۱۶ پاسخ

نه اصلا پسر من بازار نمیبرم که بخواد ایراد بگیره عاشق ماشینه ببینه زود برمیداره

من هر طرف نگاه میکنم کرومی میبینم 🫠
کیف،گوشی،لباس،قاشق چنگال،دمپایی،کش مو،گیره سر،کلیپس،بالم لب،عروسک،
و غیرررره

نه اصلا پسرمو بازار نمیبرم همرام
این شخصیت هارم نمی‌شناسه

همین بچت ک دوساله ؟

نه پسر من هنوز این چیزارو متوجه نیست

عزیزم
ما کرومی رو رد کردیم
فعلا رو مد لبوبو دختر من همش میگه لبوبو

نه دخترمن اینجوری نیست.

برعکس آیدا هیچی ازش نداره نمیگه هم میخوام لبوبو خیلی اصرار کرد ولی اینو نه

کرومی و لبوبو اصلا قشنگم نیستن نمیدونم چجوری خوششون میاد

دختر منم دوس داره. کرومی و عروسکشو باباش گرف منم دعوا کردم که چرا گرفتی خوشم نمیاد. لبوبو هم میخاد اونو که اصن سرمم بره نمیزارم بگیره

نه دختر من اینجوری نیست

نه اصلااا پیگیر نیست 😅
فقط یه عروسک ازش داره
اونم پارسال که اینقدر زیاد نبود خریدم واسش

ای جان فک کردم یه نی نی دیگه اوردی

دختر منم همه چی باب اسفنجی دوس داره
درخاست کیک تولد باب اسفنجی کرده

نه اصلا دختر من نمیشناسه نذاشتم باهاش آشنا بشه.

الانم گذاشته کنارش بخوابه مثلا

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..