۸ پاسخ

اره آشغالا براشون بی اهمیته خیر نبینن اونایی ک بی مسئولیت هستن

الهی بمیرم برات مادر......

اکسیژن خونش اومده پایین تشنج کرده؟؟

بمیرم الهی برا بچه 😭😭😭چرا با دیدن این عکس من اشکم سرازیر شد
😭😭😭😭😭

انشاالله که خداشفا بده عزیزم نارتحت شدم واقعا در جریان موضوع نبودم تازه دیدم اومدم مشهد میرم پیش امام رضا شفاعشتو میخام انشاالله که خوب میشه

الان خوبه؟پسر منم ۳۷هفته دنیا اومد اما قبل دنیا اومدنش گفتن بهم ۳روز میره ان ای سیو همونم شد

الان حالش خوبه؟؟

الان خوبه عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان ماهلین🌙🤍
💠 مامان ماهلین🌙🤍 💠 ۶ ماهگی
پرستار اومد گفت بودن شما برای بچه ضرر داره محیط الوده میشه
رسما بیرونمون کرد
گریه کنون منو بردن تو تختم سینه هام شیر میریخت به بچمم شیر خشک میدادن تو بخش خودش
این وسط مادر شوهرم نمک میپاشید رو زخمم تیکه بارونم میکرد به خانوادم توهین میکرد
مامانم و خواهرم بخاطر من سکوت کردن منم فقط حرص میخوردم
دخترمو ۵ روز نگه داشتن منم بخاطر فشار بالام بستری بودم یه پام بخش خودم بود ی پام بخشی ک‌دخترم هست
بعد ۵ روز دکتر گفت فشارت پایین نمیاد کلا رو ۱۷ ۱۸ باید بفرستیمت یه شهر دیگه بیمارستان پیشرفته
شوهرم رضایت داد با امبولانس منو بردن یه بیمارستان دیگه
نمیدونم راجب بیمارستان امام رضای تبریز شنیدین یا نه (هر کی یه پاش اون دنیاس اونجا میبرن )
تو کل مسیر گریه میکردم نگران بچم بودم
مادر شوهرم بیمارستان پیش بچم بود
خاهرمم کنارش بود ولی اونم مونده بود حرص خاهرمو در بیاره عملا هیچ کمکی بهش نکرده بود جز فحش و دعوا ...
منو هزار جور ازمایش کردن سیتی اسکن عکس رنگی ام ار ای دکتر اعصاب اومد دید دکتر قلب چشم پزشک و .....
۳ روز نگهم داشتن بعد گفتن از دست ما کاری بر نمیاد باز ارجاع دادن یه بیمارستان دیگه
با امبولانس فرستادن
اونجا ده روز بستری بودم خدا سر دشمنمم نیاره اون سرم ضد تشنج کورم کرده بود چشمام نمیدید تا بلند میشدم میوفتادم سرممو بسته بودن به ی دستگاه حتی نمیتونستم تکون بخورم
نگران بچم بودم شیرم میریخت از ترس اینکه خشک نشه میدوشیدم میریختم دور
خیلی روزای سختی بود سر پرستار بخش با من لج کرده بود وحشیانه سرم وصل کرده بود حتی دستمو نمیتونستم تکون بدم
ادامه تایپ بعد