سوال های مرتبط

مامان 🌸زهرا+محمدحیدر مامان 🌸زهرا+محمدحیدر ۴ سالگی
سلام دوستای خوبم ❌️مهم... این متن فقط یک ظن هست و قطعی نیست❌️دیشب رفته بودم دکتر مغز و اعصاب بخاطر سرگیجه هایی که ۴ سال و ۳ ماهه درگیرشم.. نوار مغز گرفت و فکر کنم داپلر عروق مغز و.. بود که گرفت شبیه دستگاه سونو بود پشت گوش و گیجگاهی و گردنم رو بررسی کرد
همسرم با من بود و اونجا حس کردم دکتر چیزی متوجه شد و به من نگفتن! چون کلا فضا یطور دیگه شد دکتر تا قبل انجام اونا با من خوب صحبت می‌کرد یهو انگار حس بد گرفت جواب سوالاتم رو درست نمی‌داد
همسرم رنگش پریده بود.. بعد گفتم خب دکتر حالا بگین من چمه علت سرگیجه هام همین تکون خوردن مایع میانی گوش هست؟ گفت نه.. تکون خوردن مایع میانی گوش نهایتا ۱ ماه فرد دچار سرگیجه میشه
نه ۴ سال!! همسرم گفت خب علتش چیه؟ دکتر گفت الان من یچیزی بگم و الکی نگرانتون کنم؟؟ حالا برید ام آر آی مغز رو انجام بدین ببنیم جواب اون چی میشه..
تو دلم خالی شد بدجووور و اون لحظه هم استرس گرفتم هم بغض حلقه اشک چشامو گرفت ولی فورا خودمو حفظ کردم حس کردم ممکنه خدای نکرده تو*مور چیزی باشه
ولی خب در نهایت داشتم برمیگشتیم دیدم عه حدود ۲ تومن بابت این نوارها دادیم چرا جوابو نداده؟! رفتم جواب رو بگیرم
منشی گفت عه ندادم
بعد فقط نوار مغز رو داد.. گفتم خب اون یکی؟ بلافاصله لبخند زد بهم گفت نه دیگه اون یکی پیش خودمون میمونه باید بدیم سازمان!!! همینطور با لبخند و با لحن سریع گفت نگران نباش چیزی نیست.... و دستشو حالت هدایت به بیرون داشت و خواست که فوری منو رد کنه
من یلحظه قفل کردم! مگه میشه پول بدیم بررسی رو آدم انجام بدن بعد جوابش رو ندن دستمون!
مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام‌مامانای الرژیک عزیز خوبین . بچه هاتون خوبن؟

یه سوال داشتم ازتون خواهش مییکنم‌نظرتونو بگین
گرشا خیلی روحی اسیب دیده بود به خاطر شرایط سعی میکردم جایی نریم
به شدت از ادما میترسید . هم یه گوشه افتاده بود
ذهنش مثل هم سن و سالاش فعال کار نمیکرد . بپر بپر نمیکرد . دوستی هم نداشت که باهاش بازی کنه .
خوب در جریانید باید امسال میرفت پیش ۱ثبت نام نکردم ولی سال بعد ضروریه
بعدشم مدرسه
حالا گرشا از ادما به دور بود هر کی و میدید پشت من قائم میشد .
شوهرم میگفت نکن این کار و این پسره اسیب میبینه . پسر خاله اش چ ن پدرش دوست نداشت با کسی رفت و امد کنه ادمیزاد نمیدید اخر سر پسر بیچاره افسردگی حاد گرفت و تو ۱۸ سالگی خودکشی کرد .
همش به من‌میگفت بچه رو داری نابود میکنی
من گرشا رو بردم کلاس خلاقیت نوشتن که هم سن و سالاش و ببینه
از طرفی خوب هم صحبت نمیکرد دیر زبون باز کرد
میگفتم برای راه افتادن باید بره پیش بچه ها و دوست پیدا کنه . حالا تمام این مسکلات تا حدودی تو یه ترم کلاس خلاقیت حل شده
گرشا دوست پیدا کرده اسم دوستاشو میدونه حرف زدنش خیلی بهتر شده و افسردگی اون دوران و من نمیبینم
ولی مشکلات دیگه ای دارم
در هفته دو جلسه کلاس ۱ساعت و نیم داره
مربیش میگه باید یه خوراکی بیاره یا لقمه یا میوه 😔تا حالا چیزایی گذاشتم که الرژی داره بهش ولی با سیتیریزین و اینا کنترلش کردم ولی کم اوردم دیگه
میوه هیچی نمیتونه بخوره با سیب و موز و گلابی که گاهی میدم هم مشکل داره
جدیدا خیلی رفلاکس میشه و دائم داره اب دهنشو قورت میده . به خدا کم اوردم فردا کلاس داره مثل همیشه که روز قیلش کلاس داره زانوی غم بغل گرفتم