۹ پاسخ

اولش میگن بعدش میگه چرا آوردی.

البته این چیزای که دوستان گفتن موقتیه و هیچ چیز نمیتونه جای یه خواهر یا برادر رو بگیره

عزیزم اولش میگن بعد که میاد میگن کاش فقط خودمون بودیم چون دعواشون میشه

چرا بچه من درکی از خواهر برادر نداره اخه🤔

ولی عزیزم تک فرزندی اصلا اصلا خوب نیست شماهایی ک دارین یک بچه بزرگ میکنین بزرگترین ظلم در حق بچتون کردین
منم دوست دارم بچم تک باشه از همه لحاظ بهش برسم ولی ب روزی فکر میکنم اگه نباشم حداقل خواهری یا برادری داشته باشه تنها نباشه
خواهر یا برادر همیشه هوای همو دارن و مثل پدر و مادر دوم آدم هستن

این درخواست موقتیه.وقتی بچه دوم بیاد و ببینه توجهات بیشتر میره سمت اون دوباره یه مشکل دیگ داری.من خودم همیشه دلم میخواست دوتا بچه داشته باشم اما بخاطر بوجود اومدن مشکلاتم تک فرزندی رو انتخاب کردم الان.دخترم گاهی میگه داداش میخوام آبجی میخوام سرگرمش میکنم بش میگم من آبجیت من داداشت.ذهنشو منحرف میکنم.بچه ات تصورش از خواهر و برادر یه همبازیه همسن.نمیدونه تا اون بچه به سن بازی برسه خودش دیگ‌بزرگ شده

دختر منم خیلی میگ ،ولی خوب فعلا اصلا ب بچه دوم فک نمیکنم چون قصدم تک فرزندی بوده، من میخام براش ی حیوون خونگی بگیرم

پسر منم میخواست، باهاش حرف زدم گفتم اونوقت باید بیشتر پیش اون باشم و هرچی میخریم واست نصف کنی و نمیتونیم دیگه اعصاب و توانشو نداریم.قبول کرد🤣

دخترمنم یه مدت اطرافیان گفته بودن هی میگفت دیگ براش توضیح دادم که ما الان نمیتونیم ابجی بیاریم اگه بیاریم نمیتونیم براتو وقت بزاریم و پارک و بیرون ببریم اون همش میخاد گریه کنه و توجیه کردم که اونقدرام خوب نیست دیگ اوکی شد دیگ نمیگه اصلا 😁

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
من دیگه رد دادم
دیشب اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم که حد نداره
نمیدونم به کدامین گناه پسرم اینقدر اذیتم میکنه
میگن برای بچه وقت بذار والا من روزی یک تا چهارساعت براش وقت میذارم روز به روز بدتر میشه
جونمو به لب رسونده
کاش خودکشی گناه نبود خودمو از دستش خلاص میکردم
انگار روانی بچه
میگه تشنمه آب بده آب بش میدم نمیخوره جلو روم خالیش میکنه تو سینک
میگه سیب میخوام براش درست میکنم تو بشقاب میذارم نمیخوره نگام میکنه میریزه تو سطل بعد میگه ببین خوردم .گوشی دستم میگیرم میگه ببین گوشی بذار کنار تا برم وگرنه اذیتت میکنم واقعا هم اذیت میکنه
رد دادم رد دیگه از دستش عصبی شدم واقعا این بچه بیماره مشکل داره
یا من مشکل دارم باید برم بستری بشم
خونه به این بزرگی میاد رو کمر من ماشین بازی اگر تی وی نگاه کنم میپره روم میگه نگاه نکن
براش هر شب کتاب داستان میخونم هر روز باش بازی میکنم قایم موشک سایه بازی بازی فکری نقاشی بدو بدو رقصیدن دوچرخه سواری گاهی پارک بی نتیجه اس بگید چه خاکی از دستش تو سر بریزم دیگه خیلی پرخاشگر شدم از دستش عصبی شدم
مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
مامان ارین کوچولو مامان ارین کوچولو ۴ سالگی
سام خانما خواهش میکنم جواب بدین
میخوام بدونم بچه های شما تو سن پسر من هنوز این کارو انجام میدن یا نه پسر من هنوز هر چی دم دستش میاد پرت میکنه سمتمون دیگه تموم بدنمون کبوده بعد مثلا صب چشم باز میکنه میگه تاب تاب سرسره هر چی میگم مثلا صبونه بخوریم الان سرده اصلا نمیفهمه فقط هی تکرار میکنه و گریه میکنه دیگه میریم کمی بازی میکنه میگم بریم خونه صبونه بخوریم مثلا یک ساعت بازی کرده هنوز نرسیدیم خونه میگه سرسره دیگه به بدبختی میارمش خونه به زور تا وقتی یه صبونه یه ناهار هول هولکی درست کنم میمونه خونه بعد پارک تا وقتی میریم دنبال خواهرش یک میاد خونه بازم هی گریه میکنه هی بهونه میگیره بازمیریم پارک ۴ میریم تا ۶ و ۷ دیگهخسته شدم به خدا از زندگی افتادم یا در خونم خاک بازی کنه یا تو پارکم همش گریه میکگه جیغ میزنه بعدم کلمه هر چی بگی تکرار میکنه و میگه جمله هم چند تایی میگه مثلا در حد اب بده بریم بیرون بابا رفته سر کار آجی رفته ندرسه اما خیلی جاها نمیتونه منظورشو برسونه بعدم مثلا میگم اسمت چیه نمیگه آرین با اینکه بلده اسم خودشو بعدم باور کنید صبونه ناهار شامشم دوتا لقمه اونم سر پا حتی نمیشینه یا تو بغل من منم سر پا یا من نشستم این سرپا نه کارتون میبینه یا گوشی از صب تا شب بدو بدو تو خونم که میارمش فقط باید بدوم دنبالش یا با توپ بازی میکنیم
شما تو سن پسر من بچه هاتون اینجوریه یا نه بعد اصلا هم نمیفهمه چی میگم هر چی میگم حرف خودشو میزنه