سلام خانوما یه نظر بدید من با مادرشوهرم توی یه ساختمونم دخترم که نوزاد بود مادرشوهرم هرروز میومد میبردش خونشون از همون بدو تولدش من خیلی اذیت شدم دوست نداشتم بچم ازم دور باشه حالا دخترم یاد گرفته دیگه ۵ سالشه هرروز چندساعت میره اونجا
حالا پسرم رو هم هرروز میاد میخواد ببره تا الان اتفاقا میومد بچه خواب بود نمیبردش ولی مثلا دیشب بیدار بود بردش یا ساعتای خوابش داره کمتر میشه میبرتش پدرشوهرم میگه بیارش
بنظرتون حق دارن هرروز بگن بچه رو بیار؟
و من چیکار کنم این بچمم مثل اونیکی همش اونطرف نباشه؟
حتی سر دخترم میگفتن بهم اگر شیرش نمیدادی نمیاوردیمش من خیلی ناراحت میشدم
حالا پسرمو سعی کردم تنها نفرستم بیشتر خودم بردم و آوردمش ۹۰ درصد مواقع موثر است بنظرتون؟

خب بزار برن خودت کاراتو انحام بده استراحت کن خوبه ک

نده ببرن من خودم یه لحظه هم بچمو نمیدم ببرن

چون نمیتونن بچه هاشونو ببرن اینجوری میگن. این مشکل منم هست حالا من بچه اولمه قشنگ میدونم قصدشون چیه . پسر من شیرخشکیم هست همش میگفتن خواهرشوهرام بده مامانمونم شیر بده بهش براش درست کنه تا یاد بگیره نترسه😐 اخه دیگه بعد ۶ تا بچه چی میخاد یاد بگیره برای باید ترسش بریزه خب اگ خیلی دوست داره ی دونه بیاره😐 یا خودتون بیارید بدید بهش 😐 ولی خب من میبرمش مثلا دو روز نمیبرمش ی روز ی ساعت میبرمش یا وقتی میدونم خابش میاد میبرمش ک بخابه سریع میام کارا رو میکنم تا دو سه روز کار نداشته باشم یا خودمم میمونم ک منم ببینه اونجا. اوایل صبح میمومد دم در تو نمیومد ب شوهرم میگفت بیارش . ببرمش منم دو سه بار پیچوندمشو چند بار اخم کردم ی بار بلند بلند غر زدم هی بده ببرم بده ببرم مگ بچه بدون مامانش میشه ک ببری ازین چیزا دیگه نیومده دنبالش ولی خب خودم گاهی میبرمش.

فقط وقت کوچیکیش که نیست
یادبگیره هرروز بره مثل دخترم میشه تربیتش از دستم در رفته
بعد میره اونجا حرف میبره باعث دخالت هم میشه
و من اطمینان ندارم بچه رو بوس میکنن بد بغلش میکنن

نزار دختر منم تو نوزادی اونطوری بود الان که ۲ساله دیگه پیششون نیستیم تا چندوقت پیش همش تند تند میگفت بریم اونجا یا میگفت بمونم اونجا ولی الان دیگه اونقد نمیگه اینکه شوهرمم دیگه زیاد نمیره بی تاثیر نیست

بزرگ بشن حالیشون بشه نمیرن من میزارم برن حق دارن مادربزرگشونه چیزی نمیشه

کاش من یکی از،این مادر شوهرا داشتم و پیششون بودم هم‌به کارام می‌رسیدم هم استراحت ميکردم الان حاضرم زن همسایه هم بیاد چند ساعتی بچه رو بگیره من بخوابم

بزرگترا که بهتر از ما بلدن تجربه دارترن گلم

چه خوب بزار بره تو هم کاراتو بکن بمن بود هر روزشو میرفتو ارایشگاه خرید کارای شخصیمو راحت انجام میدادم

فقط تا هنوز بچه ان جلوش حرف نزن که حرف نبره

خوبه بنطرم ک کمکه دیگ یه استزاحتی میکنی اشکالش چیه؟

منم چند سال طبقه پایین مادر شوهرم بودم خدایی میومد پایی دخترمو میگرفت ولی حتی یه ثانیه بالا بدون من نمیموند یعنی حتی یه دکترم نمیتونستم برم دوساله اومدیم کوچه پشتی تازه امسال اونم‌چون‌چند وقت میرفتم فیزیوتراپی میرفت بالا میموند حالام هر روز با بعضی روزا میره یه ساعت بعد میرم دنبالش ...با دخترت حرف بزن بگو من تنها میمونم‌دلم تنگ میشه واز این حرفا خودش دیگه کمتر میره ...الان من به دخترم گفتم دلم تنگ میشه کمتر میره یا زود میاد

من از لحاظ تربیتی نمیپسندم
بنظرم نسل های قبلتر از ما روش هاشون نحوه صحبتشون فرق میکنه هر یک کلمه ک صحبت میشه کلی با احساسی و عاطفی داره

چه اشکال داره ببرن اونا که مطمئنن..بزار ببرن خودتم کمی ریکاوری بشی کاش مال من میتونستن ببرن

وقتی میخوای کاراتو انجام بدی ببرش
اگه خوب نگهداری میکنن

من که از خدامه یکی بیاد و بچه هامو ببره
متاسفانه دورن

برا چی دوست نداری؟