سلام خوبین دوستان چیکارا میکنین من که حیاطمون نشستم فاطمه همش دوست داره یکی باهاش بازی کنه بچه های همسایمون دو تا خواهرن باهاش بازی نمیکنن خیلی دلم میسوزه برا بچم گاهی اوقات میگم شاید خدا این بچه دوراهی داده که تنها نباشه بچم چشمش به مردم نباشه خودمم تو شهر غریبم مادرم اینا ازم دورن چقدر سخته

کجای قزوینی
حیاط داری ، چقدر خوبه ، بچه ها در میان یه هوا میخورن ، اپارتمان چیه

منم از خانواده ام دورم.
دورتا دورم خانواده شوهرن
با مادرشوهر زندگی میکنم که کاش نمیکردم
از تنها هم تنها ترم
خودم با بچه هام بازی می‌کنم یا بیرون میبرمشون
حیاط هم دارم ولی دوست ندارم برم چون مشترکه

چ حس خوبی

ببرش خانه ی بازی خودتم اونجا بشین

عزیزم ببرش خانه کودک ، مهد کودک ،حداقل هفته ای دو بار ببر اونجا دوست پیدا کنه ، راه های ارتباط یاد بگیره ، اولش سخته شاید نتونه ولی بالاخره یاد میگیره ....اینجوری شاید با خودش فکر کنه دوست داشتنی نیست که اون دو تا باهاش بازی نمیکنن ولی اگه ببریش جای شلوغ دو تا دوست پیدا کنه متوجه میشه مشکل از اون دوتاست ، تنهایی بازی کردن خیلی سخته من خودم بچه بودم همیشه با خودم بازی میکردم

انشاالله چه خوبه حیاطتون
من خونم آپارتمانی هر وقت میرم خونه بابام حال میکنم🥺
خونه ها ما با قفس فرقی نداره

خوشبحالت حیاط داری🥲 عمیقا الان دلم میخواست خونه م حیاط داشته باشه برم بشینم تو هوای خوب 🥲

خوشبحالتون خونتون ویلایی حیاط بزرگ‌ایشالا همیشه خوش باشید

من دقیقا کار خاصی ندارم بکنم
دوتا استکان تو ظرفشوییه
و لباسهارو منتظرم خشک شن تا کنم بذارم کمد

چقد منی حالا عیب نداره بچه هامون دنیا بیان ان شاء الله از تنهایی در میان

آخی عزیزم🥺قطعا همینه انشاا...به سلامتی بدنیا بیاد بشه رفیق روزای تنهایی ابجیش

داداشش که اومد هم بازیش میشه