۴ پاسخ

تدریجی بگیر عزیزم
انقدررررر خوبه ک نگم برات
تاپیک دارم در موردش ببین

من چسب برق زدم ۳ روز سختی داشت بعدش راحت راحت بود

من همین ۱۰ روز پیش گرفتم صبر زرد زدم دیگ لب نزد خداروشکر خیلی راحت گرفته شد فقط دو شب اول سختش بود گریه میکرد بعد ک ساکت میشد میزاشتم رو پام با اینکه رو پا اصن دوس نداش همون دوشب رو پام گذاشتم بعدش دیگ دراز میکشه بغلش میکنم میخوابه خداروشکر

من با آکوآ سر سینمو سیاه کردم فقط یه بار بهش نشون دادم گفتم درد می کنه اوخ شده دیگه نیومد ولی تا یه هفته عذاااااااب کشیدیم هممون

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ سالگی
سلام به مامانای زیبا 🥰😍🥰
من پسرمو پنج روزه از شیر گرفتم میخوام تجربمو بگم اگه دوس داشتین بخونین شاید به دردتون بخوره ☺️


پسر من الان ۲۳ ماهشه غذا خوب میخورد و وزن و قدش خوبه الحمدالله.
و خیلی درگیر رفلاکسش بودم همیشه طوری که یک ماه هرچیزی که میخورد استفراغ میکرد و حدود دو کیلو وزن از دست داد. حالا من اول رفلاکسشو درمان کردم و مداوم داروهاشو میداد که دیدم کلا قطع شد. پسر من روزی سه چهاربار شیر میخورد و باید با شیر میخوابید و چون شیر مادر میخورد خیلی به من وابسته بود
من پنج روز قبل یعنی دوسنبه صبح بهش شیر کامل دادم بعد همسرم تلخک خریذ و موقع عصر که تایم خوابش بود زدم به سینم . پسرم طبق معمول اومد برای سیر خوردن و دید تلخه یکم لج کرد گریه کرد بعد بیخیال شد ولی تا شب نخوابید چون عادتش بود با شیر بخوابه. شب که شیر خواست بازم تلخک زدم و خیلی عادی دراز کشیدم که بهش شیر بدم وقتی دید تلخه گفت مامان کخ کخ. یعنی بدمزست و همچنان کتار سینم بود و باهاش بازی میکرد ولی نمیخورد ازش .
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه
مامان 👑پسری👑 مامان 👑پسری👑 ۲ سالگی