باور کن هییییچ بچه ای به اندازه دختر من وابسته نبود روزی هزار بار میمی ها رو بوس میکرد شعر میخوند جوری ک همه میگفتن خدا رحم کنه
ولی خداروشکر راحت گرفتم
برای منم با شیر میخوابید اول اینکه قبلش آماده کردم ذهنش بهش گفتم دیگه دوسال شد عکس های فوت کردن شمعش نشون دادم
گفت چون تو بزرگتر شدی میمیت دیگه کم کم آخ میشه البته چند قبلش کتاب براش میخوندم و میگفتم ببین فلانی شیر نمیخوره و آماده بثد از ذهن
یک روز از صبح بلند شدم شیر اول صبح دادم
بعدش صبحونه دادم بعد بردمش پارک گردش اینار
ولی نزاشتم بخوره
دیگه یزره صبر زرد زدم یزره مزه کرد دید تلخه میومد میگفت اوخی شده
بعد دوباره بردمش پارک و ... شب سرش گذاشت رو بالشم خوابید اللته بغلش کردم
و تا یک هفته خیلی مراعات حالش کردم
بعدم رفتم اسباب بازی خوب براش گرفتم که دوست داره و الان خیلی بهتر شد
خیییییییلی راحته فکر میکنی سخته امشب چهار شبه گرفتمش
فقط هفته اول سخته
نه منم پسرم خیلی وابسته بود جوری ک هرجا میرفتم ابرومو میبرد . راحت گرفتمش ولی
دختر منم اینجوری بود میگفتم اصلا عادت نمیکنه اذیتم میکنه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.