آیا من مادر خوبیم ؟؟ خیر 😥💔
دخترم تازگیا خیلی اذیت می‌کنه واقعا دیوانه شدم خستم روح و روانم خسته شده من خیلی زود عصبی میشم و نمیتونم خودمو کنترل کنم و اینا اثارات گذشتمه و فهمیدم یه مرد چقدر می‌تونه تو زندگی یه زن تاثیر گذار باشه کنارش داغون شدم بی‌کس شدم افسرده بی روح شدم ولی بازم شکر چه میشه کرد سرنوشت همینه حالا بماند دیشب پریود شدم به شدت کم حوصله و دختر جیغ میزد گریه میکرد عصبی شدم بردمش تو اتاق انداختم روی تخت داد زدم خفشو ازت بدم میاد بعد پاک گیر کرد به تخت عصبانیتم چند برابر شد تا خواستم بزنمش شوهرم اومد برش داشت گفت بس کن بچس گفتم اگه خیلی هم. داری از اون گوشی وامانده دربیا بچتو ساکت کن بعد داد زد فاطمه جان ساکتشو منم بیشتر داد زدم گفتم نمیشم چیه میخوای بزنی منو منم بلدم حلش داد اونم منو. حل داد رو تخت چند بار گفت فاطمه جان سمت شو من واقعا حالم بد بود نیم ساعتی تو اتاق بودم اونم با دخترم حرف میزد دیگه اومدم بیرون و پتو انداختم دراز کشیدم دیگه باهم حرف نزدیک دیشب مقصر بودم .و دخترم روز به روز بیشتر منو اذیت می‌کنه من دیوانه میشم من اصلا بلد نیستم بچه تربیت کنم نمی‌دونم واقعا چطوری رفتار کنم باهاش چه کاری باید انجام بدم کاش مادر نمی‌شدم 😓 خیلی جاها غلط نوشتم ولی واقعا حس خوبی ندارم دیگه جملات هم بهم حس خوب نمی‌ده ای خدا بسه💔

۱۲ پاسخ

تک به تک
جز به جز حرفات درک کردم چی میگی
ی بار این اتفاق برای خود منم افتاد وقتی کارن کوچیکتر بود
بدی ما خانوم ها اینه حرف تو دل مون به‌ مرد مون نمیزنیم ایراد های کوچیک حوصله نداریم یاد آوری کنیم
اینا همه جمع میشه تو دل مون و یهو دلمون میترکه
و سر بچه خالی میکنیم و دوره پریودی ام دوره مختل شدن بدن هست انگار
تو مادر بدی نیستی فقط خودتو گم کردی
وقتی من اینجور با بچه ام رفتار کردم و دیدم اون بیشتر ترسیده و خومدمو بغل کرده همونجا قسم خوردم که خودمو کنترل کنم و به هیچ وجه اجازه ندم این رفتار ام ادامه پیدا کنه الان اگه از دست همسرم ناراحت بشم به خودش میگم که بیشتر نشه و میگم این رفتار تو با من باعث میشه من با بچه کج خلق بشم چون ذهنم آشوبه و به بچه ات مثل امانتی نگاه کن که موظفی سالم نگهش داری

عزیزم دوره دکتر فرهنگ هلاکویی رو گوش کن برای تربیت فرزند عالیه‌
باید اگاهیمون ببریم بالا کتاب بخونیم تا مادر بهتری باشیم

🌹🌹🌹

حق داری منم یه بچه لجباز دارم که دیونم کرده ولی سعی میکنم بیشتر بیرون ببرشم خیلی بهتر میشن میان خونه هم راحت تر میخوابن هم وقت ما زودتر میگذره تا میتونی ببرش بیرون یا هونه دوستی فامیلی کسی بیشتر برو تا فکرت سمت چیزای منفی نره اگر هم رفت سعی کن هی با خودت بگی اگه اینده بهتر شد چی اگه دخترم بزرگ شد دوستم شد چی اگه کلی روزای خوب با هم دلشتیم چی اگه به بهونه مهد بردنش مسیر جدیدی تو زنذگی خودم باز شد چی همینجور این اگه های مثبت با خودت بگو حالت بهتر میشه و ذهنت از منفی به چیزای مثبت میره

بچه داری خیلی سخته در کنار شیرینی هلش
باید یه عالمه کلنجار رفت تا فهمید راه حل درستی که روی بچه ی من جواب میده چیه

عزیزم تو چقد منی♥️ دلم به حال بچه هامون میسوزه که تو این دوره علم وتکنولوژی ما مثل قدیم بلدنیستیم تربیت کنیم وداد میزنیم

عزیزم منم مثل شما گاهی میشم همش بخاطر مشکلاته واقعا مادر خوبی هستی دورت بگردم منم گاهی عصبی میشم داد میزنم بعد سریع میشینم نفس عمیق میکشم بعد اخلاقمو عوض میکنم من پریودیم خیلی بده تنها کاری که میکنم دراز میکشم دست به هیچی نمیزنم فقط استراحت

متاسفانه همه خانوما درد مشترک داریم ک اونم شوهره ! لجبازی بچت بخاطر نیاز به توجهه ، میدونم سخته چون واقعا مادر با نق زدن بچه مغزش خط خطی میشه ولی سعی کن اینجور مواقع بغلش کنی بهش توجه کنی ببینی نیازش چیه مطمئن باش بعد ی مدت این لج بازیش کمتر میشه .منم تو پریودی و قبلش واقعا روانی میشم و ظرفیتم کم میشه

منم حالم مثل شماس، خیلی سخته کسی درکت نکنه،

امااااان از مردا😔😔😔 عزیزم حتما با یه دکتر اعصاب و یا مشاور کمک بگیر
چون خودم اینجوری بودم

همه ماها یه جایی کم میاریم خسته میشیم عذاب وجدان میگیریم مخصوصا تو دوران پریودی واقعا سخت ولی سعی کن خودتو اروم کنی گل گاوزبون و گلاب مصرف کن کمک میکنه به ارامش اعصابت پیش بچه ام زیاد با شوهرت دعوا نکنه خیلی تاثیر بدی رو ذهن بچه داره

شاید کمبود ویتامین داری آزمایش بده

سوال های مرتبط

مامان کنجدکوچلو مامان کنجدکوچلو ۲ سالگی
جلو تلویزیون درازکشیده بودم خوابمم بود دخترم پیله که خوابمه گفتم بریم اشپزخونه که اگه غذا میخوای بهت بدم گفت نه خوابم اوردم اتاق شیرش دادم بخوابه دیدم انقد میخوره ول کن نیست گذاشتم تاب دیدم خوابش نیست کلا بازیشه کل انرزی منم گرفت که باهاش بازی کنم اومدم رو تخت دیدم اومد رفت سراغ پریز برق محافظ بالای تخت پا گذاشت رو سرمن موهام هرچی میگفتم سرم درد گرفت بیا میخندید تااوردمش پایین افتاد نمی‌دونم کجاش درد گرفت ولی رو پتو افتادروتخت شروع کرد گریه کردن هرکار میکردم اروم نمیشدبا ناخن هاش صورتم میکنداعصبی شدم بدجور یه دوتا زدم رو پوشاکش انداختمش تو تاب دعواش کردم خوابیدخیلی اعصبی شدم خوب شد نزدمش زمین خیلی اذیت میکنه کل انرژیم میگیره😭😭😭از خودم بدم اومده منم ادمم منم خستع میشم شبو روز بی خوابی میکشم فکر این میکنم استراحت نکردع با بدن بی جون یکساعت دیگه باید کلی کار انجام بدم ازطرفی با انرژی نداشته باهاش بازی کنم از وقتی شیرش کم کردم نابودشدم رفته دوساعت بیشتر زیر سینم میشینه😭دیگع از درد سینه نمیتونم شیر بدم زودی دوسالش بشه از شیر بگیرمش کلا این تدریجی مزخرف ترین چیزه خسته شدم از دستش گاهی حوصلع خودمم نداارم