه و چقدر باید حواسمون باشه به رفتارمون.
مامان آریا مامان آریا ۳ سالگی
از پوشک گرفتن #سلام دوستان روز ۱۲فروردین آریا صبح پوشک نداشت بهش گفتم مامان پاشو برو دسشویی جیش کن دیدم خودش رفت دسشویی رو سنگ نشست پی پی کرد خیلی ذوق کردم دیگه به همسر گفتم پوشک نخر امروز استارت از پوشک گرفتن بزنم دم به دقیقه نمی‌برم دسشویی چون بنظرم بچه خسته و زده میشه از دسشویی، پی پی رو خبر کرد دوبار جیش هم چند بار رفتیم دسشویی جیش کرد یا آب ریختم همون موقع جیش کرد سر پایی جیش می‌کنه اما پی پی رو میشینه رو سنک ،دیگه رو قالی آشپزخونه یه بار جیش کرد دعواش نکردم گفتم قالی کثیف میشه باید بریم دسشویی آفرین مامان ،روزرسیزده بدر صبح ساعت ۷پاشد سریع بردم دسشویی جیش کرد میگه مامان برو بیرون منم پشت در ایستادم هر لحظه که راحت باشه موقع جیش و پی پی ،رفتیم باغ تو ماشین بهش گفتم اونجا یه دسشویی قشنگ هست میریم جیش میکنیم چند بار هم حواسم رو آب و مایعات که خورد نیم ساعت بعدش یا همون لحظه بگم جیش داری بریم دسشویی ،عصرش اومدیم خونه گفت جیش گفتم بریم گفت نه باری بعد همون موقع رو دشک خودمون جیش کرد شبش هم اولین بار خودش رو خیس کرد دشک کثیف که این موضوع رو نمیدونم چطوری حل کنم قبل خواب آب خورد ،صبی هم اوکی بود مخصوصا پی پی که رفتم یه ساعت خونه مامانم از بس تنش بود اونجا بچه دوبار خودش خیس کرد دعواش هم کردم سریع اومدم خونه دیدم دوباره جیش تو دسشویی کرد بنطرخودم چندروزی باید تو خونه باشم که ببینم چی میشه این تجربیات خودم بازم هر لحظه یادآوری میکنم دم به دقیقه هم دسشویی نمی‌برم تا اینجای کار دوس داشتم خاطرات این دوروز رو بگم بهتون اگه راهکاری دارید برای خواب شب و جیش موقع خواب بهم بگید ممنونم
مامان قلبم 💖💖 مامان قلبم 💖💖 ۳ سالگی
دیروز بردیم دختری ثبت نام مهد کودک کردیم
امروز اولین روزی بود که رفت از ساعت ۸ تا ۱۲ ما ساعت ۹ اونجا بودیم اولش ۱۰ دیقه تاب بازی کرد بعدش راضی شد بره تو من کلا نیم ساعت تو مهد کنارش بودم توی این نیم ساعت خداروشکر با بچه ها سریع دوست شد و انس گرفت چون از قبلم جمع بچه هارو خیلی دوس داش ارتباط اجتماعیش خوب بود ولی نمیدونستم در این حد
تامن اونجا بودم ۳تا بچه اومده بودن خواب‌آلود و بی انرژی اصن نه حرکتی
ولی این دختر ما دس میزد به همه چی همه بازارو امتحان کرد تو کمد چن تا ماشین چوبی که سرهم میشدن رو دید میگفت از اینا میخایم مربی براش آورد بعد با یکی از دخترا همشونو ریختن دوباره ساختن بعد رفت با یکی از پسرا الاکلنگ بازی کرد در کل بچها ی اونجا رو به تحرک و بازی انداخت
من دیگه نیم س بودم گفتم به مربیش میرم فک کنم مشغول شده و اومدم باباش ظهر رفته بوده دنبالش گفت به زور آوردمش بیرون همه از جنب وجوشش خوششون اومده بود باعث انگیزه تو بقیه بچه ها م شده بود
اونجا مادریارم دارن بچه هارد هر نیم ساعت میبره دستشویی گفتن یه دست لباس اضافه هم بزارین اگه خدانکرده کثیف کردن ما عوض میکنیم و میشوریم
درکل تاالان ۲میلیون هزینه ثبت نام و وسایلی بود که تا این پایه براش گرفتیم
ماهی یکی و نیمم شهریه
ولی بنظرم می ارزه هم بچه ها باهوش تر میشن تو محیط اجتماعی قرار میگیرن هم من تا ظهر سر آرامی دارمو به کارام میرسم و تو خونه ورزش میکنم
اینم عکس حیاط مهده وقتی همه ی بچه بودن
مامان محمدامین🧸⚽️ مامان محمدامین🧸⚽️ ۳ سالگی
مامان محمدامین🧸⚽️ مامان محمدامین🧸⚽️ ۳ سالگی
پیرو پست قبلی در مورد کنترل هیجان بچه ها برای خرید خوراکی و‌اسباب بازی چند تا نکته به ذهنم میرسه میگم لطفا شما هم تکمله ای داشتید حتما بنویسید در کنار هم یادبگیریم...
۱-حتی المقدور در طول روز به بچه ها نه نگید...یعنی قبل از نه فکر نید این کار یا خواسته آسیبی برای خودش و‌بقیه داره یا مغایر ارزش هاتون هست یا نه!اگر جوابتون منفی بود کوپن نه رو نسوزونید. خیلی از چالش های ما حاصل زیادی نه گفتن های بی مورده و جایی که لازمه دیگه حرفمون برش نداره چون ظرفیت نه شنیدن فرزندمون تکمیل شده.
۲-اگر به نتیجه رسیدید که نه بگید دیگه روی حرفتون بمونید‌و‌ توی بازی گریه و جیغ و‌قشرق فرزندتون نیفتید چون در غیراینصورت این پیغام رو بهش میدید که نظر مامان یا بابا با جیغ و گریه تغییر میکنه و من به هدفم میرسم و این میشه یه رویه. از اینکه وسط پاساژ،فروشگاه یا هرجای دیگه قشقرق راه بندازه نترسید.بچه ها خیلی از باج ها رو توی همین موقعیت ها از ما میگیرن و یهو به خودمون میایم می‌بینیم داریم پیوسته باج میدیم...
اینجا خیلی مرحله ی سختیه ولی به شرطی به نتیجه میرسه که عصبانی نشید. بچه ها با گرفتن واکنش به هرچیزی عادت میکنن حالا که واکنش مثبت چه منفی!
۳-وقتی قراره به خرید بریم از قبل روی چیزی که قراره خریداری بشه و تعدادش توافق کنید.مثلا داریم میریم فروشگاه و شما میتونی دوتا خوراکی انتخاب کنی. موقع خرید هم مرتب این توافق رو یادآوری کنید...کوچولوتون کم کم یاد میگیره روی توافقتون بمونه😉

....ادامه داره...
.