هانای من الان ۲۷ روزشه... با اینکه خیییلی دوسش دارم ولی حس میکنم اصلا حوصلشو ندارم.. توروخدا میشه بیاین بهم بگین این حس طبیعیه یا من مامان خوبی نیستم براش؟
من زایمان خوبی داشتم و خیلی زود تونستم سرپاشم، کمک داشتم، مامانم هنوزم بهم کمک میکنه، شبایی ک نمیتونستم نگهش دارم وقتی میدید نمیتونم آرومش کنم اون بازیش میداد تا آروم شه و دلدردشو فراموش کنه... فقط دقیقا از فردای زایمانم دعوا ها و جنجالای عجیییب با خانواده شوهرم شروع شد... همسرم جلوی ادامه دعوا رو گرفت ولی ناراحتیش تا الان باهامون مونده... دعواهای واقعا سنگین..
حس میکنم دلم واسه دونفره هامون تنگ شده... دلم واسه یه خواب راحت و بدون قطع شدن تنگ شده... حس میکنم کمبود محبت گرفتم.. وقتایی ک شوهرم دخترمو بوسش میکنه یا بغلش میکنه بهش حسودیم میشه...حس میکنم دخترم تو بغل همه آروم میشه به جز من!
نمیدونم چمه....
ما خودمون بچه میخواستیم.. ولی الان من حتی حوصله خودمم ندارم... بیاین بگین طبیعیه؟ میتونه به خاطر دعواهایی ک پیش اومده باشه؟

۱۰ پاسخ

ببین اینایی که میگی از علائم افسردگی...من دکتر نیستم پس تشخیصمم قطعی نیست فقط بهت میگم که بفکر خودت باشی ... اول از همه خودت سرزنش نکن تو اولین باره مامان میشی و همه حالت هات طبیعی و سعی کن زودتر خودتو سر پا کنی برو با مشاور صحبت کن حالا که‌کمکی داری خیلی خوبه برای خودت یکم وقت بزار با تراپیست صحبت کن حتما

منم دقیقا حال تورو دارم همش گریه میکنم حالم خوب نیس انگار افسردگی دارم میگیرم خیلی دارم اذیت میشم

عزیزم بچه اول همینطوره چون تجربه نداری سخته اولاش .کم کم عادت میکنی.افسردگی بعداز زایمان هم گرفتی😁.به مرور همه چی روبه راه میشه اصلا نگران نباش.

مطمئن باش افسردگیه منم همینطور شدم.ایشالله که همه چی درست میشه

عزیزم این حس طبیعیه
منم سر بچه اولم داشتم
چقد گریه میکردم
کم کم خودتو جمع کن اون کوچولو بهت نیاز داره تو همه دنیاشی با بوی تو با صدای قلب تو آروم میشه
خداروشکر مامانت هست وکمک میده بهت
اکه دیدی تا یکماهگیش بهتر نشدی یه مشاور برو حتما

وای منم همش حس میکنم اینجوری باشم😭

کاملا طبیعیه درست میشه

نگران نباش عزیزم زایمان راحت هم باشه سخته بارداری قبلشم ک سخت تر
منم گاهی حوصلشو ندارم حتی داد میکشم بد و بیراه میگم اما بعدش مثل چی پشیمون میشم
همش از خستگیه از عوض شدن سبک زندگیه درست میشه خودتو سرزنش نکن

منم همین حسا رو داشتم ولی تا۱۴ روز اینا زود خوومو جمع کردم.برعکس من چون کاراشو اول خودم انجام نمیدادم این حسا رو گرفته بودم ولی الان اوکیم‌.منم دلم تنگ شده واسه هرموقع خوابیدن و بیدارشدن ولی خب شرایط فرق کرده و فقط سختیمون یک سال و خرده ای ایناس بعدش دیگه اوکی میشه و دلت برا این روزایی ک کوچولوعه تنگ میشه

حتی وقتایی ک گریه هاش طولانی میشه منم گریم میگیره...
واقعا حالم بده😭 حس میکنم اصلا مامان خوبی براش نیستم😭😭

سوال های مرتبط

مامان اسرا😍 مامان اسرا😍 ۲ ماهگی
مامانا خیلی دلم گرفته و حالم بده نمیدونم شماهم‌این نجربه رو وقتی بچه اولتون ب دنیا اومد داشتین من خیلی میترسم از این حالم🥺🥺🥺
اول اینو بگم ک زایمانم سزارین بود،و وقتی بهوش اومدم و‌اومدن شکمم قشار دادن بشدت درد داشتم تا رفتم پخش سراغ بچمو گرفتم بغلش کردم با تموم دردی ک داشتم شیرش دادم تو دلم ک بود خیلی باهاش حرف میزدم تعریف دردو دل و بشدت واکنش میداد ب حرفام نوازشام یعنی انقدر ذوقشو‌میکردم تو دلم بود ک نگو ،ب دنیا اومد تا چند روز اول با زخم سر سینم هرجوری بود بهش شیر میدادم نگرانش بودم …..باورم نمیشد زاییدم یا مادر شدم الان ۱۹روزه زایمان کردم بچم خداروشکر اروم ولی بشدت ولع داره مک میزنه نمیدونم شاید درست شیر نمیره تو دلش یعنی خیییلی انرژیمو میگیره
از اینکه بغلش کنم ببرم بشورمش خیلی میترسم
از اینکه حموم‌کنمش بشدت میترسم
از اینکه حتی وقتی دماغش گرفته با فین گیرش دماغشو‌تمیز کنم
طاقت گریشو‌اصلا ندارم
همینطوری فکرم درگیره ک‌من میتونم از پسش بر بیام تنهایی یا ن
الان مامانم کمک میکنه سریع میشورع میاره مای بیبی میکنه اروغشو میگیره
حس میکنم تنها نمیتونم وقتی دلش درد میگیره وقتی خستم و‌ب استراحت نیاز دارم😭😭😭
بیاید حرف بزنیم فکر و استرس باعث شده من اون حس مادرانه رو‌حس نکنم من انقگار فقط احساس مسئولیت میکنم 😩😭😭😭