۱۸ پاسخ

اگه تونستی سال بعد دربیا برو مستاجر غریبه باش بنظرم بهتره

وای دقیقا دیروز تو پارک بهناد اینکارو میکرد قلبم ریخت . اصلا مسئولیت بچه کس دیگه رو قبول نکن

اصلا قبول نکن مسئولیت بچه دیگرانو خدانکرده کاری بشه دیگه بیچاره ای بگو بزار ناراحت بشه بهتره تا دردسر بیفتی هیچکسم ازت تشکر نمی‌کنه

در بازنکن وقتی سرماخوردس به مامانش هم بگو وقتی مریضه نفرستش بیاد اینطوری رفت وامدش کمتر میشه کم کم مامانش میفهمه شما دوس نداری دیگه نمیزاره بیاد

باز نکن مسئولیت بچه کس دیگه سخته خدای نکرده بلا سرش بیاد صدتا صاخب پیدا میکنه

اصلا" اصلا" بچه مردم رو بیرون نبر آدم از عهده بچه خودشم برنمیاد ول کن بابا بزار ناراحت شن ، حتی خونه خودت یه وقت بچه داخل خونه شما اتفاقی براش میفته همینا برات شاخ میشن

وای درکت میکنم عزیزم منم تو همین وضعیت و دقیقا
چاره ای نیست تا موقعی که دربیاید از اونجا هروقت اومد زودبفرستش بره با مثلا خودت درو براش باز کن دیدی مریضه بفرستش بره با به مامانش زنگ بزن بگو مریضه نمیشه بیاد

تو که پول میدی چرا رفتی اونجا نشستی ؟؟؟عجیبه

نزار بیاد بزا ناراحت بشن بهتر نمیان سمتت دیگه ازدستشون راحت میشی
منم یه کسی که اینجوری اذیت میکرد و هرچی میگفتم گوش نمیداد و ناراحت کردم رفت برنگشت راحت شدم ازدستش مهم راحتیه خودتونه

وقتی پارک هم میری صداش بزن بگو بیا بچه اتو ببر شوهرم بفهمه من اینار روباهم میبرم بیرون دعوام می‌کنه شوهرم میگه یااصلا نرین یا میری خودتون تنها برین بچه مردم می‌بری بلایی سرش بیاد خودت جواب گو باید باشی منم میترسم شرمنده یاخودت بیا یامن نمی‌برم مطمئن این حرفا خودت با فرهنگتری نه دوست که بچه اشو میندازه سرت

بگو‌باباش میگه نذار بچه ها زیاد باهم باشندمیزنن بلایی سر خودشون میارن شرمنده داداشم میشم
این حرف باعث میشه اونم بفهمه شوهرت راضی نیست به خودت بد نمیشه بعد خانوما از آقاها بیشتر حساب میبرن .

مقصرخودتی ازاول مرزنزاشتی باهمسرت صحبت کن بلندشیدازاونجاحتما

برادر شوهرم نامزد جاریم کم سن ساله پدرومادرش دوست دارن تو یه آپارتمان خونه اجاره کنیم باهم باشیم جاریم دلتنگی نکنه ولی من راضی نشدم دخترم جاریمو خیلی دوست داره گفتم من می‌دونم دخترم همش میخاد بره خونه اونا یه روز یا دور قبول می‌کنه بعد آزار دهنده میشه از طرفی دخترم همش میخاد گریه کنه همون دور باششیم هفته ای یه بار من میرم جاریم میگم هروقت دلت خواست بیا بشین تو خونه خودم دخترم ببینتش اون هروقت در خواست بیاد نه مجبور بشه.

وآی درک میکنم جایی نبرش خطرناکه حتی مادرش ناراحت بشه

واقعا سخته
بله ب مامانش هم بگو
یا بگو کار دارم یا دخترم میخواد بخوابه

سعي كن از خونشون دربياي ولي اگرم درنيومدي باج نده درو بازنكن چن بار يا به بچهه رونده خودش ديگه نمياد هروقت اومد همش تذكر بده دست نزن به مامانشم بگو مثلا بسرم خواب بود درو زد بيدارشد وازاين حرفا خودش ميفهمه نبايد بزاره كه بياد

آره باز نکن وقتی گفت چرا بازنکردی یابگو خواب بودم یا حموم بودم یکی دوبارهمینکارو بکن نمیاد....

جواب ندع بابا
چقد بده مستاجر قوم و خویش باشی

سوال های مرتبط

مامان گیلاس 🍒🍒🍒 مامان گیلاس 🍒🍒🍒 ۲ سالگی
مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
بچه ها ببینید پسر من خیلی بهم چسبیده است کل روز میگم سعنی واقعا کل روز و ب غیر تایم کارتن ک یکساعت هست و میخواد من باهاش بازی کنم منم از اولم حال نداشتم ولی الانم ب خاطر اوضاع خیلی پرخاشگر و عصبی شدم و اصلا حال بازی کردن ندارم ،امروز بهش گفتم من ده دقیقه یکم دیگه میام پیشت تو برو بازی کن بعد من میام اگه نری بازی کنی منم اصلا نمیام دیگه باور میکنید ۳۵ دقیقه کامل ب من چسبید تکون نخورد از جاش گریه کرد ب دستم چسبید ب پام چسبید منم روی مبل نشسته بودم همش گفت مامانی مامانی ولی یک قدم نرفت سمت اتاقش،الانم ک میخاست بخوابه گفت بازی کنیم بعد بخوابیم چون همیشه یک کلیپ از فیلمای خودش در حد سه چهار دقیقه توی گوشیم میبینه و من صد تا کتاب میخونم تا بخوابه گفتم باشه دکتر بازی میکنیم ولی دیگه بعد باید بخوابی کتاب و گوشی دیگه نمیذارم گفت باشه دکتر بازی کردیم دو باز اون دکتر شد یکبارم من گفتم حالا بخوابیم گفت نه گوشی گوشی بعد کلی کلنجار و اینکه خودت قول دادی بازم براش گوشی گذاشتم در حد سه دقیقه گفتم بخوابیم گفت نه کتاب بخون منم دعواش کردم و داد زدم سرش و کلی گریه کرد و بعد خوابید ب نظرتون اشتباه کردم الان مث سگ پشیمونم ولی واقعا جون ندارم دیگه
مامان Ryan مامان Ryan ۳ سالگی
صبح زیباتون بخیر مامان خوشگلا🫂🩷🩵

امیدوارم که حال همگی خوب باشه و روز خوبی رو پیش رو داشته باشید☺️

دیروز با تمام خستگی وقتی در خونه رو باز کردم رایان پرید بغلم و ادای نی نی کوچولوها رو درمی آورد🥲چند روز میشه تا از بیمارستان برمیگردم این کار رو انجام میده .
میدونه هر روز صبح میرم بیمارستان کنار سه قلوها هستم
چندین بار اومده از نزدیک دیدتشون،لمسشون کرده اما کم کم داره رفتارش تغییر میکنه
دیروز بردمش پارک سه ساعت با هم وقت گذروندیم وقتی برگشتیم تا صبح ازم جدا نمی‌شد حتی من زودتر رفتم خوابیدم به بهانه های مختلف میومد رو تخت کنارم تا اینکه صبح دیدم تو بغلم خوابیده 🥹

به شدت حساس شده با وجودی که باباش خیلی این روزا واسش وقت میذاره،خودمم خونه که هستم کنارشم ،مامانمم همینطور

مهدکودک هم به سختی میره به تازگی

تجربه ای دارید گل مامانا از اومدن فرزند دوم و رفتار با فرزند اول

به هر روشی که دکتر رایان هم گفته بود پیش رفتم اما حساسیتش زیاد شده
اگر بیدار باشه و ببینه من دارم از خونه میرم بیرون از گریه غش میکنه در صورتی که اینجور نبود🥲🙇🏻‍♀️

عکس هم از دیروز میگفت مامای کیک تولدت🥲😍🩵
خودش با ماسه درست کرد بعد اسمارتیزهاش رو چید روی ماسه ها🥹😍