خانما یه چی میگم واقعیتو بگید من راستش خیلی خیلی حساسم سر غذای دخترم به حدیکه تغذیه هر روزشو چک میکنم بخدا دارم از بین میرم اینقدر حرصو جوش میخورم وای اینو نخورده غذا نخورده شیر نخورده خودم به شخصه خواهر شوهرم و جاریم بچه هامون هم سنن تقریبا اصلاا واسشون مهم نیس هرچی خوردن خوردن نخوردنم اصلا کاریشون ندارن من نمیتونم اینو نخورد زود میرم یه غذای دیکه میزارم براش واقعا اینقدر پختمو شستم همه استخونم درد میکنه نمی تونم بی خیال بشم اصلا اخر شبا هم عذاب وحدان میگرم که مادر بهتری میشدم واسش خیلی بده نه خواب دارم نه خوراک
مامانم خیلی بهم میگه به خاطر بچه خودت جون نداری
کل فکرو ذهنم اینه دخترم بخوره خوب بخوابه بازی کنه اصلااا فکر خودم نیستم و نمیتونم باشم
شما چطورید؟؟

گولم سویقی حبوبات زۆر باشه بۆی ساز که و رۆژێک نا رۆزێک بیدەیە
ئەمن بۆخۆم بۆم سازکردوە و فرنی بەوی بۆ سازدکەم..زۆریش باش و مقویە

من الان یکماهه ازاین حالت دراومدم واقعا درکت میکنم من روزی چندبار سرویسو با مایع و دامستوس میشستم ک بچه روشستم عفونت نگیره تاشیرآب و...،اصلا نمیذاشتم پیش شوهرم فکرمیکردم حولسش بهش نیست ،غذانمیخورد ی غذای دیگه شده بودتاساعت دوشب درست میکردم ،میان وعده نمیخوردسریع ی چیزجایگزین ،خودم واقعا ازدست رفته بودم نه شب خواب نه روز اگه میخوابیدمم کلا فکرم این بود چکارکنم برابچم ،الانم هستما امابهتزشدم ،وای مریضن نزدیک نشن ،وای گرمه وای سرده ،وای دستش کثیفه ،وای بوسش کرد ،وای پاشوگذاشت روزمین ،بدنگاهش کرد بلندصحبت کردن باهاش ،من ک رسما روانی شده بودم و الانم هستم ۲۰ درصدکمترشدم

منم اینطوریم.مامانم امروز می‌گفت بعد آریا پیر شدی اصن.میگه اگه ما می‌خواستیم عین شما بچه داری کنیم از بین می‌رفتیم با اون همه بچه

من اوایل زور حساس بوم الان هرشتکی بمانبی دایدنم خواردی خواردی . نیخوارد لای دبم ولا الان زور باشتر نان دخوا

من قبل یک سالگی خیلی حساس بودم و بچه‌م بدغذا بود...الان از همون غذای خودمون میدم و گاهی پیش میاد نمیخوره یا کم میخوره ولی جایگزین نمیدم و مثل خودمون براش روتین گذاشتم

بچه اولتون

احتمالا بچه تولدتون هست که اینقدر حساس هستید حق دارید
برای دومی قطعا اینجور نمیکنید
در کل اصرار کردن به خوردن غذا بیشتر باعث لجبازی بچه میشه
نخورد یکساعت بعد
بازم نخورد ساعت بعدی
بزارید جلوشون
گرسنه که بشن ی کم هم بخورن خوبه
حساسیت این اندازه خوب نیست
خودتون از جون می‌ندازی
اون بچه هم فراری میشه از خوردن

یروز بخودت میای میبینی هیچی ازت باقی نیس

نمیگم پیگیر نباش،باش،ولی حد و مرز داشته باش ،
اینهمه حساسیت یروز روی روان و اعصابت و بدنت اثر میزاره

من حساس نیستم هرچقد حساس باشی هم خودت اذیت میشی هم بچه اینطوری بدغذاش میکنی بدتر میشه

بیخیال خواهر دیگ ن تا این حد
نمیگم بیخیال باش نه ن حدی ک خودت مریض بشی

اشتباه میکنی عزیزم هرچی حساس باشی نتیجه عکس داره
افراط و تفریط نکن هم خودت اذیت میشی بچت لوس و نازنازی بار میاد
هرچی سر سفرتون بود بذار بخوره نخورد میان وعده چیزی که دوست داره بده باز تا وعده بعدی

قد و وزنش خوبه حالا

خوب خیلی حساسی نمیخوره دیگه از شیر بگیرش و چند روز غذای که دوست داره بپز خوراکش خوب بشه بعدش که خوب شد بهش غذا جدید بده نخورد چیز جدید درست نکن

نه والا اینقدر حساس باشم وقتی بچه ام غذا خور نیست تاثیری داره؟هرچی میخوریم کلا از یکسالگی گذاشتم جلوش بخوره کلا با غذا بازی میکرد یه چیزم میکرد تو دهنش،حتی یه لقمه سعی نکردم بهش بدم،چون برا پسرم از بس حرص و جوش خوردم بزور بهش غذا دادم الان که ۷سالشه هنوز برا غذا خوردن ناز داره،الانم دخترم کلا میزارم جلوش تا هرچی میلش میکشه خیلی وقتا شده نخورده اسرار نکردم ولی میدونم عصر گشنه بشه میخوره میزارم عصر تا هرچی تونست بخوره

منم همینطور🥲

مخصوصا که یه پسر کوچک هم دارم ولی کلا دنبال دخترمم یکسال و‌نیم داره
نمیدونم شاید میخام نکنه ی وقت کمبود نداشته باشه بخاطر بچه دومی
همش الان چی بدم بخوره چ بازی بکنیم خودمم کمر ندارم همش نیشم تا بناگوش باز میخندم که ی وقت احساس بدی نداشته باشه اصن دیوونه شدم

منم همینم دقیقا خیلی حسااااسم