بعضی وقتا این خانواده ی شوهرم یک حرفایی میزنن آدم به عقلشون شک میکنه😐
اومديم خونه ی مادرشوهرم بعد دخترم بخاطر دندوناش کلا خیلی یی قراره و بی حوصلس مثل قبلا باهاشون بازی نمیکنه بعد سرچایی خوردن هی دخترم دست و پا میزد پدرشوهرم اومد بهش چایی بده من گفتم نه ندید خوب نیست کم خونی میاره بعد مادرشوهرم میگه بزار یکم چایی بهش بدیم سرحال بشه بتونیم باهاش بازی کنیم😐😐😐😐

اره واقعا فک کیکنن خودشون عقل کلن ما بی ترجبه.نادون.هرکسی حال بچه خوذشو بهتر میدونه صلاحشو بهتر میدونع

طبیعیه خانواده شوهر همیشه کله خرابن به حرف گوش نمیدن لج میکنن از حرصشون هی بیشترم میدن

من چی بگم که بهم میگن به دخترت شیر گاو بده

وای نگو ک دلم خونه ازشون باز برا شما گفته چای برا من به بچه ۲ماهه میخواستن خوراکی بدن تو همه چی دخالت میکنن حتی تو پوشکش الانم باهاشون حرف نمیزنم دعوا کردم

خانواده شوهر من بچه رو میذاره جلو تلویزیون میگه چقد خوب نگاه میکنه هرچی میگم اصلا قبول نمیکنه

مادرشوهر منم اینقدر باصدای بلند بیخ گوش بچم صحبت میکنه ک من یکی گوشامدرد میکنه ...اخر بهش گفتم میگه شما اروم باهاش صحبت میکنین من دادمیزنم یاد میگیره

چرا خانواده همسرت اینقدر دوست دارن بچه رو چای خور کنن..ی بارم اگه اشتباه نکنم داده بودن😬😬🤣

وای چه بیخودن😒به شوهرت بگو بهشون حرف بزنه. بچه بیچاره چیزیش هم بشه براشون مهم نیست که. فقط تویی که عذاب میکشی

مال منم تا بچه گریه میکنه مادر شوهرم میگه نزارین گریه کنه چرا گریه میکنه اخه مادر من بچه با گریه میگه دیگه خودشون نمیدونم چجوری بچه بزرگ کردن

خوش بحالتون مامان لارا خانم که مشهدید..میشه اگر رفتید حرم‌برای من ویژه دعا کنید.دلم حرم‌میخواد...۱۱ سال پیش اومدم

امیدوارم نسل این جور ادما منقرض بشه🤦‍♀️

حالا چایی ک قابل قبوله من چی بگم ک دسته دختره منو خامه شیرینی زدن دختره منم تا مچ دستشو کرده بود تو دهنش میخورد وقتی غر زدم ک چرا دادین گفتن چون داشت نگاه می‌کرد گفتیم چشمه بچه تو شیرینی نباشه 🤣بعدش باز حواسم پرت شد دیدم دارن شربت ابلیمو میدن میگفتن خامه ک خورده اینو بخوره بشوره ببره 🤣🤣🤣اصلا درکی از اینک اینارو دارن به بچه سه چهار ماهه میدن ندارن 🫠

نباید از الان چیزی بدی من به دکتر متخصص گفتم میتونم کمکی بدم گفت تا اخر۶نباید بدی گفتم ۲قطره اب چی گفت میتونی بدی ولی ندی بهتر تا۶ماه بزرک ک بشه ریهاش مشکل پیدامیکنه

به بچه چهار ماهه چایی میدن😳😳

با تمام وجود درکش کردم

وای نگو خواهر ک خانواده شوهرم بعضیاشون یه کارایی میکنن ک نگم 😭😭

منم پسر یه روز خیلی نق نقو شده بود مادرشوهرم میگفت به این چیکار کردی چرا اینطوری میکنه گفتم هیچ گرفتم زدمش😑

باز خداروشکر کن مادرشوهر من بلد نیست بچه رو بقل بگیره یه دفعه سرشو میزنم زمین از دستاش می‌کشه بلندش میکنه

این خوبه من سری اخر رفتم بهش نوشابه میدادن سس میدادن یه بدبختی کشیدم بچم ۲ ماهش بود بهش چایی میدادن