#زایمان طبیعی پارت دوم

دردا واقعا وحشتناک بود معاینه کردن همون دوسانت بود البته من از چند نفر شنیدم دردای ک با امپول فشارع انقد شدیده ولی خودت درد داشته باشی اینطوری نیست
زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ک اگه اون نبود مطمعنم همونجا خودکشی میکردم اومد بهم ارامش داد و ورزش موقعی ک دردا شروع میشد باهم نفس میکشیدیم دردا ک قطع میشد ورزش میکردیم ک اونم انگیزه ماما همراهم کمکم کرد در عرض ی ربع باورزش شدم چهار سانت ماما همراهم رفت گفت بیان برام اسپاینال بزنن اومدن معاینه کردن دیدن چهارسانته اومد برام زد
پاهام یکم بی حس شد و کلا دردا رفت

۵ پاسخ

اسپاینال یا اپیدورال؟؟؟

منم خدا خدا میکنم خودم دردم بگیره
ولی ۳۹ هفته ام داره تموم میشه هنوز دردی ندارم

خودت دردت نگرفت رفتی آمپول درد زدن؟؟

خداروشکر که ماماهمراه گرفتم🥲🥲فکر میکنم بهترین کارو در حق خودم کردم

عزیزم کدوم بیمارستان بودی

مقالات مرتبط

بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
ورزش با توپ در بارداری
ورزش با توپ در بارداری برای زایمان طبیعی
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی

سوال های مرتبط

مامان میوه بهاری مامان میوه بهاری ۴ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی پارت سوم
ماما همراهم گفت کلا اسپاینال یک ساعت بی حسی داره و اگه ورزش نکنم باز دردا شروع میشه و دیگه هیچ کاری نمیشه کرد
منم بلند شدم سریع چون درد نداشتم تمام ورزش هارو انجام دادم در عرض نیم ساعت فول شدم اومدن گفتن بگو زور بزنه ماما همراهم باهام تمرین کرد ک چطوری زور باید بزنم
بعد ی ربع گفتن سر بچه داره پیدا میشه ببرین اتاق زایمان
رفتم اونجا دردا داشت خفیف بر میگشت گفت درد ک داری زور بزن قطع که شد نفس بگیر
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان اوین مامان اوین ۲ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
رفتم روی تخت که بخوابم سرم سنگین بود فکر میکردم طولانیه اما به 10دقیقه نکشید ک مثل روال قبل شدم و بلندشدم شروع ب ورزش کردن. کردم و ماما هر نیم ساعت ی بار میومد معاینه میکرد چ من هیچی حس نمی‌کردم ک داره منو معاینه می‌کنه و اصلا درد نداشتم بجز معاینه دوم ک قبل بیحسی اپیدورال بود واااای نگم نگم از دردش ک چقدر وحشت ناک بود اون لحظه کلا از زایمان طبیعی ناامید شدم و فکر میکردم قرار همین دردا ادامه دار باشه اما خداروشکر با اپیدورال همه دردا تموم شد و من شدم 7ی۸سانت که کم کم انقباض هارو حس میکردم و دارو اپیدورال داشت تموم میشد که دکتر بیهوشی اومد و از پرسید هروقت درد داشتی بگو ک من اپیدورال تو برات شارژ کنم و منم چون دردارو داشتم حس میکردم گفتم درباره برام. بزنن و دوباره ورزش هارو شروع کردم گربه ای اسکات اردکی انجام میدادم و استرسم نسبت ب چند ساعت اول خیییلی کم شد و ساعت شد 2نیم 3ظهر ک ماما معاینه کرد و گفت ک هروقت احساس فشار کردم زور بزنم تا فول شم منم انجام دادم و فول شدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهدی و ماهد✨ مامان مهدی و ماهد✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت سه
بعد از ی ربع ورزش ماما اومد و معاینه کرد و گفت دو به سه سانتی...و پوزیشن سجده با تاب لگنی موقع دردا بهم داد که یکم تحمل درد تو این حالت سخت بود ولی حدود یک ربع تحمل کرردم...بعد مجدد ورزش روی توپ با ماساژ کمر و اسکات رو شروع کردیم ...حدود ساعت ۱۰ و ربع همسرم اومد داخل ( درگیر کارهای بستری بود😅) یکم دردا شدید تر شده بود ولی من تمام توانمو گذاشته بودم و ورزش میکردم ، ماما مجدد معاینه کرد و گفت ۵ سانت شدم و یکم دیگ ورزش کنم و ۷ سانت برم وان ابگرم...ک حدود ساعت ۱۱ مجدد معاینه کرد و گفت ۷ سانتم البته هر معاینه ، معاینه تحریکی با تزریق همزمان هیوسین و زور زدن من همراه بود تا دهانه رحم نرم تر بشه و زودتر پیشرفت کنم ، البته زور زدن رو خود ماما میگفت ..سرخود نباید قبل از فول شدن زور زد چون باعث التهاب و ورم دهانه رحم میشه...بعد از ۷ سانت دردا شدید شده بود و سه تا چیز منو خیلی اروم میکرد ...یکی اسکات زدن ، دو تنفس های عمیق شکمی و بعضی اوقات مثل فوت کردن شمع ، سومی هم دو تا شونه کوچیک که موقع دردا تو دستم فشار میدادم( یک تکنیک کنترل درد زایمان هست)
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت چهار✅
با ماما همراهم کلی ورزش و پوزیشن سجده و دوش آبگرم و کلی کار دیگه انجام دادیم تا ساعت چهار که اومدن دوباره معاینه کردن همچنان من 4سانت به زور پنج سانت بودم و من داشتم از درد میمیردم ولی طول سرویکسم کم شده بود و گفت که نشانه خوبیه اگر ماما همراهم نبود من واقعا نمی‌دونم میخاستم چیکار کنم ولی بهترین کاری که میتونستم بکنم گرفتن ماما همراه بود تا اینکه ورزش و ماساژ و کلی کار دیگه انجام دادم این وسطا هم دیگ ماما همراهم برام گاز بی حسی آورد تنفس کنم واقعا خییییلی تاثیر داشت دردام کم میشد ولی گیج و منگ میشدم و بعدا هم الان اومدم خونه هنوز اثرات گاز بی حسی بعد هفت روز هنوز هست
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نورا و حسین مامان نورا و حسین ۶ ماهگی
سلام خانما منم بالاخره زایمان کردم . وزن بچم 3960 گرم بود خیلی اذیت شدم نسبت به زایمان دخترم .
بدون درد ساعت سه ظهر دیروز سه سانت باز بودم بستری شدم ماما همراهم ورزش داد بهم بدون آمپول فشار ولی چند بار معاینه تحریکی شدم ساعت هفت دردا شدیدم شروع شد ساعت ده زایمان کردم
مشاهده ۵۱ پاسخ دیگر
مامان گودی مامان گودی روزهای ابتدایی تولد
ماما همراهم اومد با ی قیافه عصبانی معاینه کرد گفت تازه سه سانتی
و رفت
کلا از ماما همراهم راضی نبودم خیلی بداخلاق بود.و اصلا کنارم نبود همش پیش دوستاش بود
دید خیلی اذیتم و داد میزنم سرم رو قطع کرد
انقباضا دبگه طبیعی بودن
شاید هر دو دقیقه یک‌بار دردا شروع میشد
تو‌اوج درد بودم ک بدون اینکه معاینه بشم دکتر تزریق اپیدورال اومد و کارشو‌ انجام داد و اینم بگم من چون قلقلکی بودم هی تکون مبخوردم درکل درد نداشت
بعد تزریق چقدر همه چی عالی بود
هیچ‌دردی نداشتم
انفباضارو حس میکردم
اینم بگم بعد تزریق ضربان قلب بچه ام یهو افت کرد ک خودم ب ماما گفتم و اومد ی کارایی کرد ضربانش درست شد
کلا بیخیال من بود
همون لحظه دکترم رسید و معابنه کرد گفت فولیییییی
منو‌ میگی پرام ریخت
ماما همراهم از دروغ گفت عع همین الان ۸ سانت بود ک
خلاصه من باید با هر انقباض تا جاییکه میتونستم زور میزدم
دردی نداشتم از سفت شدن شکمم منوجه میشدم انقباض دارم
خلاصه منو‌بردن اتاق زایمان
اونجا هی باید زور میزدم
ماما ام هی مبومد ناامیدم مبکرد ک سر بچه بالاست اصلا خوب زور نمیزنی
ولی دکتر خودم هی بهم امید میداد و اگر نبود عمرا میتونستم زایمان کنم
خلاصه بازم دردا یواش بواش داشت شروع میشد
منم مجدد رفتم تو حموم و اب داغ گرفتم
اینجا ساعت۸ شب بود
بازم داد های من شروع شد
اثر اپیدورال رفته بود
درد ها وحشتناک بود
ک دوباره اومدن تمدیدش کردن
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان 𝔸𝕞𝕚𝕣🤰🤍 مامان 𝔸𝕞𝕚𝕣🤰🤍 ۳ ماهگی
پارت ۲
ساعت ۵ صبح بستری شدم تا ۸صبح دردام همون جور بود ن شدید میشد ن هم تایم کم میشد همون ۱۰ دقه مونده بود..ماما اومد دوباره معاینه م کرد گف ۲ سانتی..گف فایده نداره باید امپول فشار رو شروع کنیم 😬خلاصه ی دونه زد تو سرمم ،ساعتا ۱۰ دوباره معاینه کرد میگه همون ۲ 😑بازم فشار زد این دفعه دردام شدید شد و شد هر ۵ دقه..ساعت ۱۲ معاینه کرد گف ۴ سانتی و زنگ زدن ماما همراهم...،توی حینی ک اون بیاد کنار تختیم فول شد بردنش تخت زایمان ،زایمان سومش بود..صداش میومد وای چقد زور زد، زورررررها 💔بچش دنیا اومد،اینجا بود ک‌من روحیه خودمو باختم ،چون هرچی فکر میکردم نمیتونستم همچین زورایی بزنم 😭رفتم ب پرستار میگم میشه ی دقه برم شوهرمو ببینم ،رفتم بیرون تا دیدمش زدم زیر گریه ،ک من نمیتونم برو با دکتره حرف بزن بیاد سزارین کنه منو...اونم بخاطر دلداری من گف باشه ولی میدونستم ک نمیشه و هیچ راه برگشتی ندارم باید تحمل کنم😑💔
رفتم توی زِایشگاه ،ب ماما ها گفتم زنگ بزنین دکتر خودم التماسش کنم بیاد سزارین کنه من خیلی استرس دارم نمیتونم زایمان کنم اونم گف نمیشه برو تو وسط این استرسا دردامم داشت بیشتر میشد همش ،ک ماما همراهم رسید
ب حدی درد داشتم ک دلم میخاس زمینو چنگ‌بزنم ،اگ ورزشا و ماساژ کمر ماما همراهم نبود نمتونستم تحمل کنم..خلاصه از ۱۲ تا ۴ عصر ،ک‌اومدن معاینه کردن منو رسیده بود ب ۱۰‌سانت و فول بودم، اینجا بود ک ماما گف هر وق درد داشتی فقط زور بزن ،ی نفس بگیر زور بزن ،جوری ک وقتی یبوست هستی و زور میزنی اون حالتی ،هرچی توان داری زور بزن 🥲
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 مامان 𝙰𝚛𝚢𝚊🧸💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سه✅
داد میزدم به ماما همراهم بگید بیاد اونا هم میگفتن تا چهار سانت نشی نمیشه تا ساعت 1ونیم معاینه کرد گفت سه ونیم سانت نزدیک چهار سانتی زنگ میزنم ماما همراهت بیاد انگار دنیا رو دادن بهم من شب موقعی که داشتم میرفتم بیمارستان بستری شم به ماما همراهم پیام داده بودم که رفتم بیمارستان اونم صبح کلی بهم زنگ زده بود و دیده بود من جواب نمی‌دم به بیمارستان زنگ زده بود و همش پیگیر بود تا اینکه فهمیده بود من 3ونیم سانتم خودشو 2رسوند پیش من تا قبل اینکه ماما همراهم بیاد من کلی رو توپ ورزش کرده بودم اومد اول آهنگ ملایم گذاشت برام از آبمیوه هایی که همسرم صبح آورده بود برام ریخت خوردم یه چیزی اینکه رژیم بیماران زایمانی فقط مایعات هست اجازه خوردن چیز سفت و نداشتیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کایرا مامان کایرا روزهای ابتدایی تولد
♡
زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۶ ماهگی
پارت دو

شاعت ۵ رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کفتن دهانه رحمت ۵ سانت باز شده و بستری شدم بیمارستان امام حسین زایشگاه شلوغ و یه نفر یکسره داد میزد شیفتیا داشت عوض میشد دکتر کشیک معاینه کرد کفت که میخام کیسه ابت رو بزنم ضربان قلب بچه ضعیفه والاع نمیدونم. چیشد چی نشد باهم حرف میردن که منصرف شد و ضربان قلب بچه درست شد من فکر میکنم که دستگاه مورد داشته باز ساعت ۷ دگ دردا واقعا غیر قابل تحمل شده بودن و من ماما همراهم هنوز نیومده بود ماما همراهم که اومد گفت بچه هنوز پایین نبومده و باید ورزش کنیم اول برو ادرار کن من انگار ادرارم حبس شده بود بسختی دسشویی کدرم و منو نشوند روی توپ ولی بخاطر درد نمیتونستم اصلا حرکت کنم
مامان گل پسرا🥰🩵💙 مامان گل پسرا🥰🩵💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
تا خانم وثوق اومدن ما ورزش کردن شروع کردیم از ساعت نه ک من سه چهارسانت بودم چهل دقیقه طول کشید با ورزش ها ک شدم هفت سانت
خانم وثوق برای کم شدن دردام بهم گاز بی حسی داد و گفت ک ورزش فعلا بسه من دراز ک کشیدم موقع دردام از گاز بی حسی استفاده کردم گاز یکم گیج کرده بود منو
ولی چهار پنج بار بیشتر استفاده نکردم سر پنج دقیقه از هفت سانت فول شدم و سر بچه دیده میشد من سریع ب اتاق زایمان بردن
و من ساعت ده پسر قشنگم بدنیا آوردم و گزاشتن رو سینم
کلا از موقعی ک خانم وثوق اومدن یک ساعت طول کشید تا زایمان کردم و دو سه تا بخیه داخلی خوردم و دو سه تا بیرونی
و اینم بگم طی زایمان ماما همراه کلا کنارم بود ولی زایمان ماما بیمارستان انجام دادن و بچه رو گرفتن و بخیه هارو زدن
از بعد زایمان دو ساعت ماما همراه همونجا کنارم بود کمک کرد تا بچه شیر دادم و بعد دو ساعت من بردن بخش و ب همراهیام گفتن ک اومدن بالا کنارمون
اینم از شرح حال زایمان من
من خیلی از ماما همراهم راضی بودم خدایی اگه نبود روند زایمان من انقد سریع نمیشد و انقد سریع فول نمی‌شدم و اگه نبودم مطمئنا خیلی اذیت میشدم
ب شما هایم پیشنهاد میکنم اگه ماما همراه ندارین یک ماما همراه بگیرین واقعا ارزشش خیلی بیشتر از این حرفاست کمک حالتون میشه اونقدر ک ماما همراه بهتون رسیدگی می‌کنه ماما های بیمارستان اصلا دوربرت نمیان ک

ادامه تاپیک بعدی 💙
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آراد🩵🫀 مامان آراد🩵🫀 ۴ ماهگی
پارت سه زایمان طبیعی
کلی سرم و امپول و قرص دادن اما فایده نداشت همش دردا بیشتر میشود ک دکتر گفت برو زایشگاه و تحت نظر باش 24 ساعت
رفتم زایشگاه اونجا هم بازم سرم و آمپولو شروع کردن اما فایده نداشت دیگ گفتن صبح باید بری بخش زنان بستری بشی
منم دیگ خوابیدم صبح ساعت هفت احساس می‌کردم داخل واژنم حباب میترکه تا پاشدم از تخت اومدم پایین همه لباسم خیس شد
مامائی شیفتو صدا زدم گفت بله کیسه ابته
باید واستی تا دکتر بیاد ببینیم چی پیشنهاد میده دکتر ساعتای 8/30 اومد و اومد بالاسرم معاینه کرد و گفت 1 سانت بازی و کیسه آبت پارس امروز باید زایمان کنی وگرنه بچه تب میکنه داخل رحم
ساعتای 11 دیگ شروع کردن آمپول فشار زدن تا ساعت 1 چهار سانت شدم
چون ماما همراه داشتم همش میگفتم زنگ بزنید بیاد
بهش زنگ زدن 5 سانت ک شدم بالا سرم بود تازه دردا ب اوج رسیده بود تا صدای ماما همراهم شنیدم انگار دنیا رو بهم دادن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پسر کوچولو💙✨ مامان پسر کوچولو💙✨ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 3

ماما همراهم اومد
اول از همه منو برد حموم زیر دوش اسکات زدم
بعد گفت اگ دستشویی داری برو
بعد اومدم خشک کرد منو با روغن زیتون کلا کمر ب پایینم ماساژ داد،
بعد رو تخت ب حالت سجده شدم و کلااا تا فول شدن فقط ورزش میکردم

ساعت 11بود که مامای شیفت اومد معاینه ام کرد گفت اووووه همکاریت عالیه دختر میدونی چند سانتی؟ 9 سانتی
دردات اومد یه زور بزن
دردام اومد ی زور زدم گفت فول شدییی
اینو گفت زور زدنو ول کردم
گفت عه برگشتی به 9 ول نکن
دوباره ی زور زدم گفت ایووول فول شدی دیگه من رفتم اینجا ب بعدش دست خودته ک زود زایمان کنی یا نه
دردات شروع شد دیگه ورزش نمیکنی
دیگه فقط زور میزنی
ساعت 11 شروع کردم ب زور زدن ک 11 و ربع گفت موهاشو داریم میبینیم
اونجا ب بعد همه ریختن رو سر من وسایلشون اماده کردن منم هی دردام میومد زور میزدم
اینجا ها انگار بیهوش بودم چون خیلی چیزی ازش یادم نمیاد فقط یادم میاد ک 11 و 40 دیقه بود بچمو گذاشتن تو بغلم
همینکه بدن داغشو صدای گریه اشو شنیدم ا تموم اون دردا یادم رفت

برای من زایمان طبیعی قسمت سختش از 5 رسیدن ب 9 بود ک اونم از وقتی ک ماما همراهم اومد و برد حموم و ورزش داد و یسری معاینه ها کرد قابل تحمل تر شد
انشالله همگیتون به سلامتی بچه تونو بغل بگیرید
سوالی بود بپرسید جواب میدم
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۲ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
#تجربه زایمان قسمت دوم
واما صبح یکشنبه ۲۳شهریور از خواب پاشدم یه لخته گنده ازمن دفع شد ترسیدم به همسرم گفتم گفت بریم بیمارستان گفتم بزار از ماما همراهم کمک بگیرم تماس گرفتم گفت برو دوش بگیر اگه ادامه داشت لک بینی برو بیمارستان و ادامه داشت و رفتم بیمارستان معاینه شدم گفت ۳ الی ۴ سانتی میخوای بستری بشی گفتم آره (حقیقتا خودم خسته از رفت امدا بودم ) رفت همسرم کارای بستری کرد و منم تعویض لباس کردم تماس گرفتم مامای مهربونم گفت خودمو میرسونم تا روتخت دراز کشیدم دانشجو ها اومدن و یکی ان اس تی گذاشت رو شکمم یکی آنژیوکت برام زد و شد ساعت ۶ ماما همراهم اومد شرح حالمو گرفت گفتن ف سانته ولی انقباظ نداره اومد پیشم و گفت خب بیا ورزشا شروع کنیم تا دردا شروع شه و تو همین حین معاینه های خشنی میکردن تا دردا شروع شه اما جالب این بود من با اون معاینه ها فقط ۶ سانت شدم و همچنان بدون دردبودم ... دکتر هم اعتقاد داشت فیزیولوژیک پیش بریم و کیسه ابم رو پاره کردن تا انقباظ ها شروع بشه و ماما همراهم ورزشا رو شروع کرد نیم ساعت گذشت بازم شروع نشد امپول فشار تزریق شد و ساعت ۷ شب بود من ۷ سانت شده بودم ماما همراهم گفت عالی پیش میری و تو ساعت ۸ زایمان میکنی دردام به اوج خودش رسید و ماما بخش گفت بریم بزائونیمت و با درد زیاد رفتم رو تخت زایمان با چندتا زور که واقعا اسون در نوشتار هست واقعا نفس گیر بود بچم گذاشتن رو سینم 🥲 باورم نمیشد انقد زود تموم شد فک میکردم قراره تا ۱۲ شب درد بکشم ....برش پرینه داشتم و ازاین قسمت زایمان متنفرم و با آموزش استادیار به دانشجو هاش سر من بدبخت داشتن بخیه میزدن هلاک شدم ولی ماما همراه گفت خیلی عالی برات ترمیم کردن ...
مشاهده ۶ پاسخ دیگر