۱۲ پاسخ

منکه دیگه نمیتونم..‌فوبیا گرفتم..
فقط گواهینامه گرفتم گذاشتم لب طاقچه

گواهی نامه من که تو کشو داره استراحت میکنه..من هرگز راننده نمیشم😒

و منی ک یساله میخام ماشین بخرم و بفکر گواهینامه باشم و هنوز جور نشده

منم خیلی میترسم چندسال پیش گواهینامه گرفتم و یادم رفته ،شما ازکجا شروع کردی

آفرین به تو

صندلی ماشین رو عقب نصب کردی؟

حالا شوهر من حتی نمیذارع گواهینامه بگیرم
میگ بگیری بخدا صبح پامیشم میبینم ماشین نیست
شب میخوام بخوابم باز ماشین نیست
😂😂
بخدا اگ انقد بیجنبه باشم
شوهرم طالبانه🤪🤪

من ۹ سال ایناس رانندگی میکنم از مجردی . از همون ی ماهگی شاهان میذاشتم کریر صندلی جلو . مادر پسری همه جا میرفتیم.
خیلی آدم و جلو میندازه رانندگی.
تبریک میگم. افرین

افرین
من ده یازده سال پیش گرفتم
یه مدت ک نمیشینه باز یکم اولش ترس دارم میشنم اوکی میشه دیگه
اشتباه من نخریدن صندلی ماشین بود الان میخام برم جایی باید مامانی کسی رو با خودم ببرم ک پسرم رو نگه داره

الان لازم بود عکس پیتزا رو بذاری منو ب هوس بندازی😭😭😭😭😭😭میخوااااممممم

منم میترسم برا همین تا حالا نرفتم

چطور یاد گرفتی

سوال های مرتبط

مامان roza مامان roza ۱ سالگی
سلام
اومدم یکی از تجربیاتمو باهاتون ب اشتراک بزارم
دوماه پیش رزا رو از پوشک گرفتم با اینکه میخواستم بعد از دو سالگی این کارو انجام بدم ولی ب دلیل آمادگی کامل خودش ظرف یک هفته از پوشک گرفته شد و این دوماه حتی یه بار خطا نداشته حتی تو مسافرت و مهمانی
الانم که 21ماهه شده 6روزه که از شیر گرفتمش (شیر مادر )
چند روزه که مدام تو خودش جیش می‌کنه و اصلا نمیگه که خیلی برای من جای تعجب داشت حتی سرش داد زدم کاری که هیچ وقت نمیکردم
مطالعه که مردم نوشته بود تغییر محیط یا استرس و اتفاق جدیدی می‌تونه باعث این موضوع باشه و خیلی نگران شدم و بهم ریختم که چرا
دقیقا از روزی که رزا رو از شیر گرفتم مهمان دارم و درست زمانی که باید ب رزا بیشتر اوجا میکردم سرگرم مهمان داری بودم
امروز دیگه بیخیال مهمونا شدم و مثل قبل چسبیدن ب رزا و کلی باهاش وقت گذروندم شاید باورتون نشه رزا فقط لج کرده بود با من و امروز شد همون‌ رزای سابق حتی یه بار تو خودش جیش نکرد

اگر بچه رو از شیر گرفتین مخصوصا شیر مادر حتما حتما اون مدت بیشتر بهش توجه کنید تا اون خلا پر بشه بعضی چیزا قابل برگشت نیست من شرمنده دخترمم که این چند روز حواسم بهش کمتر بود

یه پیشنهاد هم براتون دارم
کتاب تربیت بدون فریاد بی نظیره خیلی تاثیر گذاره اگه تونستید بخونید
مامان قلب کوچولو مامان قلب کوچولو ۱ سالگی
از وقتی درگیر این سنگ شدم پیگیر نشدم. اول پشت گوش انداختم الانم که پیگیر شدم دکتر گفته باید عمل بشه بشدت میترسم و استرس دارم همش کابوس میبینم به دکتر میگم بیحس کن میگه نه فقط بیهوش. از یه طرف میگم نرم عمل. باز میترسم. نرم بد از بعدتر بشه. میگم برم اگه بیهوشم کرد و. یه چیم شد. چی. همش نگران. بچمم که خیلی کوچولو هستش. دیگه بریدم. با خودم میگم. شاید یجا براش کم گذاشتم شاید برای چیز های الکی نالیدم باز. به فکر میرم. میگم این که چیزی نیست میگذره اما استرس استراب دیونم کرده. خیلی نگرانم. با خودم میگم. کاش موقع بچم میگفتم بیهوشم کن تا الان انقد ترس از بیهوشی نداشتم. من میدونم چیزی نیست بیهوشی اما. انقد که من استرس پارم میترسم سکنه کنم. یعنی هیچ راهی اسن سنگ ندارع که دفع بشه اخ چقد دلم به خودم میسوزه. که هیچ کاری برای خودم انجام ندادم. باز که یادم از بچم‌میاد. خودمو فراموش میکنم میگم چقد مادر بودن سخته. چقدر از بچگی تا بز گی سختی. اخرم هیچکس قدرتو نمیدونه