۸ پاسخ

🙃🥲😂😂😂😂😂😂😂😂😂همین مامانا تو لباس مامانای آرمان امامی بودن ک گول زدن بیارید بیارید دیگه 🤭🤣

چون از دور می‌دیدم و سلام و چه بچه گوگولی ای دارین و خداحافظ

عزیزم شاغلی ؟من که دیگه کارمو ادامه ندادم 😢
ولی واقعا نمیشه سرکار از انواع کافی و نسکافه و اینا گذشت

قبل اینک بچه بیاد ماها هممون بهترین مامان دنیابودیم البته تو خیالمون🤣🤣🤣

دست رو دلم نزار خونه منم در حال ترکم تازه هم از خواب بیدارشدم

در حال تلاش برای خوابوندن دایان🫠🫠
من که روزی ۵ ۶ شات اسپرسو میخورم و داغووونم

در حال خوابوندن بچه...
خسته شاید
ولی افسرده نههههه

اخ اخ من حتی کافی هم بهم انرژی نمیده

سوال های مرتبط

مامان رمان ترمه مامان رمان ترمه ۱۲ ماهگی
#ترمه
۲۳۶


الان دلیل رفتار های ضد و نقیضشو میفهمم ، میفهمم چرا یه روز باهام گرم میگرفت و یه روز نه .
باورم نمیشه تو اون زمان هایی که من میزاشتم آزادانه بدنمو لمس کنه اون با همون دستا یک نفر دیگه رو لمس میکرد
الان اون ازم ناراحته در صورتی که یکی از دلایلی که عاشقم شد با^کره بودنم بود و حالا خودش چی؟
اشکام دوباره ریختن رو از سر گرفتن و رو گونه هام سر خوردن
بیچاره بچه ای که تو شکممه و باید این چیزا رو تحمل کنه!
اطرافو نگاه کردم و یه پتو برداشتم روی شایان انداختم
الان میفهمم عشق هرچقد هم درد داشته باشه ولی از بین نمیره … وسعتش تا عمیق ترین قسمت های روح انسان نفوذ میکنه
به خودم تو آینه نگاه کردم و موهامو باز کردم
اطرافو نگاه کردم هیچ لباسی نبود فقط یه حوله بود
همونو برداشتم و رفتم حمام
زیر اب داغ وایستادم و به زمین خیره شدم ، دوباره دنیا بهم یاداوری کرد که زندگیم هیچ وقت قرار نیست نرمال باشه
تقریبا یک ساعت تو حمام بودم و بعد حوله رو پوشیدم رفتم بیرون
شایان بیدار شده بود و سعی داشت با پنس و بتادین زخمای دستشو تمیز کنه
رفتم جلو و خواستم پنسو بگیرم
اروم گفتم: بدش به من
با اخم دستمو رد کرد و گفت : لازم نکرده خودم انجامش میدم
با ناباوری نگاش کردم بهم نگاه نمیکرد ولی جدیت کاملا از نیم رخش هم پیدا بود
ترمه : شایان این چه رفتاریه؟ بزار کمکت کنم
شایان: کمکتو نخواستم