تجربه زایمان طبیعی
تو‌دو بخش میزارم چون طولانیه و پرچالش
دقیق ۳۹ هفته و ۵ روز بودم و هیچ درد و علایمی نداشتم. رفتم دکترم گفت فشارت بالاست و باید زودتر بستری بشی چون از ۱۳ هفته متیل دوپا میخوردم. روز چهارشنبه ۱۱ تیرماه رفتم بیمارستان و بستری شدم. معاینه کردن و دوسانت باز بودم بدون هیچ علایمی چون پیاده روی زیاد داشتم. ساعت ۸ شب بهم امپول فشار زدن و ساعت ۱۱ شب کم کم درد پریودی اومد سراغم . همش ایت الکرسی و صلوات میفرستادم که خدایا کمکم کن. اولش قابل تحمل بود و با مامانمم گرم صحبت بودم تا ساعت ۱ دردام بیشتر و ببشتر میشد و فاصله دردا خیلی کم وکم میشد. این وسط هم هی معاینه پشت معاینه که متنفرم ازش. ساعت ۲ بود که تحملم تموم شد و هی میخواستم با تنفس کنترل کنم ولی نمیشد چون دردا وحشتناک بود. دکترم گفت ۴ سانتی برو تو وان اب گرم و کمرو شکمت رو ماساژ بده و اینکارو کردم دردام کنترل میشد .باز رفتم معاینه و ورزش با توپ و اب داغ که دردا بیشتر و بیشتر میشد طوری که صدام کل سالن رو پرمیکرد و با مشت میکوبیدم به تخت و میز حتی تو سرمم میزدم نخندین چون سخته. ساعت ۴ بود و من ۸ سانت بودم و زور پشت زور . ادامه کامنت ها

و کلی دستگاه بهم وصله . پاهامو سنگین بود پرستار اومد گفت خوبی اسمت چیه .اسممو گفتم و گفتم اینجا کجاست دخترم کو .گفتن عمل شدی و ریکاوری هستی و خوابم برد دوباره. ساعت ۱۱ بود چشامو باز کردم دیدم بهترم و همه چی یادم اومد ولی پاهام بی حس بودن و سنگین. همسرم با دوتا پرستار اومدن منو بردن اتاق همسرم هی اشک میریخت و میگفت من مردم من ادمم به من رحم کن و بغلم کرد و باهام گریه کردیم و قسمش دادم بره یه چیزی بخوره و مامانمم نخورده بود و کلی گریه کرده بود . خلاصه بعد یه ساعت پاهامم از بی حسی دراومد و کلی امپول به سرمم میزدن و خونریزیم تموم شد و شکر خدا اومدیم خونه. ببخشید طولانی شد

تا اینکه ساعت ۵،۱۰ دیقه صبح صدای دخترم تو اتاق پیچید و خانم جداری عزیز که واقعا بی نظیر هستن از همه نظر (دکتر بخش زنان و زایمان بیمارستان الغدیر تبریز هستن)بخیه زد برام و پرستار کارای دخترمو انحام داد و مارو بردن اتاقمون. من سه تا خرما و یه لیوان ابمیوه خوردم و دخترمو شیر دادم و خوابیدیم .ساعت ۷ صبح دکترا اومدن ویزیت تا منو دیدن گفتن خونریزی داری و پرستارا و دکترا ریختن رو سرم هی شکممو فشار دادن و لخته پشت لخته و خون همچین میریخت انگار دبه دبه اب میریخت تخت کلا خون بود .اورژانسی فرستادن سونو و گفت ۳۰۰ میلی بقایا مونده و جفت چسبندگی رحم داده و باید اورژانسی کورتاژ بشه. مامانم حیرون مونده بود همسرمو صدا زدن بیاد رضایت بده بیچاره هاج و واج مونده بود و منو بردن اتاق عمل از شدت فشارهایی که تو اتاق داده بودن قندم افتاد و از حال رفتم. چشامو که باز کردم دیدم یه اتاق ریکاوری هست

من بخاطر این از طبیعی میترسیدم دا

چ دکتر احمقی بوده ک با وجود فشار بالا امپول فشار هم زده

قدمش پرخیر و برکت باشه عزیزم..مرسی که تجربه اتو گفتی..کدوم بیمارستان بودی؟؟

عزیزم فشارتون چند بود روز زایمان که سرم فشار زدن؟

امپول نزدن مگ