۵ پاسخ

ارتفاع، طول و عرضش جوریه که آدم بزرگ قد بلند نشسته توش جا میشه. بچه با قد ۱۰۰ هم توش میتونه بخوابه
مدلهایی داره که پنجره اش سوراخ داره ولی ما پنجره پلاستیکی شفاف گرفتیم تا از پنجره آویزون نشه که یه وقت پاره نشه

عزیزم😍پیج نداره؟

اره دقیقا من پارسال هم جشن نگرفتم برای امسال هم دقیقا همین خانه بازی رو خریدم و چندتا ماشین مشاغل وتمام

چ عالی 😍 عزیزم تو اکر بیرون کار میکنی هم قطعا واس اینده همین بچته‌ و بعدها ک بزرگ بشه بهت افتخار میکنه

چقد خلاقانه و خوب از کجا حریدین چن حریدین؟؟

سوال های مرتبط

مامان یزدان و نیلا مامان یزدان و نیلا ۲ سالگی
مامانا لطفاً راهنماییم کنید من مامان دو تا بچه شیر به شیرم که همیشه ش خدا کلی کار دارم.به سختی نهار و شام و صبحونه حاضر میکنم و به سختی خونه رو تمیز میکنم چون نمی‌رسم واقعا‌.دخترم که کوچیکتره چنان انرژی از من میگیره که همیشه ی خدا خستم.همش گریه می‌کنه نق میزنه شب و روزم خواب نداره.حالا ۱۹ مهر تولد پسر عزیزمه‌الهی قربونش برم تولد یک سالگی رو بردمش آتلیه و یه تولد سه نفری کوچیک براش گرفتم .میخاستم دو سالگی جبران کنم و همه رو دعوت کنم ولی هرچی فکر میکنم تو خودم نمی‌بینم که از پیش بربیام.من کارهای روزمره رو به سختی میتونم مدیریت کنم حالا نمی‌دونم با یه تدلد بزرگ چطوری بتونم.بخاطر همین ب همسرم گفتم امسالم چار نفری تولد بگیریم و ببریمش آتلیه و شهربازی چون من نمیتونم.ولی بیش از اندازه عذاب وجدان دارم .خیلی ناراحتم من برنامه های زیادی واسه ی پسرم داشتم ک دخترم از وقتی ب دنیا اومده نمی‌ذاره مثل قبلا بهش برسم😭بنظرتون هرجوری که هست تولد براش بگیرم یا نه؟
مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۲ سالگی
مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم
مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛