یه همسایه دیوار به دیوار داریم سه تا پسر داره پسر کوچکش ۳ ساله اشه از این موفرفریهای تپلی ناز
امروز از سر کار امدم تو کوچه بود از ماشین پیاده شدم تا در رو باز کنم بدو بدو امد جلو در خونه امون نی نی چشم قشنگ نی نی چش قشنگ
(به آدریانا میگه نی نی چش قشنگ)
بهش میگم احمد جان خاله من باید برم تو میگه: بابام تو رو میزنم بابا نی نی چش قشنگ با چوب تو رو میزنه دعبا میکنه
میگم چرا؟؟؟ میگه نی نی چش قشنگ رو نبر تو خونه من ببینم
انقدر آدریانا رو بوس کرد براش دمپای آورده بود
دخملم از الان خاطر خواه پیدا کرده