نزدیکای زایمان شده و من گاهی استرس اینو میگیرم که اطرافیان که میخوان بیان خونه مون و نظر میدن، من چطور خودمو کنترل کنم🙄
قبلا فک میکردم مهم نیست برام ولی الان حس میکنم واقعا عصبی میشم از نظراتی که بی پایه و اساس باشن. مثلا بگن نبات بده، فلان بده، فلان کارو بکن.
من مامانم با اینکه سه تا بچه بزرگ کرده ولی خب واقعا یه چیزایی رو نمیدونه. مثلا یه بار راجب شیر دادن موقع حواب میگفت، گفتم خب نباید بچه رو همینجوری دراز کش شیر داد، باعث رفلاکس میشه، باید یه ذره شیب بدی تو بغلت بعد شیر بدی. بعدشم آروغشو بگیری، ماساژ بدی. این ماساژ اینا واسش جدید بود.
حالا شوهرمم میگه دیگه هر کی هر چی گفت تو قد بازی در نیار اونا بهتر بلدن تا تو که تجربه نداری😐 نمیگم همه چیو بلدم ولی خب واقعا الان خیلیم بی تجربه نیستیم ماها چون هر روز از اینور اونور داریم تجربه های بقیه رو میبینیم و میخونیم.
حالا باز آدم به خونواده خودش میتونه یه جوابی بده، بقیه فامیل و خونواده شوهرو چیکار کنیم🥴
من دوس دارم یه جوری شرایطو بچینم که تا یه هفته خونه مامانم باشم، بعد مراسم هفته دیگه برگردیم خونه مون و کسی پیشمون نباشه. واقعا ادم به خلوت نیاز داره یه کم خودشو میدا کنه بفهمه چی به چیه. حس مبکنم اونموقع آدم هنوز تو شوکه، تا یه مدت تنها نباشه از شوک در نمیاد و نمیفهمه چی به چیه.

۱۰ پاسخ

عزیزم نیاز به اعصاب خوردی نداره. درکمال آرامش نظرخودتو بگو. یکمم بیخیال باشیم. یه گوش در یکی دروازه🤭 حوصله جوابم نداشتی بگو عه؟ واقعا؟ آهان! ازاینچیزا. که بره بگذره

باید یکم صبوری کنیم
چاره ای نیست
چون قطعا همه نظراتشونو میدن
من خودمم اصلا حوصله کسیو ندارم بعداز زایمان
تاجایی ام ک بشه شرایط رو جوری هماهنگ میکنم تاچندهفته بعد کسی نخواد بیاد

عزیزم هر چقدر هم از،کسی بشنوی خیلی فرق میکنه تا وقتی که تجربه کنی
هر بچه ای قلق خاص خودشو داره
از،طرفی هم یکم بیخیالی رو تمرین کن
اونا چهل پنجاه سال با این طرز تفکر زندگی کردن با یه بار دوبار گفت تو قرار نیست متحول بشن

خونتم برگشتی هرکی بهت اوایل زنگ زد بگو خیلی سرم درد میکنه، کسلم، بیحالم. بعد میفهمن یا زمان خوبی نیست یا اگه اومدن زودبرن😅

میفهمم چی میگی منم به همین خیلی فکر میکنم. ولی اگه آدمایین که مداوم در ارتباطین میتونی توضیح بدی بهشون که الان علم میگه اینجوری بهتره و اینا اگه هم که دورن بهت محل نده کار خودتو کن

اخخخخ منم دارم ب همینا فکر میکنم ک تا بچه دلدرد باشه بگن هفت دارو بده ترنجبین بده فلان بده
یا از طرفی بدتر از همه نوزاد یک هفته ای ک اصلا مشخص نیس شبیه کیه
هی بگن دماغش شبیه مامانشه
چشاش شبیه باباشه
کونش شبیه عمشه
واااای وقتی فکرمیکنما دیوونه میشم🥴
از طرفی ادم خودش از بیخوابی و خستگی و درد کلافه و بی حوصله هست
من ک بعید میدونم بتونم جلوخودمو بگیرم چیزی نگم😂
ولی وقتی فکرمیکنم ک قراره چ چیزایی بشنوم و چ نصیحتا و دخالتایی بکنن بهم میریزم

هرچی گفتن بگو مممنون حق باشمائه. داگه درست بود انجام‌بده اگه اشتباه بود کار خودتو بکن.
چه لزومی داره بخوای اعصاب خودتو بهم بریزی که اونارو توجیه کنی.

وای من خونم کوچیکه.
داخل پذیرایی یه قالی میخوره و اطرافش یه دست مبله.آشپزخونه کوچیکه.فقط اندازه خودمون ظرف تو کابینتا گذاشتم.
فقط یه اتاق دارم که اونم ۳در۴ هست و حمام و کمد لباس داخلشه.

از الان غصم گرفته برا زایمانم همون شب اوه همه خانواده شوهرم میریزن خونمون.پرجمعیت هم هستن.
اصلا حوصلشونو ندارم به خدا

هیچ‌نیازی به حرص خوردن نی
یه گوشتو بکن در یکی دروازه
هرکی هرچی گفت بگو واقعااا؟ راس میگییی؟؟؟
بعد کار خودتو بکن
با هیچکسم‌نمیخواد بحث کنی

منم اول شوهرم گارد داشت نسبت به تفکرات من ولی من با آرامش حرفم رو میزدم و وقتی کسی مخالفت می‌کرد میگفتم خیلی وقته این مسئله رد شده.
ببخشید اگر اینطوره زمان قدیم هم هرکی مریض میشد میگفتن جن گرفتتش یا دوا درمون های دعا و طلسمی میکردنش ولی چرا الان میرن دکتر و دارو میخورن؟ خب از نظر اونا اگر قدیم هرچی بوده راست بوده پس اونا هم وقتی مریض میشن نرن دکتر برن پیش فالگیر

سوال های مرتبط

مامان کوچولوها😍 مامان کوچولوها😍 ۲ ماهگی
مامان Delana مامان Delana روزهای ابتدایی تولد
مامان دونه انار🤍نورا مامان دونه انار🤍نورا روزهای ابتدایی تولد