تجربه زایمان قسمت۲
صب ساعت۶ماما اومد سرممو وصل کرد از ساعت۸دردام شروع شد
معاینه کردن‌گفت ۵سانتی سوند رو برداشتن بعد توپ واسم اوردن دردامو کمتر میکرد ورزشو انجام دادم‌و حین دردا اصلا جیغ یا دادی نمیزدم‌کلا با تنفس کنترل میکردم و دردام قابل تحمل میشد ماما بهم‌گفت بیا رو تخت صربان قلبشو چک کنم رفتم رو تخت فاصله دردا خیلی کم شده بود بهش گفتم بیا معاینه کن اومد گفت ۹سانت شدی درد گرفتت زور بزن با سه مرحله زور زدن ساعت ۱۰و ربع دختر قشنگم رو گذاشتن بغلم😍
اینم بگم من اصلا سر زایمان و‌موقع دردا جیغ و داد نزدم کلا با تنفس کنترل میکردم و هرچی ک‌ماما میگفت انجام میدادم و زایمان خیلی راحتی داشتم😍

۷ پاسخ

عزیزم دردا چجوری بود کجاتون درد داشت

ای جونم یاد خودم افتادم 😍 مبارک باشه عزیزم ❤️ پیاده روی واقعا تاثیر داره

خب مبارکه ب سلامتی

خداروشکر عزیزم
بخیه هم خوردی؟
ورزش اینا از قبل داشتی یا نه

چقدر بخیه خوردی؟

برای زایمان راحت چیکار کردی قبلش؟
پیاده روی رفتی؟

توی دوران بارداری ورزش و پیاده روی چقدر داشتین؟

مقالات مرتبط

علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت چیست؟
چگونه بعد از بارداری یک شکم تخت داشته باشیم؟
چگونه بعد از بارداری یک شکم تخت داشته باشیم؟
ورزش با توپ در بارداری
ورزش با توپ در بارداری برای زایمان طبیعی
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان

سوال های مرتبط

مامان ماهد✨ مامان ماهد✨ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت سه
بعد از ی ربع ورزش ماما اومد و معاینه کرد و گفت دو به سه سانتی...و پوزیشن سجده با تاب لگنی موقع دردا بهم داد که یکم تحمل درد تو این حالت سخت بود ولی حدود یک ربع تحمل کرردم...بعد مجدد ورزش روی توپ با ماساژ کمر و اسکات رو شروع کردیم ...حدود ساعت ۱۰ و ربع همسرم اومد داخل ( درگیر کارهای بستری بود😅) یکم دردا شدید تر شده بود ولی من تمام توانمو گذاشته بودم و ورزش میکردم ، ماما مجدد معاینه کرد و گفت ۵ سانت شدم و یکم دیگ ورزش کنم و ۷ سانت برم وان ابگرم...ک حدود ساعت ۱۱ مجدد معاینه کرد و گفت ۷ سانتم البته هر معاینه ، معاینه تحریکی با تزریق همزمان هیوسین و زور زدن من همراه بود تا دهانه رحم نرم تر بشه و زودتر پیشرفت کنم ، البته زور زدن رو خود ماما میگفت ..سرخود نباید قبل از فول شدن زور زد چون باعث التهاب و ورم دهانه رحم میشه...بعد از ۷ سانت دردا شدید شده بود و سه تا چیز منو خیلی اروم میکرد ...یکی اسکات زدن ، دو تنفس های عمیق شکمی و بعضی اوقات مثل فوت کردن شمع ، سومی هم دو تا شونه کوچیک که موقع دردا تو دستم فشار میدادم( یک تکنیک کنترل درد زایمان هست)
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان راستین🩵 مامان راستین🩵 روزهای ابتدایی تولد
تجربه طبیعی پارت ۳
ساعت ۱۱ شب من دردام شروع شد وحشتناک نبود ولی خیلیییی شدید بود غیرقابل تحملم نبود من با تنفس با ابگرم گرفتن به کمرم کنترل میکردم فقط فاصله هاش خیلی کم بود تا ساعت ۱۲ وربع هر دودیقه من ۳۰ ثانیه درد شدید داشتم یهو دیگ از ۱۲وربع دردا به فشار تبدیل شده بود و احساس دفع میکردم ماما گفت سریع بیا روتخت معاینه کنم منم گفتم میشه بی دردی بگیرم؟ گفت میتونی تحمل کنی گفتم اره🫤گفت پس نمیخواد یهو گفت خانم فول شدی😐😐😐😐سریع رفت به دکتر زنگ زد و به من گفت هروقت دردت گرفت فقط زور بزن نترس بچه نمیاد و من به حرفش گوش دادم سریع دکتر اومد از ساعت ۱۲وربع تا یک من هروقت دردم میگرفت فقط زور میزدم دردم اروم میشد تنفس میگرفتم بازم میگم دردا شدید بود ولی اونجوری وحشتناک غیر قابل تحمل نبود😅ساعت یک رفتم رو تخت و دکتر گفت ماشاالله پرینه ات عالیه بدون برش داریم میریم جلو و به من میگفت فقط زور بزن من با تمام توان زور میزدم و اصلا جیغ نمیزدم همسرم بالاسرم بود وفقط روحیه میداد تو زور اخر که سر بچه میومد عطسم گرفت و کار خراب شد🤦‍♀️
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آقا مهدیار💚 مامان آقا مهدیار💚 ۳ ماهگی
پارت ۸: دردا شدیدمیشد من فقط همسرمو میخواستم،تا همسرم بیاد دردا شدیدتر میشد،وسط دردا تمرین میکردم با توپ و سعی می‌کردم با تنفس رد کنم این وسط دیگه رفتم تو اتاق LDR وشوهرم اومد،اومدن واسه خون گرفتن و انژیوکتز زدن دیگه من نمیتونستم تحمل کنم و درداروبا تنفس وبیرون دادن صدا با آی رد میکردم.
این وسط هم یه ماما تو مخ اومد من از اتاق وان دار اورد بیرون ،قبلش به ماما خودم گفتم منو ببرید اتاق وان دار می‌خوام ورزش کنم ولی نمیدونستم‌نیازم‌نمیشه😬
دست شوهرم تو دستم بود و دردا شدیدتر میشد و واقعا من هیچی از دردا یادم نیست ،تو حالت اغما بودم، فقط یه لحظه یادمه که شوهرم به ماما گفت چشای مهسا رفت که میگفتن طبیعیه و بخاطرشدت درداست.
بعدا شوهرم میگفت دردارو فقط با ذکر رد میکردی.
منی که یکبار هم تو عمرم داد و جیغ نزدم و فکر میکردم که تو زایمانم صدام‌ در نمیاد،واقعا فقط با داد دردارو رد میکردم.
اینم بگم داد زدن واقعا طبیعیه و اصلاااا ترس نداره فقط باید بتونی تنفس بگیری که نفست کم نیاد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان کایلین 💝 مامان کایلین 💝 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
تو‌دو بخش میزارم چون طولانیه و پرچالش
دقیق ۳۹ هفته و ۵ روز بودم و هیچ درد و علایمی نداشتم. رفتم دکترم گفت فشارت بالاست و باید زودتر بستری بشی چون از ۱۳ هفته متیل دوپا میخوردم. روز چهارشنبه ۱۱ تیرماه رفتم بیمارستان و بستری شدم. معاینه کردن و دوسانت باز بودم بدون هیچ علایمی چون پیاده روی زیاد داشتم. ساعت ۸ شب بهم امپول فشار زدن و ساعت ۱۱ شب کم کم درد پریودی اومد سراغم . همش ایت الکرسی و صلوات میفرستادم که خدایا کمکم کن. اولش قابل تحمل بود و با مامانمم گرم صحبت بودم تا ساعت ۱ دردام بیشتر و ببشتر میشد و فاصله دردا خیلی کم وکم میشد. این وسط هم هی معاینه پشت معاینه که متنفرم ازش. ساعت ۲ بود که تحملم تموم شد و هی میخواستم با تنفس کنترل کنم ولی نمیشد چون دردا وحشتناک بود. دکترم گفت ۴ سانتی برو تو وان اب گرم و کمرو شکمت رو ماساژ بده و اینکارو کردم دردام کنترل میشد .باز رفتم معاینه و ورزش با توپ و اب داغ که دردا بیشتر و بیشتر میشد طوری که صدام کل سالن رو پرمیکرد و با مشت میکوبیدم به تخت و میز حتی تو سرمم میزدم نخندین چون سخته. ساعت ۴ بود و من ۸ سانت بودم و زور پشت زور . ادامه کامنت ها
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان بُشرا کوچولو🩷 مامان بُشرا کوچولو🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان❤️قسمت سوم🩷

ساعت ۹ شد و طاقتم رفته بود ، دکتر زنان اومد ،گفتم من کی زایمان میکنم گفت تا ۱۰، گفتم وای نه دیگه نمیتونم و اینا، ترو خدا منو معاینه کن ببین اصلا پیشرفت کردم؟

گفت باشه بیا رو تخت، فاصله دردام در حد ۱۵ ثانیه شده بود، و خود دردا تقریبا ۲ دقیقه طول میکشیدن

رو تخت که خوابیدم گفت ۷ سانتی و خوبه، ماما اتاقم گفت ماساژ شکم بدم و گفت اره بده، دو نفری شکممو فشار میدادن بچه بیاد پایین و خیلی درد داشت، منم همون حین درد داشتم و این شرایطو برام سخت تر میکرد و ساعت ۹و۱۰ دقیقه شد و یهو گفت فول شدی و چهار درده زور بزن گفتم مسخره میکنی گفت موهاش میبینم زور بزن زور بزن اگر زور نزنی بچه بدجا میمونه و اسیب میبینه ها و بعد از ۴ درد و زور دختر گلم ساعت ۹ و ۱۵ دقیقه بدنیا اومد😊

پرینه رو برش نزدن ولی یه کم پارگی داد، بخیه زدن و مامانم اومد پیشم، بعدش همسرم اومد، بعدش بابام اومد دیدنم و ساعت ۱۱و ۱۵ فرستادن بخش بستری و مادرشوهرم اومد و نهایتا فردا ساعت ۲ ظهر مرخص شدم و اومدم خونه❤️❤️❤️
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان Yazdan🥹💙 مامان Yazdan🥹💙 ۲ ماهگی
پارت دو😅

بعد از بستری همچنان دردا داشت شدید تر میشد و فاصله هاش کمتر
یعنی من ساعت ۳ بستری شدم ساعت ۳/۳۰ رسیدم به ۳ سانت
و دردا فاصله اش شده بود هر یک دقیقه یکبار
تا ساعت ۵/۳۰ دردا خیلی شدید بود یعنی دردایی که دیگه نمیتونستم تحمل کنم اما با تنفس و دم و بازدم ردشون میکردم (خدایی تنفس جواب میداد بنظرم بجای جیغ و داد زدن تنفس های همیق خیلی کمک کننده است) دیگه ساعت ۵/۳۰ رسیدم به ۶ سانت و ماما همراهمم اومده بود و برام اپیدورال تزریق کردن
واقعا اپیدورال بعد ۶ ۷ دقیقه تاثیر خودشو نشون داد و دردارو تا حد زیادی کم کرده بود فقط احساس فشار داشتم و درد ها قابل تحمل بود

ادامه پارت بعد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ ماهگی
دیگه شروع کردم و تا ساعت یک ربع ب پنج ک. نیم ساعت یکسره ورزش کردم و دیدم درد داره میگیره ب ماما گفتم گفت ن هنوز کمه دیگه درد فقط سمت راست پایین تیر می‌کشید و من ب هر بدبختی تا ساعت ۵ ورزش کردم وحس میکردم رو مقعدم فشاره دوباره ماما گفت بیا بخواب برا ضربات قلب و معاینه و چون درد داشتم دوباره اپیدورال و شارژ میکردن برام و آروم تر شدم که ماما معاینه کرد و یکدفعه گفت فول شدی و سر بچه اومده پایین قشنگ یکم زور بزن که زور زدم گفت سر بچه دیده میشه منم اصلا درد نداشتم اومد کیسه آب و زد و سوند وصل کرد ک من اپیدورال داشتم اصلا حس نکردم مثانه رو خالی کرد و می‌گفت قشنگ زور بزن تا بچه بیاد پایین تر بریم رو تخت زایمان منم جوری ک میگفت همکاری‌میکردم و نیگفت خیلی عالیه با دکتر هماهنگ کردن و بعد چند تا زور گفت نزن بریم رو تخت زایمان

من و با ویلچر بردن چون پاهام بی حس بود تقریبا رو تخت زایمان هم تا دکتر بیاد با پرستارا و ماما حرف میزدیم انگار نه انگار ماشالله ماما هم گفت زور بزن بعد قیچی برداشت فکر کردم داره پاره میکنه گفتم چی‌کار میکنی الکی‌برش نزنی گفت ن یکم از‌موها بچه رو زد گداشت رو لباسم ک‌ببینم 😂 خیلی بانمک بود دیگه دکتر ۶ اومد و گفت همه چی عالیه و و شروع کن زور زدن منم چند تا زدم و پرستار چند بار محکم شکممو فشار داد منم زور. زدم سر بچه اومد بقیه بچه سر خورد اومد بیرون و گذاشتن رو سینم و دیدم یک زور دیگه زدم و جفت هم اومد و دکتر بخیه زد و بردن تو خود زایشگاه تا دوساعت د بعد بردن بخش
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳
دیگه وقتی کیسه ابمو پاره کردن بعد از اون دردام کم کم شروع شد و بردنم تو یه اتاق که تنها بودم کسی کنارم نبود و دردامو تحمل میکردم و دردام هر یک دقیقه شده بود و من فقط با نفس عمیق و چنگ زدن به دسته تخت و اینا رد میکردم ساعت ۵ صبح بود که ماما همراهم اومد خودشو معرفی کرد منم دردام زیاد شده بود طاقت درد نداشتم گفتم بیدردی میخوام ک گفتن میزنن واسم و با ماما همراهم ورزشامو شروع کردم روی توپ ورزش کردیم عالی بود و کمرمو ماساژ میداد دردامو اصلا نمیفهمیدم و رفتیم تو حموم اب گرم رو کمرم گرفت خیلی خوب بود و دردام اصلا حس نمیشد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نورا💫 مامان نورا💫 ۴ ماهگی
تجربه زایمان
قسمت ۳
ساعت ۵.۲۰ صبح رسیدیم بیمارستان
معاینه کردن گفتن دو سانتی و کیسه آبم پاره شده انقباض هم داری ولی کمه
با دکترم هماهنگ کردن و شروع کردن از ساعت ۶.۳۰ به سرمم امپول فشار زدن
با مامای همراهم هماهنگ کردن و ساعت ۷.۳۰ آوند بالا سرم
ورزش و تنفس و با هم شروع کردیم.دردام شدید تر میشد ولی با آرامش و بدون ترس تونستم کنترلش کنم
فقط مشکلم این بود ک نمیتونستم دستشویی کنم
اومدم واسم سوند زدن یکم درد داشت
خلاصه که ساعت ۹ دکترم اومد بالا سرم و برد رو تخت زایمان
من دوست داشتم همسرم هم موقع زایمان بالا سرم باشه
اونم اومد و رفتیم رو تخت زایمان
اولش دکتر امپول بیحسی زد به واژنم درد زیادی نداشت
بعد هم با سه تا زور قوی و استراحت وسط دردا ساعت ۹.۱۰ دختر گلم رو به روش طبیعی گذاشتن تو بغلم
اینم تجربه من از زایمان طبیعی
امیدوارم که همه مامانا به سلامتی زایمان کنن و بچه هاشون رو بغل بگیرن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هلما و ماهان❤️ مامان هلما و ماهان❤️ ۳ ماهگی
#پارت پنجم زایمان طبیعی
دیگه شد ساعت ده و من شدم ۹سانت
دیگه احساس میکردم الانه که دیگه اونجام منفجر بشه دکتر هی می‌گفت زور بزن زور بزن داری عالی پیش میری
ولی من دیگه نانداشتم
ولی اینو بگم دردا یکسره نبود
میومد و می‌رفت واین باعث میشد آدم بتونه تحمل کنه جیغ میزدم دیگه نمیتونم دکتر گفت ساعت رو ببین داره تموم میشه
یهو یه دردی اومد جیغ زدم یافاطمه زهرا الان میمیرم دکتر گفت زور بزن
از تیشرت ماما گرفتم کشیدم گفتم الان جر میخورم دارم جر میخورم
گفت جر نمی‌خوری بچه داره بیرون میاد
این حرفش بهم روحیه داد که دیگه داره تموم میشه
دکتر گفت زور بزن با سه تا زور پشت هم پسر من
ساعت ۱۰و ۳۵دقیقه بدنیا اومد
من اصلا پاره نشدم دکتر برا زیبایی چهار تا بخیه زد
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان niki مامان niki روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
بعد از اینکه دردام منظم شده بود ولی قابل تحمل بود ینی همش با تکنیک تنفس کنترل میکردم تا اینکه زنگ زدم به ماما همراهم گفت بیا معاینه ات کنم بااون همه دردم رفتم معاینه شدم وفقط یه سانت بودم ولی انگار دهانه رحمم کوتاه شده بود به سرعت قرار بود باز بشه
نامه بستری داد رفتم بیمارستان یاس سپید قبلشم باز ۱ ساعت پیاده روی کردم بعد رفتم بستری شدم ینی اون ساعت هفت ونیم غروب بستری شدم
بعدم شروع کردن از من nst گرفتن
که وقتی وصل کردن به من گفتن مطمئنی درد داری گفتم آره خیلی درد دارم و دردای خیلی زیادی داشتم ولی اونا میگفتن این دردا شدید نیس
بعد یهو پرستاره گوشی و گرفت زنگ زدم دکتر گفت یه نفر اومده که nst ضربان قلب جنین ۱۷۰ و یه خط صاف گرفته که دکتر بهشون گفت دولیتر سرم براش وصل کنید احتمالا درست میشه
بعد از وصل کردن سرم من ک همچنان درد داشتم و داشتم دردام رو کنترل میکردم...
مامان افرا مامان افرا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت دو
ساعت چهار صبح روز ۲۲ تیر ۱۴۰۴ لکه بینی داشتم حاضر شدم رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن سه سانتم کارای بستریمو انجام دادم بستریم کردن از ساعت شیش صبح تا ساعت ۱۲ ظهر دردامو با تکنیک تنفس کنترل کردم شیش سانت شده بودم از ساعت ۱۲ دردام غیر قابل کنترل شده بود فقط جیغ میزدم تا ساعت دو ونیم که هفت سانت شده بودم از ساعت دونیم تا ساعت چهار و نیم از شدت درد فقط میلرزیدم داد میزدم میگفتم منو ببرین سزارین دیگه نمیتونم اما معاینه که کردن نه سانت شده بودم البته همزمان بر کمر میرفتم دراز نشست اینا انجام میدادم از ساعت چهار و نیم بهم گفتن برم دستشویی و زور بزنم منم همین کارو کردم خیلی زور زدم اما دیگه واقعا توانی نداشتم ساعت پنج بهم گفتن برم رو تخت زایمان و همونجا زور بزنم منم همین کارو کردم فتم رو تخت زایمان زور میزدم میگفتم موهای بچه معلومه چندتا زور زدم بعدش اومدن برش بزنن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهرسا ،ماهان💙 مامان مهرسا ،ماهان💙 ۵ ماهگی
بله رفتم اتاق زایمان
خوابوندم رو تخت میگفتن زور بزن اما حس زورم رفته بود
ماما گفت با هر انقباض زور بزن زور که بابام اومد ور زدم ولی حس استخوان سر بچه از داخل خیلی وحشتناک بود
ماما می‌گفت موهاش دیده شد زور بزن
با یک زور دیگه پیشونیش
با روزای بدی سرش اومد
اما موقع رد شدن شونش خیلی سخت بود
و بچه بدنیا اومد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نیلا💓👶 مامان نیلا💓👶 ۴ ماهگی
بعد دیگ بیمارستانی بودم اون شب دانشجو داشت و استادشونم بود اومدن بالا سرم گفتم بنظرتون کی زایمان میکنم گفتن زوده زودش9/10صبح گفتم ن توروخدا.. اگه معجزه شه چی گفتن اگه خدا بخواد و معجزه شه برات 1/2شب زودشه
من هی دردام بیشتر میشد فقط لبه های تخت رو میگرفتم و ازخدا کمک میخواستمو نذر ونیاز میکردم ک معجزه شه دردا رو با تنفس کنترل میکردم و داد نمیزدم حدود سااعتایه10ونیم یازده گفت پنج سانتی میخوای بیای پابین رو توپ ورزش کنی گفتم اره میخوام کمک کنم اومدم ورزشا رو شروع کردم حدود نیم ساعت چهل دقیقه رو توپ بودم ک گفت برو بالا بیام معاینه توپ ب من خیلی کمک کرد دردام منظم شده بود و شدید معاینه کردن کفتن فول شدی
من از وقتی فول شدم تا حدود ساعت یک ینی یک ساعتونیم دو ساعت فقط زور میزدم این قسمت بد بود چون لگنم تنگ بود سر بچه پایین میومد ولی برمیگشت بالا گفتن چمپاتمه بزن هرکار میگفتن میکردم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر