۷ پاسخ

اره منم جرات نمیکنم بزارم پیش مامانم ازین کارای عجیب غریب زیاد میکنن😐
میزارم پیش شوهرم چون مث خودم رو بچه حساسه و باهاش خیلی خوبه خداروشکر

ن بابا من هر کاری میکنم حریف شوهرم نمیشم دیگ بیخیال میشم من ک اوا خیلی وقته همه چی میخوره

بعد ک بهشون میگی میگن نه ما شما رو اینجوری بززگ کردیم
بعد نمیگن الان چرا همش ما معده درد داریم

ن عزیزم چیزی نمیشه نیاز نیس اینقدر حساس باشی یه قطره ب جایی نمیخوره دکتر به من گفت از چهار ماهگی غذای کمکی رو شروع کن روزی ده قاشق چای خوریم آب جوشیده سرد شده بهش بده شماام بگو آب جوشیده بهش بده و ب مامانتم اطمینان داشته باش ک بیشتر از شما بچت و دوست نداشته باشه کمترم دوس نداره خیلی از کاراشونم بخاطر دوس داشتنه مامان من میگه جلو بچه چیزی نخورید نگا می‌کنه گناه داره🫠 و همیشه یه کوچولو بهش میده

چیزی نمیشه ولی حواست باشه من بودم جیغ و داد میکنم چرا اینکارو کردی یبار کاچی داد مادر بزرگم همه رو قاطی کردم مامانم قرار بود بیاد بچه رو نگهداره برم کاشت نیومد گفت خودت نمیتونی منم مریض بودم نرفتم اون سری چند روز پیش رفتم خودش گفت میام نگهش میدارم زنگ نمیزدم نمیرفتم خونشون خودش گفت بیاین دلم تنگ شده چرا نمیای

مامانا همه همینطورن مامان منم هی از اینکارا می‌کنه خالمم که دیروز اومده یه سیب قاچ کرده داره میاره نزدیک دهن بچه
بچه ام داره مزه مزه می‌کنه . وقتی ام چیزی میگی میگن والا ماهم بچه بزرگ کردیم .

نه چیزی نمیشه ..من که باشم جیغ و داد میکنم سرشون ...میبرم پیش مامانم با صدای بلند حرف میزنه میگم خوابه میگه بزار عادت کنه ...دیگه نرفتم خونشون گفت بیار بچتو ...گفتم شما بلند حرف می‌زنین وقتی خوابه هم بیدارش میکنین نمیارمش.گفت بیارش دیگه این کارو نمیکنم دلم تنگ شده .خخخ

سوال های مرتبط