۱۷ پاسخ

چخبره ۴۰ تا بخیه🤦🏻‍♀️😱 ؟؟
البته تحمل‌درد هرکی و شرایط لگنش متفاوته برای همینه برای یکی‌مثل درد پریود میمونه برای یکی مثل شماام سخت بوذع

ببین گلم هر دونوع زایمان سخته ولی بدن با بدن فرق داره نباید اینجا اینجوری هم بگی که بقیه مامانا استرس بگیرن تو بارداری همینطوری ترس از زایمان هست میدونم تجربه بدی داشتی
ولی واقعا بدن ها باهم فرق میکنه
همه چی هم بستگی به لگن داره یکی لگنش عالی باشه زایمان خیلی راحتی داره
من جاریم و خواهرشوهرم انقدر زایمان راحتی داشتن دوتا بخیه خوردن کلا من دکتر گفت لگنت بد نیست منم خودمم اصرار کردم ب طبیعی چون واقعا طبیعی بی عوارض تر با ورزش زیاد و اگاهی زیاد رفتم همه چی خوب بود ولی یساعت اخر بخاطر لگنم خیلی اذیت شدم اون موقع منم پشیمون شدم و میگفتم کاش اصرار نمیکردم
ولی اون روز کسایی دیدم چون لگنشون خوب بوده انقدر زایمان راحتی داشتن و برعکس من کم بخیه خوردن و سزارینی هایی ک حتی نمیتونستن به بچشون شیر میدن
به هرحال همه مثل هم نیستن و نمیشه گفت سزارین فقط خوبه

خداروشکر بسلامت عبور کردین

عزیزم اپیدورال گرفتی؟
بیمارستان خصوصی بودی یا دولتی؟
وزن نی نی خانم چقدر بود؟
ورزش هم داشتی قبلش؟

دوست من اصلا بخیه نخورد ۴ساعت کل بارداریش طول کشید فک کنم به بدن ربط داره
البته من تجربه طبیعی نداشتم

میدونم برا هر کسی متفاوته و تجربه ی من اینه که:
درمورد دختر اولم از بی حسی اپیدورال استفاده کردم دکتری ک برام امپول زد واقعا دکتر خوبی بود و هیچ دردی از امپول نکشیدم و بقیه ی زایمان به معنای واقعی کلمه عالی بود! بخاطر بی دردی اصلا متوجه بیرون اومدن بچه هم نشدم حتی!!! و کل زایمانم یعنی لحظه ای ک بستری شدم تا لحظه ای ک دنیا اومد کلا ۴ساعت طول کشید و شروع دردم تا دنیا اومدنش ۲ساعت...چون من قبل از شروع درد رفتم بیمارستان...
درمورد زایمان دوم یه بیمارستان دیگه رفته بودم و این بار هم شرایطم مثل بار اول بود با این تفاوت که نوع بی حسی ک برام استفاده کردن متفاوت بود و دکترش مزخرف...چندین بار امپول رو وارد و خارج کرد تا بالاخره جای درستو پیدا کرد و من اذیت شدم واقعا...گرچه قابل تحمل بود...اما این بی حسی به هیچ دردی نخورد و برخلاف بار اول من کاملا متوجه ب دنیا اومدن بچه بودم اما باز هم کلا دوساعت طول کشید

نی نیت مگه چند کیلو بود عزیزم

الهی 😪چقد اذیت شدی
ولی اجی بدنا متفاوته من خودم طبیعی زایمان کردم حتی امپول بدون درد نزدم ولی زایمانم ۴۰ دقیقه طول کشید با ۵ بخیه
خیلی راحت بود دوباره هم بخام حامله بشم انتخابم طبیعیه
چون میدیدم اونایی ک سزاریان کردن بیشتر از من اذیت بودن من از اتاق ک بیرون اومدم دیگ دردا تموم شده بود و فراموش ولی هم اتاقیام سزاریان بودن کارای شخصیشون رو نمیتونستن انجام بدن

بدن با بدن فرق داره
ولی منم تو موقیت شما بودم
دکتر بهم گفت لگنت تنگه
چند ساعت هم بستری بودم همراه با آمپول فشار
شانس آوردم بچم مدفوع کرد و سز اورژانسی شدم
زمانی ک رفتم بخیه هامو بکشم دکترم گفت اگه طبیعی میاوردی پنجاه تا بخیه میخوردی😕

دولتی اونم بدون بی حسی خداروشکر گذروندی

چند سانت بستری شدی؟

ورزش و پیاده روی کرده بودی قبلش؟

آخ بمیرم دقیقا مثل از ساعت ۹نیم تا ۱۱نیم فقط بخیه میزدن منو هرچی میگفتم تمام نشد میگه نه خیلی جر خوردی نگفت بهم چندتا خوردم الان نشستن بلندشدن سخته اصلا بهم نه سوزن فشاری زدن میگفت این درد رو نمیتونی تحمل کنی سوزن فشار بزنیم دردت دوبرابر میشه نمی‌دونم دروغ می‌گفت یا راست ن مسکنی از ۱۱نیم شب تا۹نیم صبح درد کشیدم آخرم خودشو دکتر انداخت رو .شکمم و فشار میداد به پایین که بچه اومد بیرون منم‌مرگ رو‌به چشمای خودم دیدم از درد .هی بخیه میزدن باز میگفتن باز کن خرابه دوباره منم اعصبانی شدم گفتم داری خیاطی می‌کنی هرچی میگفتم میگه خیلی پارگی داری میگفتم بی‌حسی بزنی میگه زدیم ولی درد شدم .واقعا طبیعی خیلی بده وحشتناک هست 😭

بیمارستان دولتی بودین؟ دولتی سزارین هم عذابت میدن برسه به طبیعی، انسانیت ندارن

من میدونم همش دروغه میگن طبیعی بهتره فلان بهمان، اگر طبیعی خوبه چطو دکترا خودشون میرن بیمارستان خصوصی عمل میکنن.. من برای سزارین هم کم طاقت بودم اذیت شدم حتی دکترم میگفت خدایی اگ عملت نمیکردم چطوری میخاستی زایمان طبیعی کنی، از حرفش معلومه ک خیلی سخته

خواهرررر ۴۰‌تا بخیههه🤦🏻‍♀️کشتنت خب که🤦🏻‍♀️😞

حالا کیا بودن میگفتن طبیعی
فرق بخیه خوردن و درد و مردن و زنده شدن ش چیه با سز
تو طبیعی دیگه نشستن مرگه عذابه
سز میتونی نمیه بشینی

سوالی دارین بپرسین خوشحال میشم راهنمایی کنم

سوال های مرتبط

مامان مهراد🤍 مامان مهراد🤍 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان
من درد پریودی چند مدت داشتم ولی در حد همون درد پریودی بود تا اینکه رفتم ماما همراهم معاینه کرد گفت لگنت خوبه برا طبیعی و دهانه رحمت کاملا نرمه
درد پریودی من شبا بیشتر میومد سراغم تا اینکه دردام بیشتر شد رفتم بعد از سه روز دوباره معاینه شدم گفتن دهانه رحمت ۲ سانته معاینه تحریکی انجام داد بهم گفت برو خونه دوش بگیر و ورزش کن تا پیشرفت کنه من ساعت ۱ رسیدم خونه نهار خوردم گرفتم خوابیدم یه دوساعت بعدش بلند شدم رفتم دوش اب گرم گرفتم احساس ادرار گرفتم رفتم دستشویی یهو کیسه آبم پاره شد از زمانی که کیسه آبم پاره شد دردام پنج دقیقه ای یه بار منظم شد و درد خیلی شدیدی داشتم که قابل تحمل نبود حرکت کردم به سمت بیمارستان کم کم دردام فاصلش کمتر میشد و شدیدتر
خلاصه بعد از یه ساعت که بستری شدم از زمان پذیرش تا زمان زایمانم دوساعت بیشتر طول نکشید
خیلی سخت بود ولی خداروشکر دهانه رحمم زود پیشرفت کرد و زایمان خوبی داشتم
حالا میخواستم یه سری توصیه کنم برا کسایی که میخوان زایمان طبیعی کنن
من خیلی خیلی ورزش میکردم و ماما همراه خیلیی بهتون کمک میکنه
شیافت گل مغربی از ۳۶ هفته استفاده میکردم این آخرا دیگه شبی دوتا میراشتم خیلی به اینکه دهانه رحمتون نرم بشه کمک میکنه برا باز شدنش کاری نمیکنه
رابطه بدون جلوگیری بهتون خیلی کمک میکنه و اینکه بزارین هر زمان وقتش بود زایمان میکنید اصلا چنین چیزی نیست که فلان کارو انجام بده تا زودتر زایمان کنی بدن هرکسی فرق میکنه
من ۳۸ و ۴ روز زایمان کردم
امیدوارم تجربم به دردتون بخوره💋💋
مامان آریان مامان آریان ۳ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان کارِن مامان کارِن روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان:
خب خب سلام خانوما من از هفته ۲۸ با فاطمه ابادی ورزش میکردم تو‌ اینستا بزنین پیجش میاد دوره‌ دوپینگ برداشته بودم هفته ای دوجلسه ورزش میکردم.
تنفس هارو کار میکردم و این چیز میزا. وقتی وارد ماه نهم شدم کم کم پیاده‌روی شروع کردم دراصل باید زودتر شروع میکردم ولی لگن درد شدید داشتم. در حد‌توانم پیاده‌روی داشتم و‌ ورزش های لگن تو خونه و پله‌نوردی کردم.
۳۹هفته و ۵روز بودم ک ساعت ۵نیم صب کیسه ابم پاره شد و رفتیم بیمارستان یک فینگر بودم و تا ساعت ۹اینا دردام مث درد پریودی بود و قابل تحمل بود. کم کم دردام فاصلش کم شد و اومدن معاینه کردن شده بودم ۴سانت زنگ زدن‌ماماهمراهم ک بیاد ساعت ۱۱و۲۰دقبقه ماما همراهم رسید من ۵سانت بودم یک ربع برام رایحه درمانی کرد و‌نقاط فشاری گرفت و‌اومدن معاینه یهو شده بودم ۹سانت وقتی ماما اینو‌گف من پشمام ریخت واقعا و‌خیلی خوشحال بودم ک دارم نتیجه تلاش هامو میبینم. برا من گاز انتوکس بی حسی دادن ولی بی حس نشدم فقط گیج شدم و بنظرم گرینه خوبی نبود اصلا. دیگ ماما گف باید شروع کنی زور بزنی تا کرون کنی. دیگ سعی کردم تنفس بگیرم ک زور بزنم از ساعت ۱۱و ۴۵دقیقه تا ۱۲نیم زور میزدم ک دیگ سر بچه دیده شد و اومدن کشیدنش بیرون. و اون لحظه قشنگترین لحظه بود برام با اینکه خیلییی درد داشتم. بچه رو گذاشتن رو‌سینم و بخیه زدن برام بی حسی داشتم بخیه های داخلی رو اصلا نمیفهمیدم ولی بیرونی هارو حس میکردم یکم دردناک و‌سوزناک بود ولی چون بچم رو شکمم بود واقعا مهم‌نبود برام.
داخلی رو نگفتن چن تا بخیه ولی بیرون ۵تا بخیه خوردم.
بنظرم ماما همراه ی لطف خیلی بزرگ در حق خودتون و‌بچتونه حتما بگیرین❤️
امیدوارم همتون ب سلامتی زایمان کنین❤️🙏🏻
مامان آسناکوچولو🦄🍭 مامان آسناکوچولو🦄🍭 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱زایمان طبیعی

من رفته بودم برا معاینه تحریکی ۳۸هفته و۴روز،معاینه کرد بعد گفت نوار قلب بچه رم بگیرم حرکتاش تا قبل معاینه اوکی بود ،نوارو گرفت بعضی جاها من احساس میکردم صدای این دستگاه هعی کم میشه ولی اون میگف ن اوکیه،ی چیز شیرین خوردم دیگ باز تکرار کردگفت حرکت احساس کردی گفتم ن،بعد این همه بدبختی وسه بار سونو نمره حرکتش شد ۸از۱۰
دکتر گفت بستری،منم استرس گرفتم خیلی بد بود اون موقع گفتم چی میشه ب دکتر گفت یا ختم بارداری یا یکم تحت نظر میمونی و مرخصی،
خلاصه من از ساعت ۱۱صب بستری شدم،شد شب از ساعت ۶عصر دگ ماهدردایی ک داشتم بیشتر شدهرچی میرفت جلوتر بیشتر میشد
نزدیک های صب دیگ یکم گریه کردم همراهم نمیذاشتن ت اتاق تنها دلم دگ گرفته بود بااون همه درد،بعد هعی معاینه میکردن میگفتن همون دوسانتی ولی من میدونم ک دروغ میگفتن چون من صبش مهاینه شدم گفتن دوسانتی من دردام بیشتر شده بود نسبت ب قبل،زنگ زدم ماما همرام اومد معاینه کرد گفت چهارسانتی دگ دردام خیلی شدید شده بود،هعی میگرفت هعی ول میکرد،بازم تا ساعت ۱۱قابل تحمل بودازاون ب بعد دگ خیلی درد داشت تا ۱۲/۳۰ک زایمان کردم،ولی ماما همراهم خیلی کمکم کردهمون موقع داشتم فک میکردم اگ نبود چیکار میکردم خیلی با روغن ماساژم داد و راهنماییم کرد
مامان آیسا💖✨ مامان آیسا💖✨ ۳ ماهگی
تجربه زایمان #1✨
خب قشنگا من نوبت سرازین اختیاری داشتم برا ۷ چهار یعنی مثل امروز صبح،، هیچ آمادگی برا زایمان طبیعی اینا نداشتم ،، شب سه شنبه سوم تیر ماه من شام خوردم هول هوش ساعت ۱۱آمدم بخابم درد پریودی شدیدی گرفتم ،، که وقتی میخابیدم خیلییییی بیشتر میشد ،، احساس دفع مدفوع داشتم ،، بدنمم یهو گر گرفت و عرق سرد میکردم ،، تو همین حین یهویی زیر پاهام دراز آب شد و کیسه آبم ترکید ..اون شب ۳۸ هفته کامل بودم..
بعد خیلییی شدید درد پریودی داشتم می‌گرفت ول میکرد ..با دکتر تماس گرفتم بهم گفت سریع برو بیمارستان (سید شهدا) تا خودم میام .. من اورژانسی رفتم ازم ان اس تی گرفتن.. معاینه کردن که خیلییی درد داشت ،، ماما میخاست مجبورم کنه برا زایمان طبیعی
میگف نیاز نیست سزارین انجام بدی فلان
منم میگفتم فقط دکترم باید بیاد ،، تا آمدن دکتر که یه ساعتی طول کشید من واقعااا تا پا مرگ رفتم بشدت بالا میوردم چون معدم پر بود
درد زایمان طبیعی هی زیاد تر میشد اصلااا برا من قابل تحمل نبود ،،
مامان پسته پسر👶🏼🩵 مامان پسته پسر👶🏼🩵 ۳ ماهگی
تجربه زايمان طبيعي ٢

خلاصه وقتی ۹:۳۰ کفت بیا رو تخت برای معاینه چشمام سیاهی میرفت پیش خودم میگفتم بقیشو چجوری ادامه بدم و .. همین که دراز کشیدم گفت فول شدییی😳چشمام ۴ تا شد اصلا انگار دوباره امدم بیمارستان یا انگاری از خواب بیدار شدم دیگه هیچ خستگی نداشتم وقتی اینو شنیدم ( برای همین بود که همه ماما ها میگفتن از ۵ سانت تا ۱۰ سانت خیلی زود میگذره )تا ‎ پسرمم به دنیا بیاد ۱ ساعت زمان برد و چون اون ۱ ساعت میدونستم هر لحظه دارم به زایمان نزدیک میشم خیلی برام قشنگ بود و دردامو نادیده میگرفتم و همکاری میکردم با ماما ، بخیه ام خوردم ۵/۶ تا اما بازم خداروشکر بخیهام درد نمیکنه از روز اول فقط چون میدونم بخیه دارم یکم سختمه و معذبم اما اذیتی ندارن خداروشکر امیدوارم بعداام برای اتفاقی نیوفته و همین تجربه خوبی که دارم بمونه برام و در اخر اینکه واقعا زایمان طبیعی شرایط خوبی میخواد من مطمئنم اگه شوهرم و ماما همراه نبودن اصلا اصلا نمیتونستم چون با اینکه بیمارستان خصوصی بود اما بازم دل سوزی نمیکردن قطعا برای من و میزاشتن خودم با خودم درد بکشم تا بزاام حتی موقعی که بچه داشت میومد و باید زور میزدم به شوهرم گفتن برو بیرون حالت بد نشه من داد میزدم اگه بره بیرون دیگه زور نمیزنم🤣برای من خیلی قوت بود بودنش واقعا