من دل تنگ بارداری نمیشم ولی میدونم بعدا دلتنگ این لحظه ها حتما میشم تا جایی که میتونم دارم از الان لذت میبرم اولویتم بچه شده زیاد خودمو درگیر کارای خونه نمیکنم من مامانه سومی هستم یه حرف به مامان اولیا میزنم که ای کاش یکی هم به من میزد قبلا من اصلا از اون دوران لذت نمیبردم مثل یه ربات همیشه اول تمیزی بچه خونه غذا اینا مهم بود که یه دفعه کسی نیاد خونه کثیف باشه چون با مادر شوهرم یه ساختمون هستیم اصلا از کودکی های بچم لذت نبردم الان انقده ناراحتم میگم همچی گذشت ولی من خاطره قشنگ ندارم ولی الان برام هیچی مهم نیست فقط دارم از این لحظه ها لذت میبرم که بعدا پشیمون نشم وقت نکنم غذا هم نمیپزم
خیلی خیلی دل تنگ اون روزام تکون خوردناش سک سکه هاش 🥺🥺
ارهههههه پدرمو درآورده الان😂
نه🥲من استراحت مطلق بودم ۳ ماه اخر فقط برای دسشویی پامیشدم از رو تخت🥲
آرههه خیلی خوب بود همش بخور و بخواب🥲🥲
خیلی زیاد
من اصلا
چون از اخر ۶ماهگی پساری گذاشتم هی پساری میخواست در بیاد نمیشد ت ماه های اخر سرکلاژ کرد خیلی درد داشتم تا یکم راه میرفتم میخاست بیرون بیاد بهم فشار میومد شبا همش بیدار شاید کلا در روز ۲ساعت میخوابیدم فشارم بالا وووووووو خیلی واقعا سختم بود و اصل موضوع بچم دوقلو بود ۸ هفته یکیش سقط شد و خدا خواست که یکیش سالم موند الهی قربونش بشم وای نمیخام اصلا ب بارداریم فک کنم🥲🥲🥲🥲🥲♥️🐣
من دلم تنگ شده برا سکسه هاش لگد زدنش یا اینکه باسنشو قلمبه میکرد شکمم یکطرفه میشد ♥️♥️💕💕
ولی الان اصلا دلم نمیخواد بچه فعلا چون زایمانم یکمی سخت شد و درواقع من دوتا زایمان رو تجربه کردم میگم بعدشم دلدرد و کولیک و الانم درگیر نق نق هاش هستم ولی به هرحال خیییییلی خوشحالم و ممنون از خدام ک این فرشته رو بخشیده به من🥰😍😍😍😍
هم اره هم نه
من یادمه تو شکمم بود یه چیزی میشد استرس میگرفتم هی میگفتم خدایا زودتر بگذره به دنیا بیاد اون موقع میدونم چیکار کنم حداقل تو شکمم نیست کاری از دستم بر نمیاد😁
وقتی به دنیا اومد یکم که گذشت
چالشا شروع شد میگم تو شکمم بود راحت بود الان نمیدونم چیکار کنم🤣🤣🤣
بارداری خسلی سختی داشتم،استراحت مطلق، خونریزی، اخرشم زایمان زودرس اما یاد تکوناش و اون شکم قلمبم که میفتم نه اینکه دلم تنگ بشه ولی شیرینی اون لحظاتو هنوز یادمه
نه اصلا به هیچ عنوان
نه بارداری افتضاحی داشتم و زایمان افتضاح تر از اون بمیرمم دلم تنگ نبمسه
وای نه خدا برنگردونه اون روزا رو
اصلا دلم تنگ نمیشه
آره
امشب که دیدم هزارتا کتر سرم ریخته و همزمان باید پیش پسرم باشم و یهو یادم اومد که خیلی هم خوابم میاد با خودم گفتم خدایا باردار بودم چه قدر راحت بودم همه هوامو داشتن و تقریبا به جز تایم کارم، استراحت مطلق بودم 😅 یاد باد آن روزگاران یاد باد
البته الحمدلله که بچم تو بغلم هست
یادم نمیره چه قدر ماه آخر خسته بودم و اذیت و سنگین و چه قدر استرس زایمان داشتم !
اره چون بچم چسب خودم بود الان وقتی ازش دور میشم میمیرمممم
خیرررررر😂
نه غلط بکنم دلم تنگ بشه خیلی سخت بود
نه ی بارداری افتضاح داشتم .
بارداری راحتی داشتم آره دلم تنگ میشه واقعا
دوران قشنگی بود برای من🥹
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.