۱۱ پاسخ

من سر زایمان اولم مثل شما بودم
بعد فهمیدم که دلتنگ همسرم و دونفره هامون شدم. اینکه همسرتون نیاد پیش تون حال روحیتون خوب نمی‌شه.
برای گریه بچه هم کم کم قلقش دست تون میاد. هنوز خیلی کوچولوئه. شمام تجربه تون کمه

اصلا نگران نباش آنقدر قشنگ از پسش برمیای قشنگ میخوابونی به کارات میرسی قلقش دستت بیاد راحتی گریه می‌کنه یعنی یا شیر میخواد یا زیرش کثیفه یا دلشه نگران نباش اصلا❤️❤️

اول آخر باید خودت بزرگ کنی بچه ات رو. هر چی زودتر بری خونه خودت بهتره. بمونی خونه بابات،وابستگیت بیشتر میشه. من مامانم کمتر از یه هفته پیشم موند. بعدش خودم موندمو بچم. تا چهل روزگی اما مامانم حمومش میکرد. اما بعدش خودم یادگرفتم. این حس افسردگی هم به خاطر بهم خوردن هورمونها طبیعیه. اما سعی کن زیاد بهش پرو بال ندی. سعی کن به چیزای خوب فکرکنی. به خودت بگو از پسش برمیام. تو میتونی

براش ننو بخر
بذارش داخل ننو
تکونش بده
خیلی خوبه

دورت بگردم برای همه مامان اولیا سخته

واقعا درکت میکنم منم از الان همش به این فکر میکنم که چجوری می‌خوام از پسش بر بیام
ولی مطمعن باش خدا قدرتشو بهت میده
سعی کن الان تمرین کنی به جای حرص خوردن
ببین مامانت چجوری آرومش می‌کنه چجوری رسیدگی می‌کنه
مطمعن باش اون حس مادرانه ای که میگیری بهت این قدرت و جسارت رو میده که از پسش بر بیای

اصلا به اون چیزا فکر نکن من روزی که میخواستم بیام خونه خودم انقدر گریه کردم چطور میتونم از پسش بر بیام ولی خدا به ادم قوت میده نگران نباش از پسش بر میای

افسردگی طبیعه منکه دارم هلاک میشم یعنی
پشت گوش بچه که یه توده چربیه دکتر گف مهم نیست فقط بزرگ‌تر نشه که از استرسش دارم میمیرم
واقعا دارم خیلی تلاش می‌کنم روحیه ن رو نبازم

توهم میتونی وقتی بری خونه خودت میفهمی بیشتر از هر جا تو خونه خودت راحت تری

به خدت توکل کن بچسوبنش بغلت هیش هیش بگو دم گوشش راستش بگم یا یه ماهگی خیلی چالش داری بعدش تو رو میشناسسه از بوی تنت میفهمه تویی مادرشی اون وقت فقط تو بغل خودت اروم کس دیگه نمتونه

منم مثل تو بودم ولی وقتی خونه خودم آمدم آنقدر راحت از پسش بر آمدم ک خودمم فکر شو نمی‌کردم هم اینکه خونه خودم راحت تر بودم

چرا شوهرت خونه مامانت نمیاد بمونه؟ من هرموقع میرم شوهرمم میاد شب میخوابه

سوال های مرتبط