۱۱ پاسخ

عزیزم سن تشخیص بیش فعالی ۶ و نیم سال تا ۷ ساله

میگفتی زر نزن بازی میکنن انگ میزنن نکنن همینطور حتما خواسته ک مشاور معرفی کنه اونم دوستش معرفی کنه😅😅

والا دکترپسرم فوق تخصص اطفال هست واستاد دانشگاه هر وقت میریم پیشش پسرم وسایلشو برمیداره خوشش میاد
و وقتی من جلوپسرمو میگیرم به من میگه شماها اصلا حوصله ندارین کلی دعوام میکنه

غلط کرد
اصلا بچت ایرادی نداره گلم بچس سن اکتشاف و شیطونی و لجبازیشه
تا اونجا ک میتونی بزار کشف کنه شیطونی کنه
اصلا نزار برچسب بیش فعالی بهش بزنن
بچه بچگی نکنه پس کی بچگی کنه

یاعرض معذرت ولی دکترحرف مفت زده مگه شمادست زدی ک بگن اره توبزرگسالی مشکل داری خو بچست سه سالشه طبیعیه وجووجه کنه

ب نظرم خودش بیشتراحتیاج ب روانشناس داشته که این حرف وب بچه زده

دکتر بی اعصاب

من بچم رو که میبرم متخصص اطفال برای چکاپ و اینا
میره پشت میز دکتر .. دره کمد رو باز میکنه... کل سیستم دکتر رو میریزه بهم تا من بخوام با دکتر حرف بزنم ... 🤣🤣
دکترش هم میگه من عادت کردم به این بچه ها ولش کن
به دکتر غدد میگفتی الان برات یه متخصص اعصاب پیدا میکنم تو برو دکتر

خب طبیعیه

نه بابا ول کن دکترا رو میخوان هرجوری شده یه عیبی پیدا کنن
دختر منم هروقت میبرمش دکتر به وسایل دکتر دست میزنه اصلا دکترش یه سری وسایل و اسباب بازی گذاشته بچه ها باهاشون سرگرم بشه متخصص اطفاله اونی که شما رفتی در مورد بچه ها چه میدونه

چ حرفا
ولششش

پسر منو‌ میدید چی میگفت ول کن بابا 😂

سوال های مرتبط

مامان شاهین مامان شاهین ۳ سالگی
مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
نمیدونم من حساس شدم یا بچه بزرگ کردن واقعا این مشکلات رو داره.
چند هفته پیش مهراد رو چند جلسه بردم مهد. بعد از چند جلسه مربیش گفت مهراد چهاربار سطل آشغال رو خالی کرده. گفت به نظرم ببرید پیش روانشناس ببینید باید با چه تکنیکی باهاش کار کنیم هم شما از خونه و هم ماز از مهد. گفتم باشه.
جلسه بعدی که بردمش مهد گفت نمیخوام برم و اونجا هم که رفتیم، نموند اصلا! روانشناس گفت اگه سرکار نمیری الان هنوز زوده برای مهد بردن و در مورد زفتارای پسرمم که گفتم گفت باید ببری متخصص مغز و اعصاب. شاید بیش فعالی داره.
رفتیم پیش متخصص و اون روز مهراد داشت مطب رو به هم میریخت به همه چیز دست زد حتی رفت کامپیوتر دکتر رو از برق کشید و خلاصه دکتر گفت لازمه دارو بخوره چون بچه‌های اینطوری حرف زیاد می‌شنون و لراشون خوب نیست. اسیب می‌بینند. اینطوری خودشونم راحتترن.
حالا دوهفته‌ای هست دارو میخوره. دیروز رفتم دیدن مادرم که از کربلا اومده، مهراد بازم شیطونی میکرد و مامانم به شوخی گفت داروها رو‌اشتباهی شاید داره میخوره!
من ناراحت شدم واقعا. وقتی بچه دارو نمیخورد یک سره میگفتن چرا اینطوری میکنه، چرا فلان، خونه هم همینقدر اذیت میکنه؟! و کلا هبچکس حوصله نداشت حالا هم که دارو دارم میدم و واقعا روش تاثیر داشته باید بازم حرف بشنوم.
کاش میشد بچه‌مونو ببریم یه گوشه بزرگ کنیم دور از همه.
شما مادرید شما درک میکنید واقعا از این شرایط خسته شدم.
چند وقت پیشم نزدیک بود پسرم تلویزیون خونه مادرشوهرم رو بندازه، پدرشوهرم یه قشقرقی به پا کرد!