امروز مادرشوهرم گفت برو برا من عدسی درست کن هی وایساد امر ونهی کردن گفتم دیگه میخوام از اینجا درام از بس که ازم انتظار دارین خیلی دیگه عصبیم کرد آخه من با دوتا بچه با کمردرد فراوان همش از من انتظارات بیجا دارن خستم کردن بخدا دیگه کلافه ام

منم همسایه دیوار به دیوار بودم با مادر شوهرم خواهر شوهرم هم داخل همون کوچه بود ۸سال جیگرم خون کردن دوتاشون که بلاخره یه کار پیدا کردیم الفرار ولی الان داخل یه اتاق هستم با دوتا بچه باورتون میشه خونه خودم همه امکاناتی دارم دوتا اتاق دارم ولی خونه وزندگی گذاشتیم رفتم خدا ازشون نگذره

ماهم پیش همیم ولی ازین کارا نمیکنیم برای هم

ومنی که 14سال نزدیکشون بودم و زندگی نکردم الان 7ساله دورشدم ازشون تازه میفهمم زندگی کردن یعنی چی ،درکت میکنم البته خانواده شوهرمن خوب بودن
الان احترامشون نسبت بهم چندین برابر شده ،سعی کن ازشون دور باشی

عزیزم چرا نه گفتن رو یاد نمیگیرید؟
یه نع بگید خودتو راحت کن
نه خستم
نه نمیتونم
نه کارای بچه هام هس
انقد نه بگو که دیگه نیاد

آخه طبقه بالایی بازم غر میزنه؟

شرایط اینو نداری که بری از اینجا

درخواست میدی گلم من پرم
مشهدیم گیفت ساز شمع سازم انواع گیفت دارم
ایتا روبکیا کانال دارم ارسال به سراسر کشور دارم
09051616035

@zahra55107

باهم زندگی میکنید؟؟