۸ پاسخ

حتما قبلش برای مادرت تعریف کن
بعد بچه رو بزار پیشش

ب مامانت بگو حواسش بهش باشه

باید با خواهرت صحبت کنی به طور جدی

وای چه کاری کرد اخه طفلی پسرت

من متوجه نشدم چیکارکردن

دخترخواهرت چندسالشه؟

خواهرزادت چندسالشه؟؟؟؟

وای حتما جلوش انجام دادن دیده

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱ سالگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...
مامان کنجد مامان کنجد ۱ سالگی
بچه ها امشب دخترم رو بردم دریا تقریبا میشه گفت اولین بار بود که بردم اینجوری بازی کنه
البته به قصد ساحل نرفته بودیم رفتیم پارک دیگه یهویی شد رفتیم کنار اب و رفت توی آب
لنا به حددددی ذوق کرده بود که نگو و نپرس هیجان زده بود قشنگ میخندید و میدوید و بازی میکرد هی میومد تو ساحل هی میدوییییید سمت اب کمرم شکست بخدا انقد گرفتمش
البته تمام لباساش خیس و شنی بود و پوشکش و منم به قصد ساحل نرفته بودم وسایل باهام نبود
همینطور لباسای خودمم خیس و پر از شن بودن
دیگه لباسای لنا رو در اوردم یه شلنگ اب بود یه کم بدنشو شستم شال خودمو پیچیدم دورش و اومدیم خونه مستقیم بردمش حمام
گریه کرد برای همون شال با شال رفت تو حموم و خلاصه شال هم خیس خیس
اومدیم بیرون هیچ جوره راضی نمیشد شال رو بده و پوشک و لباسش رو بپوشه خلاصه خیلی خیلی گریه کرد و یه کم شیر و سوپ بهش دادم و خوابید

خیلی تو فکرشم الان به نظرتون دریا رفتن مناسبش هست یا هنوز زوده؟
اونایی که میبرین دریا بگین چه وسایلی برمیدارین