۱۴ پاسخ

سلام عزیزم. مبارکت باشه.
چقدر خوب. خوش به حالت .
و اینکه چقدر حرفات خوب و آرام بخش بود.

مبارک باشه انشالله. یعنی با اپیدورال مخالف بود؟ من امیدم به اینه ک اپیدورال کنم🥲
راستز وزن بچه چند بود؟سونو وزن کجا رفته بودی خطا نداشت؟

سلام بیمارستان همون بیمارستان که نزدیک کوه یا اون که نزدیک توخچیه ؟ اون که نزدیک توخچیه خوب بود اگه اون بود؟

راستی راضی بودین از بیمارستان؟

عزیزم به سلامتی خداروشکر حال خودت و نینی خوبه؟؟

تا ساعت ۹که شد دیگه شدید شد که دکتر اومد وماما بخش اومدند .فقط میگفتند موقع دردا باید زور بزنی.میگفتند چند تا زور قوی بزنی حله.ومنم فقط زور میزدم و میگفتم مدفوع دارم.م.گفتند نمیشه بری دستشویی این سر بچه هست که داره فشار میاره .گفتند همین جا رو تخت دستشویی کن .خلاصه حسابی زور زدم و زایمان کردم .وای خیلی حس خوبی بود .موقع بخیه گفتم خانم دکتر میشه منا خیلی بی حس کنید که دردا نفهمم گفت بله .دوتا آمپول بی حسی زد یکم سوزش داشتم
که بعد بخیه شیاف بهم زدند و گفتند بهتر میشی.

کم کم دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود.به کارشناس مامایی بخش گفتم میشه منا اپیدورال کنید گفت باید از دکترت بپرسیم.بعد اومد گفت دکترت گفته نه الان اپیدورال نکنید .گفت دکتر گفته وقتی اپیدورال میشی بی حس هستی و انقباض ها را نمیفهمی.وقتی هم انقباض ها را نفهمی نمیتونی موقع درد زور بزنی.وتو باید حتما زور بزنی وگرنه مثل بچه اولت مجبورند با وکیوم بچه را بیاریم بیرون.بعد هم گفت دکتر گفته یکم درد بکشید بهتره تا بچه را با وکیوم بیاریم بیرون.منم گفتم باشه.دردا قابل تحمل بود .

بسلامتی عزیزم قدمش پر از خیر و برکت باشه

تا رفتم بیمارستان اصلا درد نداشتم پرونده باز کردند .رگ گرفتند سوالات را پرسیدند و یه ماما اومد معاینه کرد و گفت ۵سانتی برو زایشگاه.گفتم میشه منا اپیدورال کنید گفتند بله ومنا فرستادند زایشگاه

منو لایک کن جوابمو دادی🥺

دکترتون کی بود؟

بعد گفت سریع برو بیمارستان.وای شوکه شده بودم .هی میگفتم خانم دکتر شوهرم نیست میشه لااقل فردا صبح برم .گفت نه الان ساعت ۴:۳۰عصر هست برو خونه وسایلتو جمع کن وسریع تا ساعت۶عصر خودتو بزار بیمارستان.هی میگفتم نه خانم دکتر میترسم.گفت عزیزم تو تا ساعت ۱۰شب زایمان کردی.دیگه قبول کردم تا اومدم برم بیمارستان ۷شب شد.درضمن من سابقه دوتا زایمان طبیعی داشتم اما بازم میترسیدم.بچه اولم ۱۰سال پیش زایمان طبیعی کردم که خیلی بد بود .بچه را با وکیوم آوردند بیرون.سال۱۴۰۲هم بچم تو ۳۲هفته تو دلم مرد که اونم گفتند حتما باید طبیعی زایمان کنی.خلاصه با اینکه دوتا زایمان طبیعی داشتم بازم میترسیدم

من روز شنبه نوبت دکتر داشتم .مثل همه ی روزهایی که میرفتم دکتر خیلی ریلکس با شوهرم رفتم دکتر .تا رفتم دکتر دکتر جواب آزمایش ها سونوگرافی را دید و گفت ۳۷هفته و۱روزی.بعد گفت درد داری گفتم درد آنچنانی نه یکم تو واژنم درد دارم اما قابل تحمله.گفت بخواب که یه معاینه بکنمت.تا معاینه کرد گفت وای چطور درد نداری.منم تعجب کردم گفتم چطور ؟گفت ۴سانت نزدیک ۵سانت بازی.

به سلامتی انشاالله مبارک باشه❤️
دقیقا ۳۷ هفته و چند روزتون بود؟درتون گرفت؟

سوال های مرتبط