هرسری میریم خونه مادرشوهرم من تو اشپزی کمک میکنم ولی کاراصلیشو خودش میکنه ظرفارو همیشه من میشورم اما خونه ما که میان من بااینکه اشپزی میکنم ظرفاهم خودم میشورم یا میچینم تو ماشین
امشب اونجا بودیم یخورده کارای شامو کردیم بعد من رفتم بیرون خودش برنج دم گذاشته بود بعد شام کلی ظرف و لیوان بود چون بچه خواهرشوهرم ویه پسر همسایه از صبح اونجا بودن کلی لیوان اب خورده بودن گذاشته بودن
ماهم تازه از مسافرت اومدیم دیروز حال نداشتم وایسم ظرف بشورم گفتم میچنم تو ماشین ازش پرسید پدرشوهرم که قرص ماشین داریم مادرشوهرمم از بلند گفت این ۴تا ظرف دیگه ماشین نمیخواد که خودم میشورم چون میدونستم پا نمیشه و داشت اینجوری به من کنایه میزد منم ظرفارو گذاشتم تو ماشین و محل حرفش نذاشتم
باید میشستم یا گذاشتم ماشین اشکال نداشت؟؟؟؟ نکبت وقتی دخترش هست خودش میگه بچینید تو ماشین وقتی من هستم زورش میاد انگار حتما باید ظرف بشورم منم لجشو بردم گذاشتم ماشین

۷ پاسخ

عزیزم شما وظيفه ای برای شستن ظرف ندارین و صرفا مهمونید..همین قدرم که چندین تو ماشین از لطف و بزرگی تونه

خوب کاری کردی عزیزم وقتی ماشین هست چرا نباید ازش استفاده کرد؟ مگه ظرف شوری ؟ بدعادتشون کردی یه چن بار دیگم همین کارو کن عادت میکنن

من ک اصلا دست ب ظرفا نمیزنم وقتی خونش میرم چون کلفتش ک نیستم خیلی کمک کنم سفره بچینم

بگو ماشین خریوی برای ظرف نخریدی برای نمایش

چقد پرروعع خوبکردی عزیزم آفرین بهت اینا فقط دخترای خودشون رو آدم میدونن

ول کن محل نذارررر

من بودم تو ماشین هم نمیزاشتم میومدم مینشستم

سوال های مرتبط

مامان آویدوآروین مامان آویدوآروین ۳ سالگی
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم
مامان سامی مامان سامی هفته سی‌وسوم بارداری
مامان محمدطاها و حلما مامان محمدطاها و حلما ۴ سالگی
سلام مامانای عزیز یه کمک میخوام ازتون
من ازوقتی ازدواج کردم نزدیک به ۶ سال هست که طبقه پایین مادرشوهرم میشینم اوایل همسرم بهش اجاره ماهیانه میداد الان یکساله نمیده مادرشوهرم ازراه پله اش به حیاط ما راه داره ک وقت و بی وقت میاد پایین ک من نمیتونم استراحت کنم خیلی وقتا شده بین منو همسرم اختلاف ایجاد کرده منو همسرم همیشه دعوا داشتیم مادرم یکم ازم دوره منم با دوتا بچه خیلی خسته میشم پسرمم خیلی شیطونه واقعا شبها انرژی ندارم ک بتونم حتی شام بخورم اینجا هیچ کمکی ندارم حتی مادشوهرم نمیاد یه ساعت دختر ۵ ماهمو نگه داره ک من به کارام برسم امروز به همسرم گفتم بیا ازاینجا پاشیم بریم نزدیک مادرم خونه بگیریم اونجا مادرم پسرمو بیرون میبره میاره یا حتی بابام با ماشین میبره بیرون خیلی خوبه برای پسرم اونجا
ولی همسرم میگه پول پیش من میدم ولی تو باید بری سرکار اجاره خونه رو تو بدی
اینم بگم ک احترامات منو مادرشوهرم برداشته شده منم به شدت عصبی شدم دیگه
به نظرتون چیکار کنم؟