سلام من همون مامان ۲۹ هفتگی فارغ شده بودمم میخوام تجربه خودم ازبستری شدن زایمان توبیمارستان مهدیه بگم خب من وقتی کیسه آبم پاره شدزنگ زدم دکترم اونم گفت تنهابیمارستانی که مجهزترین دستگاهاروداره برای جنین زودرس اونجاس منم رفتم وسونوکرن گفتن کیسه آبت ۵سانته منوبردن بلوک زایمان بهم آمپول بتاو سولفات زدن که دردام شروع نشن یک روزموندم بلوک خیلی سخت بودچون حال روحیم خوب نبود نه گذاشته بودن گوشی داشته باشم نه همراه ازاینورم دستگاه آن اس تی بهم وصل بود وهیچی به جزمایعات نمیتونستم بخورم بعداون منوبردن بخش بستری شدم خداییش هرروزچک میکردن رسیدگیشون خوب بودپرستارواونایی که بخش بون خوب بودن تااینکه همش اضافه های کیسه آبم خالی میشد بهشون میگفتم میگفتن نگران نباش ماتا ۳۴ هفته نگهت میداریم ولی پسران خیلی عجله داشت بعدچهارروززیردلم وکمرم درد گرفت دستگاه وصل کردن انقباضی نشون نداد بعد معاینه کردن گفتن ۳ سانت بازی منو بردن بلوکو دستگاه وصل کردن بهم منم دردم هی شدیدترمیشد سربچه قشنگ پایین بودن توی اتاق بدون همراه بدون پرستار دردمیکشدم تازه دستگاه به شکمم وصل بود نباید تکون میخوردم خیلی سخت بود فقط دادم که میرفت هوا میومدن معاینه میکردن میرفتن دستشویی هم التماس میکردم نمیذاشتن برم خلاصه دیگه بعو۵ ساعت درد بلند شدن دستگاهاروکندم فقط فرارکنم😂چون دیگع داشتم میمردم که امدن دیدن سر بچه داره میاد سریع زنگ زدن به اتاق nicuدستگاه آوردن به منم گفتن زورنزن بچت میاد وگرنه تادستگاه اینا آماده بشه خلاصه مازاییدیمو یعنی پسرم فوضولی خان بدون هیچ کمک پرستاری اومدش بردنش ومنم رفتم بخش الانم یه روزه اونجاست

تصویر
۱۸ پاسخ

بچت مرخص شد؟

انشاا...ب سلامتی زودی میاد بغلت عزیزم

اوی خدا جونم چقدر کوچولوی

بسلامتی چقدر وزنش؟

آخی عزیزم مبارکت باشه چند کیلو ب دنیا اومد؟

انشالله خداحفظش کنه برات

عزیزم الهی .سالم باشید جفتتون ان شا الله مبارک باشه

ای جانم الهی صحیح وسالم بغل بگیریش به زودی

ای جان سلامت باشین اردوتون😍

نگفتن چقد باید تو دستگاه بمونه؟

عزیزم خدا نگهدارش باشه

برا ۲۹ هفته واقعا وزنش عالیه خواهر جان مبارک باشه

ماشاالله ماشالله

آخ گلبمممممممم
خدا حفظتون کنه عزیزم نامدار و سلامت و شاد باشه در کنار عزیزانش ان شالله

الهی خدا حفظش کنه😍❤

انشالله صحیح سالم مرخص شه و ببری خونه

ای جان هزیزم انشالا ک با دلخوشی بغلش کنی ‌‌ سالم و سلامت باشه همیشه 🥰

مبارک باشه

سوال های مرتبط

مامان علی 🩵 مامان علی 🩵 ۱ ماهگی
مامان نینی 🩵 مامان نینی 🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۳
مدارکمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۳ ۴ سانت بازی و باید بستری بشی وقتی پرسیدن از کی درد داری اون موقع ساعت تقریبا ۶ عصر بود گفتم از ۱۰ صبح درد دارم میترسیدم بیا بعد زود چقدر دعوام کردن که چقدر دیر اومدی و چقدر دل گنده ای هیچی دوباره بستریم کردن با این تفاوت که این بار لباس های نی نی رو هم دادن بعد فرستادن بلوک زایمان منو ان اس تی گرفتن من همینطور داشتم بگه ان اس تی رو می‌دیدم دیدم اصلا انقباضی نشون نمیده از پرستار که اومد ان اس تی رو ببینه پرسیدم زود اومدم نه
گفت آره کاش دیر تر میومدی زنگ زدن دکترم دکترم گفت خودم میام بالا سرش اومد و معاینه کرد گفت برام آمپول فشار بزنن هنوز خیلی نگذشته بود از زدن آمپول فشار که دکترم دوباره اومد معاینه کنه که کیسه آبم پاره شد بعد گفت معلومه انقباض داره که کیسه آبش پاره شده و همون موقع هم انقباض رو از روی شکمم حس کرد بعد معلوم شد که دستگاه ان اس تی انقباض هام رو نشون نمیده طوری که تو اوج دردم یه انقباض کمی رو نشون میداد و اون آخرا اصلا دستگاهش بهم وصل نبود
خلاصه یه دوبار دیگه ان اس تی گرفتن و بعد بهم گفتن بیا ورزش کن یه مدت بدون توپ ورزش کردم تا تقریبا ساعت ۷ و نیم ۸ این بین هم به خاطر روغن کرچک شدید اسهال شده بودم هر بار میرفتم دستشویی هم باید جواب پس میدادم که کجا میرم و هر بار هم تاکید میکردن که اصلا زور نزن منم خودمو نگه میداشتم که فشار نیارم چون شنیده بودم باعث ورم کردن دهانه رحم میشه حدود ۱ ساعت ۱ ساعت و نیم گذشت گفتم حس میکنم خیلی داره بهم فشار میاد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی ۶ ۷ سانت بعد خودشون باورشون نمیشد انقدر سریع پیشرفت کردم
مامان زهرا مامان زهرا ۴ ماهگی
ادامهه پارت ۳
ماهم نگران بابت ۲۴ نشتی و جون بچه رفتیم امام رضا و اونجا معاینه و ان اس تی گرفتن گفتن کیسه ابت پارست و باید زایمان کنی و منم هیچ دردی نداشتم😢
خلاصه ساعت ۳ شب بستری شدم و به منو مامانم یه اتاق دادن واقعا رسیدگیشون خوب بود دیگه ان اس تی و سرم گرفتم تا ۷ صبح اومدن معاینه گفتن دو سانتی و سرم فشار زدنو درد من یواش یواش شروع شد منم گفتم بیام پایین ورزش ولی گفتن باید ۴ سانت بشی
و درد من بیشتر میشد هر یه ساعت میومدن معاینه و من ساعت اول نزدیک شده بودم و دردم واقعا دیگه زیاد داشت میشد ۹و نیم شدم ۴ سانت و اجازه دادن بیام‌پایین و بهم‌ورزش دادن و منم تا میتونستم انجام‌میدادم ولی همش بالا میاوردم هرچی میخوردم بالا میاوردم و بی حال شده بودم ده نیم بود که واقعا دیگه دردام تحملش سخت بود و احساس دستشویی داشتم معاینه کردن و من ۷ و۸ سانت بودم و من دیگه نمیتونستم سر پا وایسم
ماما منم مامانم شده بود ماساژ میداد خدایی ماساژو ورزش خیلی خوب بود
و من‌دیگه سر پا نمیتونستم رو تخت دراز کشیدم و زور و تحمل و فشار و درد..ادامه
مامان سه تا فسقلی مامان سه تا فسقلی ۴ ماهگی
سلام خوبین
من زایمان کردم5/21
ساعت 12منو بردن اتاق عمل ساعت15ونیم از اتاق اومدم بیرون
وضعیت رحمم داغون بود تمام فشار ها رو حس میکردم
حالم بدشد تو اتاق عمل دستگاه برا قلب بهم وصل کردن اکسیژن وصل کردن
کلی بالا اوردم
همش بهم سرم و امپول میزدن
دکتر عربده میزد بالا نیار ولی دست خودم نبود
بهش گفتم معدم داره میترکه گف به درک
وضعیت رحمت داغونه لوله هات ببندم منم ترسیده بودم چون عملم سخت بود گفتم نه
بچه به دنیا اومد فقط گریه هاش شنیدم
بعد بردنش ندیدمش کلی گریه کردم
بردنم تو بخش درد هام رو فراموش کرده بودم فقط میگفتم دخترم رو بیارین
میگفتن نمیشه
هیچی نخوردم تا11شب گفتن مایعات فقط
ساعت 12 با سون اومدن بلندم کردن راه رفتم با بدبختی راه میرفتم
صبح با دردی که داشتم میخواستم برم بچه ببینم
هرجوری بود خودم رسوندم آن ای سیو 😭😭😭
دخترم کلی دم و دستگاه بهش وصل بود چشمای نازش بسته بود باهاش حرف زدم بعد برگشتم تو بخش گفتن باید شکمت کار کنه منم شیاف گذاشتم کار کرد
ساعت 14سون رو کشیدن
هی آزمایش خون میگرفتن سرم میزدن
مامان کایا مامان کایا ۴ ماهگی