۱۲ پاسخ

گلم مریض شدن بچه دردسراش بدترین ظلمه منکه جاتو بودم نمیبردم جاهایی که از خانواده مطمئنی ببرش پارک ببرش توخونه باهاش بازی کن

خودتون بازی کنید پارک ببر بازار گردی من خودم میشم کودک دوساله کلی بازی میکنم بعضی روزا میدم آشپزی میکنه

بذار تابستون ‌مریضی ها زیاد هست بچتم که هپوز‌وقت زیاده‌ببریش کلاس ، در غیر این صورت بخوای ببریش مریض بشه خدایی‌نکرده هم‌خودت اذیت میشی هم اون و بیشتر ظلم‌میکنی

من هر سری بچه رو پارک یا خانه بازی بردم مریض می شد سال پیش. در طول زمستونم هر سری رفتم خونه مادرشوهرم پسره جاریم که پیش دبستانی بود هر هفته مریض بود و جالبه با اینکه می دونستن بچه شون مریضه می اومدن، و نویان هر هفته یا یک هفته در میون مریض بود. یه بیماری خوب نشده بعدیو گرفته بود‌ حای بهشون تذکر دادیم هر وقت بچه تون مریضه زنگ بزنین ما نیایم اینجا. ولی به عمد می اومدن. و ما از اومدنشون خبر نداشتیم. یهو بی خبر می اومدن خونه پدر همسرم و می دیدیم بچه شون افتضاح مریضه‌. منم انقد بچه مریض شد دیگه هیچ جا نبردمش. دیگه دلم براش سوخت تابستون یه جلسه بردمش کارگاه مادر و کودک، چنان مریضی شد اون سرس ناپیدا. بچه آب شد. دیگه هیج جا نرفتیم

براش اسپری کلداماریس بزن باعث میشه ویروس به راحتی وارد بدنش نشه

من دخترمو می برم ولی کلا ۵نفرهستن که دونفرشون زیاد نمیان البته بچه ها مریض بشن نمیارن خداروشکر تا خوب بشن خود مربیش هم روانشناسه تذکر داد اجازه نمی ده بیارن الان دوره آبان هم می خوام ثبتنام کنم ببرمش شاید دیگه نقاشی نبرمش چون تو خانه کودکه بچه ها زیاد میان اون دیگه فعلا نمی برمش خودم رنگ انگشتی با ابرنگ گرفتم تموم شده دوباره بخرم تو خونه باهاش بازی کنم بهتره تاببرمش

بنظر منم پاییز و‌ زمستون فصل ویروس و بیماریه، حداقل بیشتر از تابستون
منم پارسال دخترمو بذدم خانه بازی به اصرار مادرم، خدا اونروزو نیاره انقدر بد مریض شد که تاحالا اونجوری مریض نشده بود، منم بعد از اون دیگه نبردم
متاسفانه یسریام توجه نمیکنن که بچشون مریضه و نباید فضای عمومی ببرنش من دیگه نمیتونم اعتماد کنم

پاییز بدترین فصل بیماری هاست ،خواستی ببری بعد از عید ببر که در و پنجره میشه باز بمونه

من فقط نلینو موسیقی میبرم کلاسشونم کلا ۵ نفرن که اکثرا یکی دو نفر غایبن
ولی جاهای شلوغ سربسته نبر واقعا مریضی زیاده
پارک و خانه بازی هم تایم خلوتی وسط هفته برو

الان نبرش عزیزم

منم پارسال دخترم سر همین ویروسا بدترین حال ممکنو تجربه کردیم
عفونت زد به خون و گوش بچم ۲۱ شب بستری شد
سه هفته درمانش تو خونه ادامه داشت
چندماهم ماهی یک بار بخاطر گوشش بردیم و آوردیم
الان‌جایی هم بخوام برم قبلش زنگ میزنم میپرسم کسی مریض باشه نمیبرم خیلی جاهای زیادی هم‌نمیرم خونه پدر و مادرم و و خانواده ی همسرم
منم دلم میسوزه برا بچم همش تو خونه است
پارکم میبردم انقدر حساسیت نشون میدادم هم‌خودم هم بچه کلافه میشدیم 🥺

منم دختر مو مهد میبردم براش خوب بود ولی انقد مریض میشد نمیبرم یه مدته

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
سلام خانما خوبین امروز یکی از مامانای باردار 37 هست میخواست زودتر زایمان کنه میگفت خسته شدم بعد من یاد یه خاطره ای از خودم افتادم یادمه منم 37ودو سه روز داشتم رفتیم عروسی پسر عمم بعد اونجا متوجه شدم که منو دختر عموم طبق سنو ان تی تو یک روز تایم زایمانمون بود اون شب 😂😂😂😂دختر عموم بهم گفت دکتر بهش نامه داده برای چهارشنبه همون هفته بره برای سزارین اینقدر ترسیده بودم اونشب انگار یه چیزیو با سرعت بالا کوبیده بودن تو صورتم من همش فکرمیکردم یک ماه دیگه برای زایمان وقت دارم وقتی اون گفت من دارم زایمان میکنم اینقدر خودمو به زایمان نزدیک ندیده بودم اصلا باورم نمیشد تو ماه خودمم😂😂انگار از یه خواب عمیق به بدترین شکل ممکن بیدارم کردن جالبیش اینجا بود خونمو هم تمیز نکرده یعنی یه جورایی هبچ امادگی برای زایمان نداشتم و دقیقا روز سشنبه همون هفته که قرار بود مادرو خواهرم بیان کمکم برای تمیز کردن خونه کیسه ابم پاره شد یعنی چهار روز بعداز اون شب رفتم زایشگاه برای زایمان جالبترش این بود که دختر عموم رو هم همزمان با من اورده بودن زایشگاه اونم دردشو یاد کرده بود 😂😂😂الان که نگاه میکنم میبینم چقدر بیخیال بودم و چقدر بعضی مامانا برنامه ریزی دارن برای زایمانشون اینقدر اومدنش غافلگیرانه بود که من حتی نه موهامو رنگ کردم نه اصلاح کرده بودم نه خونم تمیز بود حتی خرید خونمم نکرده بودم 😂😂😂بیچاره خواهر وشوهرم تا روز بعد که من از زایشگاه مرخص شدم خونمو مثل گل تمیز کرده بودن شوهرمم کل خرید خونرو تنهایی انجام داده بود در کنار کمک هایی که به خواهرم تو تمیزی خونه و جابجایی وسایل داده بود 😂😂😂