تجربه زایمان پارت (۱)
من ساعت ۱۰ زفتم مطب دکتر زنان بهم‌ گفت هفته ات کامل هست و دیگ میتونی‌ بری زایمان من هفته (۴۱) بودم
رفتم بخش‌ زایمان کارهای بستری رو انجام دادم اباس عوض کردم ان سی تی گرفتن و معاینه انجام دادن
گفت ۳ سانتی و خودت درد داری دستگاه درد نشون میده دیگ بردنم بخش بستری یه اتاق تک نفره بود همونجا بهم سرم‌ زدن ماما همراهم اومد بهم توپ داد گفت تا زمانی ک دردات حس میکنی و بیشتر میشه ورزش کن چون سر بچه هنوز فیکس نبود
همینجور ادامه دادم همراهم (مامانمم) اجازه دادن بیاد پیشم مامانم با روغن کمر ماساژ میداد ماما همراهم خانم (رستم) ورزش و تنفس ها رو توضیح میداد
از ساعت ۱۲ تا ۴ من شدم ۷ سانت دردا قابل تحمل بود و با تنفس و توپ و ورزش کنترل میکردم این بین مامانم آب آناناس و ماما همراه کمر ماساژ میداد
ساعت ۶ شدم ۹ سانت دیگ دردا قابل تحمل نبود ماما معاینه کرد گفت سر بچه کامل فیکس شده برو روی تخت ( این قسمت ۹ سانتی وحشتناک درد داشتم به حدی ک دیگ از کنترلم خارج شد و از ته سر جیغ میکشیدم🫠

ماما کمک داد و گفت فقط زور بزن حسابی زور میزدم و در کنارش هم جیغ 🫠

برش نخوردم ولی چون بچه ماشاالله سرش بزرگ بود باعث پارگی شد
با دکتر صحبت کرده بودم اومد بالا سرم و بخیه ترمیمی و زیبای انجام داد

مبارک باشه عزیزم
نمیدومم چرا بااینکه سزارینی هستم باخوندن متنت گریه م گرفت
خدا کمک کنه به همه ی مامانها مخصوصا طبیعی ها بکنه

خدا قوت به تو مادر قوی .
قدم نورسیده ات مبارک ایشالا زودی خوب بشی و سرپا

عزیزم دست درد نکنه قشنگ توضیح دادی

مبارکه عزیزم ب خودت افتخارکن که تونستی من رفتم ک طبیعی بچموبدنیابیارم ولی ترسیدم دوباره برگشتم رفتم خصوصی سزارین کردم