دوستان واقعا شما به من بگید واکنش درست چیه؟؟؟؟؟ما با مادرشوهرم و جاریم اینا تو یه ساختمونیم یکی از برادرشوهرام اعتیاد داره و کلا سبک زندگی درستی نداره
پسر منم اصلااااا به من وابستگی نداره دااااااااائم‌خونه مادرشوهرمه با بچه های برادرشوهرم بازی میکنه چند بار به پسرم گفتم دعواش کردم که خونه برادرشوهرم نره!ولی پسرم به یه‌ورشهههه الان دیدم صدای ماشین میاد از تو پنجره دیدم برادر شوهرم پسرمو و با بچه هاشو سوار ماشین کرده برده بیرون اعصاااابم‌خوردههههه به مادرشوهرمم گفتم نزار پسرم با این جایی بره ولی نمفهمن انکار
الان پسرم اومد چیکار کنم حالیش بشه با اون حایی نره؟؟؟؟بزنمش؟؟

بچه ی ۲/۵ساله رو دعوا کنی چیزی میفهمه؟؟
اذیت نکن بچه رو
خودت تو خونه سرگرمش کن
بیرون ببرش که سرگرم بشه

من محل زندگیمو عوض میکردم بچه متوجه نیست

تنها کاری که میتونی کنی در فقل کنی نزاری پسرت بره خودت سرگرمش کنی خوراکی که دوست داره بهش بدی منم با دوتا جاریم یه ساختمون هستیم دخترم یه مدت عادت کرده بود میرفت بالا چون با پسر جاریم همسن هستن دیگه نزاشتم بره گریه میکرد گفتم مامان تنها نباید. بری هر موقع خودم رفتم توهم میبرم خداروشکر چن روز گذشت خوب شد

خودت سعی کن وقت بزاری برای بچت

عزیزم خیلی سخته منم تا خونه خواهرشوهرم بودیم همین بود مسئله ایی نداشتم که بره و بیاد ولی میترسیدم تو پله ها زمین بخوره که خداروشکر نخورد حالا شما سرگرمش کن شاید جواب داد

اگر نمیخوای با عموش بیرون بره باید با عموهه صحبت کنی بگو من راضی نیستم به هیچ عنوان بچه ی منو جایی نبر بگو کلا قانونم اینه بچه م بدون من جایی نره جایی میخوای بچه هاتو. ببری بی سر صدا برید بیرون که بچه ی من نفهمه

خیلی سخته بچه که تو این سن اصلا درکی از باید و نباید نداره مبادا بزنیش یا دعواش کنی گناه داره میتونی یه مدت بزاریش مهد که بودن با اونا و رفتن اونجا تو ذهنش کمرنگتر بشه خونه مادربزرگشم نزار بره رفتم فقط با حضور خودت باشه به جای اینکه پسرت بره خونه عموش تو بچه های عموشو بگو بیان خونه ت جلووچشم خودت بازی کنن

باحرفای مامان جوجه موافقم

عین مشکل من.حالا ماله ما با موتور میبره من به شدت میترسم از موتور.پسرمم موتور سوار کرده هرجا موتور میبینه میخاد

اولا که مقصر فقط پدر و مادرن، وقتی بعنوان مادر تسلطی روی فرزند نداری دیگه مادر شوهر که سهله، تا بچه یه کم گریه کنه میگه برو، پس نمیشه گفت اونا نفهمه ان!! بچه با زدن و دعوا کردن درست نمیشه، چند روز تو خونه سرگرمش کن و به گریه هاش نسبت به رفتن خونه مادر شوهر بیخیال باش، و فقط بهش محبت کن و بگو بریم فلان بازی بریم اب بازی… عصرا ببرش پارک ببرش بیرون، و کم کم اموزش میبینه که اینجا خونشه و قرار نبست هی بره اونجا…

هزار بارم گریه کرد نزار بره ،،،اگرم رفت یبار جلوشون دعواش کن بگو مگه نگفتم بدون اجازه جایی نرو ،،،اگرم گفتن با خودمون بوده بگو خدایی نکرده اتفاقی براش بیوفته من چیکار کنم یقه کیو بگیرم

محل زندگیتو عوض کن