۲ پاسخ

حالا بنظرت طبیعی ارزششو داره یا نه؟

اخیییی 🥺🥺🥺مبارک باشه عزیزم قدمش خیر

سوال های مرتبط

مامان دیاکو🤱 مامان دیاکو🤱 ۱ ماهگی
من دیگ توانمو از دست دادم گفتم نمیتونمم فقط فریاد میزدم اون بیرون مامان بابام نشسته بودن با اینکه فاصله زیاد بود صدای جیغامو می‌شنیدند بابام حالش بد شده بود مامانم میگفت فاطمه مرد تموم شد فاطمه بدنش ضعیفه البته یه بار ک رو توپ بودم اجازه دادن بیاد داخل منو ببینه حالمو گه دیده بود رفته بود به بابام اینو گفته بود.خلاصه اونجا ک کم آوردم ۹ سانت بود اونام مجبور شدن برش بزنن واییییی از دردش یهو یادم میومد ک جیغ نزنم فقط نفس عمیق بکشم فوت کنم ولی این حرفا چیه من از درد نفس کشیدنم یادم میرفت فقط جیغ میزدم اونام میگفتن هر بار دردت میگیره زور بزن هر وقت دردت میره صبر کن اونام هر وقت صبر میکردم سریع ضربان قلب بچه رو چک میکردن یه ماما اومده بود رو تخت بغل من رو زانو نشسته بودو شکممو فشار میداد سمت پایین و من جیغ زنان فقط مانتوشو میکشیدم .تا اینکه یهو گفت یه زور دیگ فقط یه دونه منم انقدر دیگ درد کشیده بودم و خسته شده بودم عزمم و جزم کردم یه زور مشتی زدم و همراه با جیغ ک یهو دیدم یه نیم وجبی در اومد و تو دستای دکتر بود حسی ک اون لحظه داشتم انگار ۹۰ درصد دردام رفت این یه واقعیته ک میگن بچه که میاد درداتم میره نه به خاطر حست به بچه ها واقعا دردت میره .گذاشتنش رو سینم با چشمای درشتش داشت نگام می‌کرد یه زره میخندیدم یه زره گریه حسم عجیب بود باورم نمیشد مامان شدم باورم نمیشد این مرحله رو پشت سر گذاشتم هرگز فکرشو نمیکردم یه روز زایمان طبیعی کنم اصلا. منی که از یه آمپول میترسیدم تمام دستام سوراخ سوراخ بود.