سوال های مرتبط

مامان نینی مامان نینی ۱۱ ماهگی
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۰ ماهگی
مدیریت احساسات در کودکان🧠❤
کودکان در سنین رشد، احساسات مختلفی را تجربه می‌کنند؛ از شادی و هیجان گرفته تا عصبانیت، غم و ترس. یادگیری چگونگی شناسایی، درک و ابراز سالم این احساسات، به آنها کمک می‌کند تا در آینده روابط بهتری برقرار کنند، با چالش‌ها کنار بیایند و زندگی متعادل‌تری داشته باشند.
چطور می‌توانیم این مهارت را به کودکان آموزش دهیم؟

شناسایی و نام‌گذاری احساسات: وقتی کودک احساسی را تجربه می‌کند، به او کمک کنید تا نام آن را بفهمد. مثلاً بگویید: “می‌بینم که خیلی عصبانی شدی چون اسباب‌بازی‌ات خراب شد.” یا “اینکه می‌خندی یعنی خوشحالی؟” 😃😠😭

همدلی و درک احساسات دیگران: به کودک یاد دهید که احساسات دیگران را هم درک کند. وقتی با دوستش بازی می‌کند، می‌توانید بگویید: “دوستت ناراحت شد چون توپش را از او گرفتی.” 🤝

روش‌های سالم ابراز احساسات: به کودک بیاموزید که چطور احساساتش را به روش‌های سازنده بیان کند. مثلاً به جای جیغ زدن، می‌تواند با صدای آرام حرف بزند، نفس عمیق بکشد 😮‍💨، یا نقاشی بکشد 🎨.

حل مسئله: وقتی کودک احساس منفی دارد، به او کمک کنید تا راه‌حلی برای مشکلش پیدا کند. مثلاً اگر از دست کسی عصبانی است، به او یاد دهید که چطور با آن شخص صحبت کند. 🗣️

الگو بودن: خودتان باید در مدیریت احساساتتان الگو باشید. وقتی شما بتوانید با آرامش با موقعیت‌های چالش‌برانگیز روبرو شوید، کودک هم یاد می‌گیرد. 👍

آموزش مدیریت احساسات از سنین پایین، پایه و اساس یک زندگی سالم و شاد را برای کودکان بنا می‌گذارد. 💖
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۰ ماهگی
در برخورد با کودک لجباز، مهم است که صبور باشید و از راهکارهای زیر استفاده کنید:

درک علت لجبازی: سعی کنید بفهمید چرا کودک لجبازی می‌کند. آیا احساس می‌کند نادیده گرفته شده، تحت فشار است یا می‌خواهد استقلال خود را نشان دهد؟

انتخاب نبردها: همه موارد لجبازی ارزش مقابله ندارند. مواردی را که واقعاً مهم هستند، انتخاب کنید و در مورد آن‌ها قاطع باشید.

ارائه گزینه‌های محدود: به جای اینکه بگویید “نه”، دو یا سه گزینه قابل قبول به کودک بدهید تا از بین آن‌ها انتخاب کند. این به او احساس کنترل می‌دهد.

قوانین مشخص و ثابت: قوانین خانه را روشن و ثابت نگه دارید. وقتی قانونی وضع می‌شود، به آن پایبند باشید.

تشویق رفتارهای مثبت: وقتی کودک همکاری می‌کند یا رفتار خوبی از خود نشان می‌دهد، او را تشویق کنید و تحسین کنید.

همدلی و درک احساسات: احساسات کودک را بپذیرید، حتی اگر با رفتار او موافق نیستید. بگویید: “می‌دانم که الان ناراحتی چون نمی‌خواهی این کار را بکنی.”

اجتناب از مقابله مستقیم: وارد بحث و جدل طولانی با کودک نشوید، زیرا این ممکن است لجبازی او را تشدید کند.

استفاده از طنز و بازی: گاهی اوقات می‌توان با شوخ‌طبعی یا تبدیل کردن یک موقعیت به بازی، از شدت لجبازی کاست.

صبور بودن: تغییر رفتار زمان می‌برد. صبور باشید و به تلاش خود ادامه دهید.

توجه به نیازهای اساسی: مطمئن شوید که کودک به اندازه کافی می‌خوابد، تغذیه مناسب دارد و احساس امنیت می‌کند، زیرا خستگی و گرسنگی می‌تواند لجبازی را افزایش دهد.
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۰ ماهگی
💠 سوالات کودکان درباره مسایل جنسی
بچه ها سؤال های جنسی و مربوط به آن می پرسند، نظیر: من از کجا آمدم؟ شما چی کار می کنید؟ به خصوص امروزه این گونه سؤال های بچه ها زیاد شده است.
✔️در مهدها و مدارس می چرخد، بچه ها چی می بینند و چی می شنوند؟
✔️صحنه های ماهوارها و تلویزیون کنجکاوی بچه ها را زیاد کرده،
✔️ یک دلیل دیگر سؤال های زیاد بچه ها این است که ما از زندگی طبیعی دور شده ایم، بچه های قدیمی این مشکلات را نداشتند الآن هم بچه های روستا این مشکلات را ندارند چون از وقتی خودش را شناخته، اندام های تناسلی و نزدیکی و زایمان و همه چیز حیوانات را دیده و هیچ چیز برایش عجیب و غریب نیست ولی بچه های ما هیچ چیز ندیدند در نتیجه همه چیز برایشان ایجاد ابهام می کند.
🔷بچه ها پر از ابهام هستند ماهم بلد نیستیم که چگونه با سؤال ها و ابهامات بچه ها روبه رو شویم و پاسخ دهید پس روی این مسئله کار کنید و دنبال نسخه نگردید و به دنبال یادگیری و کسب مهارت باشید چون بچه ها سؤال می کنند و اگر شما به آن ها پاسخ ندهید می روند به دنبال جواب در جای دیگر و خطرات ناشی از آن.
✅وقتی کودک از شما سؤال می کند، بهم نریزید و هول نکنید، نظر خودش را بپرسید و ببینید که چه قدر می داند، بعد توضیحی که می خواهید بدهید در حد فهم کودک و ساده و کوتاه باشد.
✅اصلاً برای کودک توضیح اضافه ندهید مثلاً اگر پسری می پرسد که چه فرقی بین جیش من با دخترهاست؟ شروع نکنید که داستان رحم و لقاح و غیره را برای او باز کنید و بعد بچه را با دنیایی از ابهام بیشتر و خطرناک روبه رو کنید، خیلی ساده و در حد فهم کودک صحبت کنید.
ادامه تاپیک بعد
مامان پرنسس مامانش مامان پرنسس مامانش ۱۴ ماهگی
برای تشخیص احتمال وجود رفلاکس در نوزادتان به علائم زیر توجه کنید:‌

⚪ بالا آوردن شیر تازه یا دلمه شده به میزان و دفعات زیاد
⚪امتناع نوزاد از شیر خوردن به همراه گریه
⚪قوس انداختن نوزاد در بدن به حالت کمانه‌ای. یعنی شکم و سینه را به جلو ، و سر و گردن را به عقب بکشد.
⚪گرفتگی بینی در اوایل صبح و صدای خس خس
⚪گرفتن راه تنفس هنگام شیر خوردن
⚪گریه شدید و بی قراری
⚪شیر‌ خوردن هنگام خواب آلودگی‌‌‌

‌اگر نوزاد شما چندتا از علائم بالا را داشت، احتمالا رفلاکس دارد و باید او را نزد متخصص اطفال یا #فوق_تخصص_گوارش_کودکان ببرید. ‌
بعضی از نوزادان، مبتلا به #رفلاکس_پنهان میباشند. یعنی تمام علائم بالا را دارند، اما استفراغ نمی‌کنند. شیر از معده آنها به مری آمده و باعث سوزش و درد شدید میشود اما محتوای معده به دهانشان نمی‌آید. ‌

مهم این است که بدانید استفراغ کردن یا نکردن نوزاد نشانه اصلی رفلاکس نیست چرا که تمام نوزادان تا چندماهگی، مقدار اضافی از شیر خود را بالا می آورند و این موضوع کاملا ‌طبیعی است.
مامان نینی مامان نینی ۱۱ ماهگی
قصه غذایی که تلخ شد

امروز قرار بود خورشت سبزی بپزم
با خودم گفتم وقتی محمد بود غذایم چنان خوب میشد که کسی نمیتوانست عیبی از آن بگیرد همه متحیر مزه خوبش می‌شدند و محمد میگفت زنم دستپختش خیلی خوبه و من میفهمیدم که چقدر از این قضیه خوشحال است ( بالاخره مرد است و غذا دوست بودنش دیگر)
به مادرم گفتم گمان نمی‌کنم امروز غذایم خوب شود دیگر خبری از آن طعم های خوب نیست
به من گفت خب از ادویه عشق در آن بریز و من ناخودآگاه یاد عزیزدلی افتادم که بدون آن هیچ عشقی دیگر دیده نمی‌شود
در هیچ موردی دیگر عشقی نیست
بغضی بی اجازه توی گلویم نشست و به دنبالش اشکی در چشمم حلقه زد

یاد آن جمله معروف افتادم که بعد از او شاید برای خودش گریه نکردم اما با کوچک ترین اتفاقی گریه ام میگیرد


بدون او
بعد از او
با نبودش
نمی‌دانم چه کنم

احتمالا بعد از این تمام غذا هایم تلخ می‌شود
و تمام صبح هایم تاریک
احتمالا بعد از این قرار است با قلب درد خود سازش کنم
یا شاید روحم بمیرد
اما مطمئنم بعد از او همه چیز تلخ میشود

امروز که تقویم را دیدم فهميدم غریب به پنجاه روز است نیستی
یعنی پنج دهه
نمی‌دانم برای بقیه پنجاه روز چگونه گذشت
اما من در این مدت هزاران بار دیگر نفس نکشیدم
من در این مدت هزاران بار کم آوردم

دقیقا همان موقعی که میخواستم بخاطر ناراحتی هایم بیایم که تو دستانم را بگیری و یادم آمد که دیگر دستت این توان را ندارد مردم
همان دقیقه ای که فهمیدم هر چقدر منتظر بمانم ظهر که بشود دیگر تو زنگ در را نمیزنی و خنده کنان وارد خانه نمی‌شوی، جانم رفت

تو بگو مگر نمی‌گویند دنیا به اندازه یک خواب کوتاه است، پس چرا من چند قرنی است در این کابوس تلخ گیر افتادم
تو بگو چرا کابوس هایم تمام نمیشود🥲