تجربه زایمان طبیعی که تبدیل به سزارین اورژانسی شد
من از یک شهریور بچم حرکاتش خیلی کم شد در کل بچه تنبلی بود تو شکم جدی نگرفتم تا اینکه ۲۴ساعت کامل حرکت محکم و آنچنانی نداشت،به ماما همراه گفتم به ماماعاملم گفت گفتن چیز شیرین و فعالیت و ...شروع کنم قبلشم ورزشام رو جدی شروع کرده بودم پله نوردی گل مغربی اسکات همه چی
خلاصه دوم هم گذشت و بچه تکوناش اصلا راضیم نمیکرد
سوم گفتن بیا مطب رفتم ان اس تی حرکت ثبت نکرد رفتم سونو بیوفیزیکال همه چی خوب بود جز حرکات که صفر بود،به دکتر اطلاع دادن و دکتر گفت ضربان و نفس خوبه چیز نگران کننده ای نیست،تو مطب هم معاینه تحریکی انجام دادن برام اومدم خونه ماماعاملم گفت شب بیا بیمارستان برای ان اس تی رفتم که کلا یدونه حرکت داشت بازم دکتر قبول نکرد اومدم خونه شد چهارم که باز بچه تکوناش حتی کمتر تر هم شد اینطوری که واقعا دیگه وول خوردن هم حس نمیکردم دردای غیر منظمم شروع شده بود با انقباض های شدید
دوباره رفتم ان اس تی و سونو بیوفیزیکال که دقیقا حرکتی ثبت نمیشد ولی دکتر قبول نمیکرد بستری بشم و تازه شده بودم ۳۸هفته کامل،شب دوباره گفتن بیا بیمارستان رفتم چنتا حرکت ثبت شد ولی دکتر آنکال بهم گفت سونو هات قابل قبول نیست تو کیس سز اورژانسی هستی با من بودی همین الان عملت میکردم دست و پام به لرزه افتاد گفتم خب بستریم کنید عمل بشم قبول نکرد گفت مریض من نیستی زنگ زدن به ماماعامل و دکتر که گفتن نمیخواد بگید بره خونه صبح بیاد مطب😮‍💨

۷ پاسخ

بچت زمان بارداری تنبل بوده برای حرکات، الان که دنیا اومده بچه اروم و ساکتیه؟

مال منم حرکاتش خیلی اروم شد مثل موج فقط اینور اونر میشه استرس گرفتم

عجب دکتر بی فکری!

منم لایک کن بیام بخونم

وااای چه سخت

وای عجب دکتری 😐😐😐

ممنون از ثبت تجربه تون عزیزم. منتظر بقیه اش هستم🙏🏻

سوال های مرتبط

مامان سید کوچولو مامان سید کوچولو ۵ ماهگی
تجربه زایمان
قسمت ۲
دکتر همه چی رو بررسی کردن
چون یه کوچولو حرکاتش اونروز تغیر کرده بود گفتن همین امشب برو یه سونو بده بعدم برو بیمارستان ان اس تی بده
اگه شرایط خوب بود که هیچی برو خونه حواست به حرکاتاش باشه تا دو شنبه ،سه شنبه وقت داری همون تاریخ زایمانم
اگه نه که برو بیمارستان بستری شو
بعد ازشون معاینه تحریکی خواستم
گفتن من خیلی دلم نیست بعدم تو مطب انجام نمیدم چون الان تو مرحله حساس هستی یه وقت کیسه آب پاره بشه خطرناکه تو بیمارستان برو بهشون میگم برات انجام بدن
دیگه من رفتم سونو که همه چی عالی بود
از سونو که اومدن همسرم گفتن به دلم نیست بریم ثامن چون هم پاستور رو قبلا تجربه کردم راضی بودم ثامن معلوم نبود چجوری بازم باشه همم دکترم خیلی دلشون به اونجاست که وااااااقعا این تصمیم خیییلی خیر بود وگرنه بچم شاید تو بیمارستان بدنیا نمیومد یا خانم دکتر نمیرسید بالای سرم
خلاصه رفتم بیمارستان پاستور برای ان اس تی
که ان اس تی خوب بود و همه چی گل و بلبل😂❤️
با خانم دکتر هم زنگ زدن به ماما گفتن معاینه تحریکی هم برام انجام بده
که بنده خدا گفت این معاینه تحریکی نسبت به معاینه قبلی یکم اذیت میشی طبیعیِ عزیزم
و ۲ سانتی که قبل باز بودم باز بود
و گفت اینطوری من میبینم
احتمالا ۲_۳ روز دیگه زایمانته
دیگه ما رفتیم سمت خونه
مامان جان من مامان جان من ۱ ماهگی
ازم رضایت گرفتن دو سه جا متن دادن نوشتم که عواقبش پای خودمه و اومدم خونه داشتم از بخش خارج میشدم که دکتر گفت بنظرم نخواب تاصبح بچت رو چک کن،خدا میدونه چطوری رسیدم خونه و چطوری صبح شد که رفتم مطب دوباره معاینه و ان اس تی ولی اینبار نامه ختم بارداری گرفتم که نوشته بود آمپول فشار بزنن برام
مستقیم رفتم بیمارستان بستری شدم ماماهمراهم اومد
سریع شروع کردیم به ورزش ها ولی هی معاینه میشدم که دو سانته ۲۰درصد بودم و هی میگفتن قابل قبول نیست آمپول فشار رفتن بیارن که دکتر شیفت اومد گفت شما راضی نیستی از حرکات بچه گفتم بله یه شرح حال گرفت گفت نمیخواد فعلا آمپول بزنن برات بزار ورزش هات رو بکن و ان اس تی هم بگیریم بعد،به ماماعاملم گفتن یکم بهش برخورد ولی دکتر بیمارستان شخصا خودش صحبت کرد و اصطلاحلته پزشکی گفت خلاصه من باجون و دل ورزش میکرد درد و انقباض که میومد نفسم واقعا لحظه ای بالا نمیومد ولی این دردهای من حتی ثبت نمیشدن تو ان اس تی چون در نظر دستگاه خفیف بود🫠ولی واقعا برای من دردناک بود
خلاصه دو سه باری دکتر چکم کرد و همچنان نمیذاشت آمپول فشار بزنن حتی خودش معاینم کرد گفت نیم سانت پیشرفت داشتی ولی دردات خوب نیست ولیستاد نوار گرفتن از بچه،گفت ببین عزیزم ضربان بچت نه خوبه نه بد به زبون ساده بچت انگار خستس باید ضربانش هر از گاهی بره بالا و بیاد پایین نمیشه ثابته اگه افت کنه میبرمت سز
منم گفتم خانوم دکتر هرکار میکنی بکن فقط زحمتای من هدر نره دستمو فشار داد گفت نگران نباش
ماماهمراهم به شوهرم خبر داد که آماده بشه بیاد بریم وان و تو روند زایمان کنارم باشه و دیگه امپول رو بزنن چون دکتر و ماما عاملم زنگ میزدن بیمارستان...
که تاهمسرم رسید ضربان بچه افت کرد و یهو دستگاه شروع کرد به اخطار دادن
مامان ماهان مامان ماهان ۴ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مامان جان جان مامان جان جان ۳ ماهگی
من واقعا دارم از درد زایمان طبیعی میترسم ،من از دیروز صبح انقباض داشتم از هر ۱۲ دقیقه ساعت ۲ نصفه شب به ۵ دقیقه رسید و رفتم بیمارستان و معاینه شدم و گفت هنوز همون یک سانتی و خیلی کم رشد کرده درحدی که نمیشه بهش گفت دو سانت ولی بیشتر از یک سانته ، ازم ان اس تی گرفتن اولی خوب نبود گفت برو پایین محوطه راه برو پله بالا پایین کن صبحانه بخور دوباره بیا ان اس تی بگیرم ازت رفتم اینکاررو کردم و دوباره رفتم ان اس تی گرفتم ولی بازم خوب نبود بهم دستور بستری دادن تا تحت مراقبت باشم ، دوباره برای آخرین بار ازم ان اس تی گرفتن خوب بود دکترا که جمع شدن دیدن نتایجو از بستری کردنم پشیمون شدن و گفتن لازم نیست بستری شی یه سونو بیوفیزیکال می‌نویسیم اگر خوب بود میتونی بری فقط یک روز درمیون بیا ان اس تی بده و من تو کل این مدت انقباض داشتم و درد میکشیدم اما چیزی که داخل ان اس تی ثبت میشد یه درد معمولی بود نه درد زیاد ،خلاصه من ساعت۱ ظهر بعد اینکه سونو شدم و خوب بود اومدم خونه ولی دردام بدتر شده یعنی وقتی میگیره شدت و تایمش از دیروز بیشتر شده ولی هیچ کدوم از اینا درد زایمان نیست خیلی کلافه شدم از نظر روحی و جسمی خستم هر روزم سر ان اس تی بهم استرس میدن دلم میخواد دنیا بیاد و بغل بگیرمش ...
کسی مثل من بوده چیکار کنم دردای واقعی بیاد سراغم
من پیاده روی دارم ورزش رو توپ و ورزشای لگنی دارم و...
مامان هلما و ماهان❤️ مامان هلما و ماهان❤️ ۳ ماهگی
#پارت سوم زایمان طبیعی
تا شدم ۳۷هفته و یک روز
حرکات اسکات رو شروع کردم روزی بیست بار اسکات میزدم
یک ساعت پیاده روی میکردم و یک روز درمیون دوش آب گرم می‌گرفتم
.........
چون تو بچه قبلیم تجربه داشتم که بدون درد رحم من باز میشه باید خودم زود تر برم دکتر برای برسی زود زود میرفتم معاینه میکردن
هفته ۳۷هفته و چهار روز
درد داشتم انقباض داشتم گفتم برم مامای بهداشت معاینه کنه ببینم وضعیتم چیه
رفتم ماما گفت که من معاینه نمیکنم گفتم پس تو اینجا چیکار می‌کنی من رحمم باز بشه بچه زود بدنیا بیاد چیزی بشه از توعه و اینا بعد کلی دعوا راضی شد که معاینه کنه بهم گفت یک و نیمی یاهمون دو ویزیت نیست انقباض نداری بچه هم حرکت می‌کنه
درحالی که اون روز حرکت نکرده بود اصلا
من فهمیدم ماما چیزی حالیش نیست اومدم خونه دیگه کار پیش اومد نرفتم بیمارستان و اینا
درد هامم به کل قطع شده بود
انقباض نداشتم درد نداشتم حرکات بچه هم خوب بود
تا شد ۳۷هفته و ۶روز
اون روز طرفای بیمارستان کار داشتیم به شوهرم گفتم برم یه ان اس تی بدم ببینم وضعیت چیه خودمم دلم میخواست بچه اون روز بدنیا بیاد
رفتم بیمارستان گفتم یکم انقباض دارم و بچه حرکتش کم شده
الکی🤪
ان اس تی گرفت گفت زیاد جالب نیست گفت برو بالا معاینت کنم
معاینه کرد گفت سه سانتی
و باید بستری شی
ولی من یهو ترس اومد سراغم گفتم اصلا انقباض ندارم بچه هم حرکتش خوبه گفت باز خودت میدونی یابرو خونه دردات بیشتر بشه بیای یا بیا بستریت کنیم
گفتم نه برم خونه بیام
از اونجا ترسیدم رفتم دکتر خودم
دکتر خودم معاینه کرد گفت چهار سانت روبه پنجی
🫡
گفتم چی میشه الان گفت باید زود بستری بشی
گفتم آخه من هیچی نیاوردم برم خونه بیام
گفت اصلا امکان نداره