۱۷ پاسخ

درکت میکنم منم قلبم درد میکنه از دستشون رگای سرم منفجر میشه از صبح ک چشم باز میکنن دعوا دارن تا اخر شب بخدا منم از تو بدترم هر کی هم میرسه میگه خوشبحالت دوقلو داری با هم بزرگشون میکنی راحت میشی نمیدونن دوقلو اونم پسر چقدر وحشتناکه بزرگ کردنشون

تنها کسی که فقط درکت میکنه فقط یه مامان دوقلو هست من شب اینا وقتی میخوابن آرامش پیدا میکنم فقط یه ساعت خیره میشم به دیوار تا مغزم آروم شه

الهی عزیزم خدا قوت بهت واقعا توان و نیرو مضاعف میخاد دوقلو الهی ک خدا بهت صبر میده زیادترشو
بچه ان دیگه نریزند و نباشن و دعوا نکنن طبیعی نیست
اینجوری میشی واگذار کن به پدرشون برو کمی ریلکس کن دوباره برگرد

یه بچه کلی دردسر داره چ برسه به دوتا🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️

واقعا دوقلو سخته خیلی سخته
حتی بنظرم از بچه با تفاوت سنی کم هم سختتره
برای من اطرافیان میگن ماهم بچه هامون فاصله سنی دو سه سال داشتن خیلی سخت بود
هیچکدوم درکی از بزرگ کردن دوقلو ها ندارن فقط خودمون هم دیگه درک می‌کنیم
من هنوزم ک هنوزه باید تا سه شب بیدار بمونم بچه هارو بخوابونم انقدر شیطون شدن دو دقیقه یه جا نمیمونن همش میخوان راه برن و نق و گریه و...😣😣انقذر دلم میخواد یکی بود میذاشتم کنارش بچه هارو شب تا صبح میخوابیدم

شدیدا درکت میکنم عزیزم
روز به روز بدتر میشن
بدجور خسته ام
وای مخصوصا ترک پوشک گه ۴ ماهه درگیریم یکیشون که اصلا اصلا هجکاری نمیکنه نمیزاره پوشکم کنم خسته شدم انقدر شورت اموزشی و لباس شستم
ساعت ۱ شبه من ۲ ساعته بکوب دارم کار مبکنم بلکه کمی خونم جمع و جور یشه لباسا شسته بشه....

واقعا خدا قوت

ای خواهر🙃🙃🙃

تنها نيستى منم از بس حرص خوردم قلبم درد ميكنه .دگ توان ندارم اعصاب ندارم خستم خستههههههه

چرا نمیفرستیشون مهد کودک دیگه الان بزرگ شدن بفرست مهد خودت یکم ارامش بگیری

من سه تا پسر دارم🥹🥹🥹سه قلو

خدا بهتون انرژی و صبر بده

مال منو فاصله۴سال ولی۲۴ساعت درحال جنگ وجیغ

انشالله زودتر بزرگ بشن عاقل و اروم بشن
پسر بچه ها خیلی شیطونن ماشالله شما دوتا
خدا صبرت رو دو علاوه کنه

من دوقلونیستن ولی بازم مثل شما بخدا
هی اب میارن مثلابازی کنن میریزن روی فرش
هی دست بع کابینتا میزنن
این یکی نقاشی میکشه بلندنمیکنع وسایل رو اون یکی میات مدادا پخش میکنه
اسبابازیاهمش پخش
هی میرن سمت کمدلباس عوض میکنن

اخ اخ نگو که بخام بگم داغ دلم تازه میشه

ای جانم عزیزم واقعا سخته ما که یه دونه داریم خسته ایم دیگه شما هیچی

سوال های مرتبط

مامان حُسنا مامان حُسنا ۲ سالگی
حالم از خودمو بچه داری کردنمو و مادر بودنم بهم میخوره …
میخوام داد نزنم ، میخوام عصبی نشم میخوام روش دست بلند نکنم ولی واقعا بهم فشار میاد و کم میارم
از صبح ک تو تخت بیدار میشه انقدررررر خودش رو به درو دیوار تخت میزنه و گریه میکنه ک نون پنیر بیار

نیم ساعت بعدش دوباره جییییغ بستنی بیار
هرچی میخواد و نمیخواد با جیغ و گریه همراهه
هیچ چیزی فراموشش نیمشه و کوچیک ترین خواسته هاش با ناله و گریه اس

هر یک ساعت اژ زمانی ک بیدار میشه تا بخوابه سر ی چیزی شروع میکنه به گریه کردن و جیغ کشیدن و پرت کردن وسایل

روحم خسته شده
مغزم خسته شده
جسمم دیگه نمیکشه

ای کاش همه چیز یه دکمه آف داشت و میشد برای چند ساعت خاموشش کرد

نمیخوام ناشکری کنم ولی حالم خیلی بده

از صبح تا بوق سگ دوتایی باهم تنهاییم
بیرون رفتن و خونه کسی رفتن هم باهاش فایده نداره انقدر چالش درست میکنه و اونجاهم قشرق ب پا میکنه ک به غلط کردن میوفتم
با مامانم حرف میزنم میتوپه بهم ک ناشکری میکنی. بچه همینه …
با شوهرمم ک حرف میزنم برای خودش ی پا 🐮🐄
انگار ن انگار

سوای اینکه آرومت کنن ، میشن نمک روی زخم
ن کسی درک میکنه نه سعی میکنه آرومت کنه نه کمکت کنه …
همه به فکر خودشونن 😞
بعضی وقتا حس میکنم من خودخواهم
من توقعیم
نمیدونم

ولی اینو میدونم ی روزا مثل امروز واقعا با خودم میرسم ته خط و از همه چیز خسته میشم😞
کی تموم میشه این روزا😞

بیاین بگید ببینیم شما چیکار میکنید با بچه هاتون ک اینجوری نیستن یا چیکار میکنید حداقل خودتون آروم بشید و بتونید خودتون و شرایط رو کنترل کنید
من امروز سر هر چالش خودم پا به پاش جیغ کشیدم تا آروم شد😞