۳ پاسخ

این روزا هم میگذره
صبور باش عزیزم❤️

دقیقا مثل من اینقد اذیتم وقتی بلند میشم از جام چشام سیاهی میره.منم نمیتونم به نینی هام برسم همش دلم میخاد بغلشون کنم همه کاراشونو خودم بکنم ولی نمیتونم بخیه ها نمیزارن

‎خدا بهت توان و قدرت بده عزیزم ٫٫
‎بخیه کشیدی بازم جاش اذیتت میکنه 😥

سوال های مرتبط

مامان آقاعلی مامان آقاعلی ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 4
با کلی معاینه و درد و زور زدن ها بچه وارد لگن شده بود حس میکردم قشنگ ی چیز گرد توی لگنم با هر انقباض باید زور میزدم قشنگ حسش میکردم فشار میاد به اون جسم گرد که انگار گیر کرده بود ذره ذره حرکتشو می‌فهمیدم ماماها میگفتن داریم موهاشو می‌بینیم انگار بیشتر انرژی گرفتم برای زور زدن با اینکه بی حسی هم بودم ولی حس میکردم لگنم داره از هم متلاشی میشه
دیگه از شدت دردا فقط التماس خدا رو میکردم بچم زودتر به دنیا بیاد و فقط بزای اینکه ازین دردا راحت بشم بیشتر زور میزدم و حرف های ماما همراهم دقیق اجرا میکردم میگفت بین انقباض ها نفس بکش و موقع انقباض ها تا 10 بشمار و زور بزن و تا وقتی درد داری این کارو ادامه بده
دیگه دقیقه های آخر دردم وحشتناک شده بود که تمام بدنم انگار باهم گرفته بود دکترم که برش زد ی لحظه حس کردم مثل اینکه روحم از بدنم کنده بشه بی حس شدم برای ی دقیقه ی حالتی مثل اینکه ی ماهی لیز بخوره از دستت با سرعت حس کردم لیز خورد بچه اومد بیرون حتی بند نافش هم حس کردم دیگه انگار سبک شدم و ی نفسی کشیدم ولی دردام دوباره شروع شد دکترم داشت بخیه میزد که فکرکنم بی حسی ام داشت کم کم از بین می‌رفت می‌فهمیدم سوزنو فرو میکنه و میکشه که دوم سومی بود که داد زدم دارم درد و سوزش بخیه زدن حس میکنم همین جور که داشتم داد میزدم دارم حس میکنم بیهوشم کردم 😅
مامان علی🫶🏻🥰 مامان علی🫶🏻🥰 ۴ ماهگی
این پستو برای کسایی میزارم که سز اختیاری رو در اولین زایمان انتخاب میکنن چون امروز یه نفر بهم گفت چرا هیچ کس نگفت سزارین اینقدر بده و سخته بعدش،پنج روزه سزارین شدم سز سومم هست ،واقعا اگه تصمیم به سه تا بچه دارید به هیچ وجه سزارین رو انتخاب نگنید ،من از سز اول بد بی هوشی بودم تا چهار روز شکمم کار نمیداد ،درد بخیه هام با شیاف کنترل میشد ،اما الان بد بی هوشی بشدت بادش زد به به شونه هام دردشدید شونه هام تا چهار روز بود ،شکمم تازه دیروز روز چهارم کار داد بعد داروها و غذاهای مختلف ، ورم پاهام هنوز نخوابیده،درد شدید از داخل تو شکم دارم محل بخیه ها اصلا با زایمان های قبلی فرق داره ،خیلی سنگین بود ،من سز اختیاری نبودم سر بچه اولم نیومد پایین مجبورشدم سز بشم خواستم بگم اگه واقعا بچه زیاد میخوایید سز رو انتخاب نکنید عوارض خیلی زیادی داره که دیر میره،از هم بدتر درد معده و تاثیر داروهای بی هوشی و بی حسی هست و یه شکم زشت افتاده که در هر بار بارداری بیشتر میشه 🥹
مامان بچه مامان بچه ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت 4

دردم که تموم شد رفتم رو تخت گفتم تروخدا هر 2 دقیقه یکبار درد میاد سراغم سریعتر بی حسم کنین
بهم گفت بشین و حالت غوز دار
حالا هر کار می‌کردم میگفت بیشتر غوز کن منم نمیتونستم
دقیقا همون موقعی که نباید تکون بخورم تا بی حس کنن
تا آمپول بی حسی رو بزنن درد اومد سراغم اوناهم میگغتن اصلا تکون نخور
درد کشیدم و بزور خودم رو ثابت نگه داشتم
بعد چند ثانیه پاهام گرم شد و بی حس شد بدنم و دردا درجا قطع شد
حس خیلی خوبی داشتم که از دردا راحت شده بودم
هی ازم میپرسیدن حالت چطوره و اینا
میگفتم دارم خفه میشم احساس خفگی هی شدید تر میشد
بین خواب و بیداری بودم که شنیدم گفتن به دنیا اومد
گیج میزدم انگار 😂
میگفتم نشونم بدین بچع رو ولی بی حسی آنقدر اثر گداشته بود که دهنم تکون می‌خورد صدام در نمیومد 🤣🤣
و اینم بگم که برش و در آوردن بچه و حتی فشار دادن شکم و اینا رو حس میکردم اما اصلا درد نداشتم
بعدش نمیدونم قک کنم خواب افتادم بیدار شدم ریکاوری بودم
گیج و منگ اومدن بچه رو گذاشتن رو سینم و بهش شیر دادن
و بعد نمیدونم چقدر بردن من و اتاقم و پیش مامانم
تا چند ساعت اول میلرزیدم و بدنم اصلا حس نداشت کم کم پاهام بی حسی رفت و تونستم تکون بدم
تا 12 ساعت گفتن نباید تکون بخورم و چیزی بخورم
بعدش هم فقط آبمیوه و مایعات اینا
درد سزارین 1 درصد درد طبیعی هم نیست
و من خیلی خیلی از سزارین راضی بودم
دردام رو با شیاف کنترل میکردم
و کلا خیلی خوب بود
خوشحالم که زایمان دومم قراره سزارین شم و بدون درد برم بیمارستان
مامان آرن👶 مامان آرن👶 ۱ ماهگی
ادامه
کم کم رفتیم تو اتاق عمل و دکتر بی هوشی اومد و به کمرم امپول بی حسی زد گفت شل کن وگرنه خیلی دردت میاد و من واقعا شل کردم و درد زیادی نداشت این بی حسی ،یواش یولش پاهام گرم شد و بی حس و بعدش کلا کمر به پایین بی حس شد پرده رو زدن و ماسک اکسیژن گذاشتن برام و عملم شروع شد هیچ حسی نکردم فقط موقعی که پسرم از شکمم کشیدن بیرون یه حس خالی شدن شکم و برداشتن چیزی از داخل شکمم متوجه شدم همون حین صداپسرم اومد ک خیلی خوشحال شدم😍 پسرم تمیز بود و یکم بعدش اورن بغل صورتم خیلی حس خوبی بود😍عالی ترین قسمت مادر شدن
تو همون لحظه اکسژن بدنم کم شد به پرستار بالا سرم گفتم نفس کم دارم و نمیدونم چیکار کرد و بهتر شد اکسیژنم ،بخیه هامو زدن و دکتر شکمم فشار دادن و میخواستنم بیارن بخش ریکاوری دوباره یه پرستار اومد شکمم و فشار داد تختمو جا به جا کردن تو ریکاوری و منتظر موندم به بچه لباس پوشوندن و اوردن گذاشتن رو سینم و تماس پوستی قشگنگی گرفت و خیلی اروم شد نفهمیدم چقد زمان برد که اتاق اماده بشه و از ریگاوری بیام بیرون ،اما برا من حتی اگه۱۰دقیقه ام بود از نظرم ساعت ها بود انگار😥😥
بی حسی تو پاهام بود انگار به هر کف پام چندین تن وصله انقد که بد بود ،در این حد که پتو روی پام رو خیلی سنگین سر حسش میکردم
درد بی حسی زده بود به کتف راستم و خیلی درد بدی داشت به پرستار گفتم و گفت چیزی نیست بری تو بخش بعد سرم بهتر میشی،من تو پذیرش درخواست اتاق خصوصی دادم و گفتن نمیشه همون حین بعد عمل همسرم باید رخواست بده اگه بود بهم میدن که اونم نبود و اتاق من دو تخته شد (قسمت بد ماجرا کوچولو بودن اتاق بیمارستان بود چون به من حس خفگی میداد)